کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

به جای سه چهار روزی که پست نذاشتم!

نرجس (خواهرزاده حدودا ۱۳ ساله م) یه دفتر درست کرده پر از سوالهای عجق وجق باحال و میده بهمون که جواب بدیم. مثلا باید از کار درستی که از انجامش پشیمونیم و کار احمقانه ای که از انجامش پشیمون نیستیم، از بزرگترین و کوچکترین هدفهامون و کارهایی که به خاطر رسیدن به اونها 

  • ادامه مطلب

کودکانه هایم تمامی ندارد...

یک بار در همین وبلاگ، یک نفر به طور ناشناس از من پرسید که چه طور میتوانم بچه ها را این همه دوست داشته باشم! راستش را بخواهید برای من هم عجیب است که 

  • ادامه مطلب

عنوان🙄

۱. جلوی گلفروشی، یک ماشین عروس سفید با گلهای قرمز خوشرنگ پارک کرده بود!😳 یعنی واقعا کسی در این شرایط عروسی میگیرد و عروسی می رود یا این را به صورت دکوری و صرفا جهت روحیه دهی به ملت آنجا گذاشته بودند؟!🙄

  • ادامه مطلب

در من هوای حوصله پایان گرفته است...😟

زمانی که با دوستان وبلاگی چله داشتیم، یک روز قرار بود بنشینیم از نعمتهایی بنویسیم که هیچ وقت به آنها فکر نکرده بودیم و این برایمان تمرین جالبی بود. اما شاید هیچ کدام ننوشتیم خدایا شکرت که هر وقت دلم بخواهد میتوانم از خانه بیرون بروم و در اجتماعات حضور پیدا کنم. شکرت که مجبور نیستم از ماسک و دستکش استفاده کنم.

  • ادامه مطلب

انقد بشین خواهر بزرگ کن! 😏

شیرین استوری گذاشته: حلالم کنید.

دلم یک جوری می شود! یعنی چه شده؟

با این حال میزنم به در شوخی و این طور ریپلای میکنم: "مگه چیکارمون کردی؟"

جوابش میخکوبم می کند! احساس گول خوردگی عمیق می کنم و می زنم زیر خنده! نوشته است:

  • ادامه مطلب

سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم

من که در تُنگ برای تو تماشا دارم

با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست

به زبان آورم آن را که تمنا دارم

  • ادامه مطلب

"عرق سرد"

دردی که حس کردم، بیشتر از آنکه به خاطر بی عدالتی قانونهای مردانه و ظلم و تعصب کور یک مرد باشد، به خاطر زنی بود که نقش مهمی در اجرای آن قانون پرتبعیض مردانه و کمک به تعصب و ظلم علیه زنی دیگر داشت...


+ اینجا است.

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

می دانید؟ گاهی وقتها آدم در قبال شکسته شدن دلش یا هر چیزی که آزارش داده است، توضیحات قانع کننده یا دفاعیه های محکم نمی خواهد! اصلا نیازی نیست طرف مقابل ثابت کند که منظوری نداشته است یا سوء تفاهمی پیش آمده است. همان یک کلمه "معذرت میخواهم" کافی است تا آتش خشم را خاموش و دلشکستگیها را ترمیم کند؛ بعد از آن، می شود تلاشی را که میخواسته ایم برای اثبات بی گناهیمان یا به دست آوردن دل طرف مقابل صرف کنیم، صرف این کنیم که مراقب باشیم رفتاری یا گفتاری را که می دانیم دل می شکند یا می آزارد را تکرار نکنیم. تکرار دوباره و چندباره آن رفتار و گفتار، مهر باطلی است بر همه توضیحات و دفاعیه ها و معذرت می خواهم ها!

  • ادامه مطلب

بهار، بهار، چه اسم آشنایی، صدات میاد، اما خودت کجایی؟ وا بکنیم پنجره ها رو یا نه؟ تازه کنیم خاطره ها را یا نه؟

من دلم عید میخواهد! شلوغی کوچه و خیابان و بازار... ماهی گلی و شب بو و سبزه های کنار پیاده رو... مخلوطی از روزهای سرد و گرم... ذوق دیدن اولین شکوفه ها... روزشماری تعطیلی دانشگاه...  کادو کردن عیدیها... خریدهای لحظه آخری... رفت و آمدهای پشت سر هم... آغوشها و روبوسیهای فامیلی... عیدی گرفتن و عیدی دادن... خوشیهای سیزده به در...

امروز دلم گرفت... ناگهان...

کرونای زمانه ات را بشناس

یک عده ای هم هستند که تا دیروز همه اش در کوچه و خیابان و بازار بودند و کارهای عادیشان را انجام می دادند. ولی درست از امروز صبح، همزمان با انجام سم پاشی ضد کرونایی، بست نشسته اند در خانه و بیرون نمیروند! به نظرم اینها خودشان کرونا ویروس باشند! 😂

Dear Mom 😉

دختر کُرد (که همنام خودم بودم)، تند و تند سر مبلها را می گرفت و به بابا کمک میکرد تا آنها را در ماشین بگذارد. وقتی من جلو می رفتم تا کمکشان کنم می گفت: "شما با چادرید نمیتونید. خودم کمک می کنم." بعدا مامان گفت: "میخواستم به دختره بگم این لوسه! چادرم سرش نباشه نمیتونه!"😅🤦‍♀️

خواستم در شادی ام شریکتان کنم 😘 + خیلی بعدتر نوشت!

امروز اولین درآمد از کاری را به دست آوردم که صفر تا صدش مال خود خود خودم است و هیچ آقا بالا سر و رییسی ندارم و در واقع خودم آقا بالا سر و رییس بقیه ام! و بابت آن، به اندازه ۱۰_۱۱ سال پیش، که اولین حقوقم را گرفتم، خوشحالم (شاید هم بیشتر).

خدایا شکرت 😍


لذت تماشای این کلیپ را به عنوان شیرینی اولین درآمدم پذیرا باشید 😍


عاشقانه های کرونایی

در گردش چشم تو گُمم، باور کن!

انگشت نمای مردُمم، باور کن!

بغلم کن که جهان «کوچک و غمگین» نشود

بهتر است آدم کرونا بگیرد و بمیرد 

یا

در جهانی «کوچک و غمگین» به زندگی اش ادامه دهد؟!

.

.

.

.

+ الکی مثلا من جزء آدمهایی هستم که کرونا را جدی نمی گیرند یا آدمهایی که سبک زندگی خیلی عشقولانه و هندی طور دارند!!! :)))

لطف کن حرف نزن قلب خیالاتی من! 😐

نوار قلبم را که دادند دستم حس خاصی بهم دست داد؛ کلی نگاهش کردم و با خودم گفتم این خطها یک روز صاف میشوند، صاف صاف؛ اصلا انگار نه انگار که زمانی ریتم به این منظمی و زیبایی داشته اند. 😒
بعد فکر کردم: ولی جداً عجب ریتم منظمی! چقدر جذاب! این تپشهای قلب من است! 😍 
و بعد فکری از جنس متفاوت: این مربوط به مهجورترین بخش زندگی من است! 😐
وقتی آقای دکتر نوار قلبم را نگاه میکرد، احساس میکردم یک نفر دارد بخش مرموز و پوشیده و سری وجودم را نگاه می کند و طوری به او زل زده بودم که یک لحظه سرش را بلند کرد و با تعجب نگاهم کرد! من هم بی اختیار لبخند تحویلش دادم! 😊 و او دوباره سرش را زیر انداخت و به کارش ادامه داد😐😂

+ شاعر عنوان: سید تقی سیدی

تو که دلواپسم میشی، همه دلواپسیم میره

این که هر وقت زیر بار حادثه های دنیای خودم یا دنیای همه، کمر خم می کنم، به یادم می آوری یک نفر درونم هست که از رگ گردن به من نزدیکتر است و برای عبور از سختیها و اضطرابها، کافی است همه دلم را به او بسپارم، یعنی خود خود خوشبختی... خود خود آرامش...

چقدر خوبه که تو هستی
چقدر خوبه تو رو دارم

از دل به دلت راهی، می‌خواهم و دیگر هیچ

مراقب دنیای نوجوانهای دور و برتان باشید! دختر یا پسر، فرقی نمیکند؛ آنها بی اندازه لطیف و شکستنی هستند و دنیایشان به طرز عجیبی، جمع اضداد است. سردرگمیهایشان را بفهمید. بزرگ شدنی را که هنوز پر از کودکی است درک کنید. و نگرانیهایتان را با عشق ورزیدن به آنها نشان دهید نه با کنترل کردن و موعظه های طولانی. اگر بتوانید راهی برای ورود به دنیای پر رمز و رازشان پیدا کنید، خواهید دید که پشت آن همه طغیانگری،چه قدر معصومیت و نیاز هست. لطفا لطفا لطفا نگذارید این معصومیت و نیاز، پایشان را به دنیایی باز کند که هیچ سنخیتی با روح پاکشان ندارد...


+ شاعر عنوان: مرشد بروجنی

اعترافات !

بعضی از فلاسفه بزرگ، مثل سن مارکوس اورلیوس آگوستین و ژان ژاک روسو، هر کدام کتابی دارند به اسم «اعترافات» که در واقع خودزندگینامه نوشت آنها است و واقعا هم اعترافات شرم آوری در بعضی از قسمتهایش دارند! البته که من فیلسوف نیستم ولی فکر می کنم به خاطر همه کتابهای فلسفه ای که خوانده ام و درس داده ام، حق دارم گوشه کوچکی از اعترافاتم را بنویسم 

مجلس شورای اسلامی یا شورای دانش آموزی؟؟؟🤔

بعضی از کاندیداها آن قدر کم سن و سالند که فقط می شود به آنها گفت: "بچه برو بشین سر درس و مشقت"🙄😒☹

مادر

همیشه بوده باورم، که با تو من برابرم

اگه قویه بازوهات، به جاش منم یه مادرم


برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan