یه دوستپسر داشتم که خیلی با هم اکی بودیم. ولی خانوادهش آدمهای خطرناکی بودن. یه چیزی تو مایههای باند تبهکاری. به خاطر همین رابطهمون رو ازشون مخفی میکردیم.
بعد اینا خونهشون رو عوض کردن و از بعدش دیگه نمیدیدمش و اونم از من سراغ نمیگرفت. همین باعث شد از دستش عصبانی بشم و بیتوجه به این که ممکنه رابطهمون لو بره پاشدم رفتم محلشون. یه گوشی دکمهای خیلی ساده داشتم، اومدم باهاش زنگ بزنم بهش که یهو خودش شاد و خندون اومد و من بخشیدمش.
رفتیم لب آب نشستیم و من متوجه شدم مث قبل بهم محل نمیذاره! ولی این بار زیاد ناراحت نشدم. فقط فکر کردم باید ببینم چی شده.
بعدش داشتم میرفتم یه جایی جشن. تو راه یه پسری رو دیدم که میشناختمش و اونم دوستپسر منو میشناخت. یهو بهش گفتم: راستش رو بگو. تو تا حالا با فلانی بودی (منطورم دوستپسرم بود و فضای سوالم یه جوری بود که انگار این پسره دختره!).
اونم صداقت به خرج داد و گفت "آره. یه مدت با هم بودیم." با این جمله من دلم کامل از دوستپسرم سرد شد و تصمیم گرفتم دیگه نبینمش و همونجا دیگه همه چیز تموم شد!
این بود خواب چند شب پیش من که خیلی از جزئیاتش رو یادم رفته و از اون خواباس که واقعا نمیفهمم ذهنم از کجاش درش آورده! یعنی اصلا اون دختری که تو خوابم بودم رو در خودم نمیبینم! 😐😐😐
+از کجاش فهمیدید خوابه؟
- دوشنبه ۱۶ آبان ۰۱ , ۰۰:۱۵