۱. اگر بی شعور باشید، با استوری کردن کتاب بی شعوری، چیزی از بی شعوری تان کم نمی شود!
- يكشنبه ۱۸ آذر ۹۷ , ۲۳:۲۵
- ادامه مطلب
There Is No End To My Childhood
۱. اگر بی شعور باشید، با استوری کردن کتاب بی شعوری، چیزی از بی شعوری تان کم نمی شود!
مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده
خسته ام خسته تر از انکه بگویم چه شده
در کوی نیکنامان، ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را
+حافظ
موضوعهای زیادی هست که باید در مورد آن بنویسم و شلوغیهای همیشگی پاییز اجازه نمی دهد...
باید یک پست در مورد غلط غلوط های تربیت جنسی که در جامعه رایج شده است بنویسم...
یکی درباره این که آدمها چطور به اختیار خود عاشق می شوند و خیال می کنند دست خودشان نبوده است...
یکی در تبیین ارتباط پول و خوشبختی و این که آیا پول خوشبختی می آورد و بی پولی بدبختی؟...
یکی در تشریح ارتباط مذهبی بودن و کم و کیف شخصیت آدمها...
یکی در توضیح رنج همیشه سوپرومن بودن و لذت گاهی شکستن و کمک خواستن...
یکی در توصیف این که گاهی جمله روشنفکرانه "قضاوت نکنیم" تا چه حد می تواند مغرضانه یا ساده انگارانه باشد...
یکی در تحلیل قانون جذب و نیروی ذهن و کائنات...
و بالاخره یکی هم گذری کوتاه بر دفتر خاطرات یک استاد خیلی جوان و نوشتن از خاطرات مربوط به دانشجوها و همکارهایم...
حالا این منم و این همه فکر برای نوشتن و این همه شلوغی پاییز و این همه خلوتی کودکانه هایم که یک نفر در درونم نمی گذارد تمامی داشته باشد...
هیچ می دانی زجرآورترین قسمت دلتنگی آن جا است که از آخرین باری که صدایت کرده ام ماهها می گذرد و من که بی قرار اسمت شده ام، در خلوت خانه، بی دلیل صدایت می زنم... هی صدایت می زنم، بی دلیل... هر بار با لحنی متفاوت... و تو هی نیستی که جوابم را بدهی... هر بار به همان شکل نبودنت... و آن وقت من که عادت ندارم به بی جواب ماندنم در وقت صدا زدنت... می نشینم و زار می زنم... و تو نیستی... تو نیستی... تو نیستی... و یک روز دلتنگی ات مرا می کشد...
+ عنوان از: آلفونس دولامارتین
حسودی ام می شود به دخترانی که غصه زندگیشان در آغوش کشیدن مردی است که رهایشان کرده است. آنها با همه حماقتها و اشکها و حسرتهایشان، دست کم می توانند نیمچه امیدی در خودشان داشته باشند که: «شاید برگردد. شاید یک روز به آرزویم برسم.»
آرزوی من اما...