- شنبه ۹ آذر ۹۸ , ۱۷:۵۷
بانوچه این پست هوپ را خواند و سوژه این پست به ذهنش آمد. من هم پست او را خواندم و عین سوژه اش را به عنوان موضوع پست خودم انتخاب کردم (البته با اخذ مجوز کتبی!):
«سوالات ملت... از روز اولی که من وارد این حرفه [و مقطع تحصیلی] شدم تا کنون:»
- سه شنبه ۵ آذر ۹۸ , ۲۰:۳۱
- ادامه مطلب
- يكشنبه ۳ آذر ۹۸ , ۱۳:۱۲
- ادامه مطلب
بحث باید ما رو به ادراک متقابل برسونه، نه فنای متقابل! 😶
(هزار راه نرفته/ ۲ آذر)
- شنبه ۲ آذر ۹۸ , ۱۹:۵۷
- |
آدم انقدر بیاید تحقیقات انجام دهد، اسمهای قشنگ و معمولی را پایین و بالا کند، سایت ثبت احوال را مورد بررسی قرار دهد و برای خودش یک اسم مجازی شیک انتخاب کند! بعد هر که می رسد طوری رفتار کند که انگار او پسر است و مجبور شود صفحه مستقل بگذارد و با استناد به گزارش ثبت احوال، بنویسد: "من پسر نیستم😒" آن وقت با یک فیلم، همه ی کاسه کوزه هایش را در هم بشکنند!😐
- چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸ , ۲۳:۲۹
- ادامه مطلب
- سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸ , ۱۰:۴۸
- ادامه مطلب
به قول دختر معمولی، این پست در زمانهای مختلف نوشته شده! 😊
۱. همین پنج دقیقه پیش (شنبه، ۱۳ مهر؛ ساعت ۱۴:۵۰) نزدیک کوچه ی خودت باش اینها، پسر ۲۷_۲۸ ساله ی موتوری، در حالی که چشم دوخته بود به چشمهای من و من هم چشم دوخته بودم به دستهای او، در ازای چند اسکناس ده هزار تومانی، دو بسته کوچک گذاشت توی دست یک پسر ۱۵_۱۶ ساله و یک پسر ۲۲_۲۳ساله! این جا ایران است! جمهوری "اسلامی" ایران... و لعنت به هر کس که گند زد به این عنوان و نفرین به هر کس که به هر شکل، در این همه فراگیر شدن و در دسترس بودن و خانمان برانداز شدن و نابودگر بودن آن بسته های کوچک، ذره ای سهم عامدانه دارد.😔
- سه شنبه ۲۱ آبان ۹۸ , ۱۳:۴۲
- ادامه مطلب
اصولا ما چنان خانواده ی فرهیخته ای هستیم که از زمانی که حتی اسم "روان شناسی" به گوشمان نخورده بود، در تربیتمان از اصول روانشناسی استفاده می شد و البته هنوز هم می شود!
- سه شنبه ۱۴ آبان ۹۸ , ۲۲:۴۹
- ادامه مطلب
دلم میخواست ایمانم اون قدر قوی بود که هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست من رو بشکنه یا به هم بریزه. اما ایمان قوی، سرمایه ای می خواد که من ندارم و شاید برای به دست آوردن این سرمایه، دیگه دیر شده باشه.
- دوشنبه ۱۳ آبان ۹۸ , ۲۱:۰۸
- ادامه مطلب
- |
این که حالم خوب است را از گلدانهایی که پشت پنجره اتاقم نشسته اند و مرا غرق لبخند و لذت می کنند می فهمم.
- يكشنبه ۵ آبان ۹۸ , ۱۹:۲۰
- ادامه مطلب
دردهای من
- پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸ , ۲۲:۳۵
- ادامه مطلب
- |
- پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸ , ۱۵:۱۳
- ادامه مطلب
- دوشنبه ۱۵ مهر ۹۸ , ۲۰:۰۶
- ادامه مطلب
- پنجشنبه ۱۱ مهر ۹۸ , ۱۷:۱۴
- ادامه مطلب
- يكشنبه ۷ مهر ۹۸ , ۱۸:۵۶
- ادامه مطلب
۱. مهدی (۷ساله) می گوید «خاله شارمین من که دیگه تو اتاقت نمیام. از بس به هم ریخته است!» 🤯
انگار نه انگار که همیشه از در بیرونش می کنم از پنجره می آید! تازه تنها به هم ریختگی اتاقم مربوط می شود به میزی که پر است از برگه های امتحانی پایان ترم دانشجوهایم.
ده دقیقه از این حرف نگذشته که مهدی توی اتاقم است! 🤥
- چهارشنبه ۳ مهر ۹۸ , ۲۲:۱۵
- ادامه مطلب
مجبور شدم اول مهر بلند شوم بروم دانشگاهی که تا دو سال پیش دانشجویش بودم و این اصلا و ابدا خوشایند نبود.
از لحظه خروج از خانه تا وقتی سوار اتوبوسهای داخلی دانشگاه شدم حس خوبی نداشتم. اما با حرکت اتوبوس، ناگهان یک دنیا خاطرات رنگی رنگی خودش را از ناکجاآباد سالهای دور بیرون کشید و همراه با یک لبخند کشدارِ بی اختیار، ایستگاه به ایستگاه با من آمد:
- دوشنبه ۱ مهر ۹۸ , ۱۵:۵۱
- ادامه مطلب
-
فروردين ۱۴۰۴ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۲۳ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱۳ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳۴ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱۴ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱۶ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲۱ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲۶ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۴۴ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳۲ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۷ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱۷ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲۵ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱۳ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۵ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۷ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۸ )