غزل سپید آمده بود خانهمان.😍 در هال ایستاده بود و خواهرهایم آنجا داشتند اسم_فامیل بازی میکردند. تصمیم گرفتم غزل را به اتاق خودم ببرم تا معذب نباشد.😌 اما او بدون تعارف، چادرش را برداشت و از جالباسی آویزان کرد. بعد نشست با نوشین اسم_ فامیل کند.😳
- پنجشنبه ۴ شهریور ۰۰ , ۱۰:۵۱
- ادامه مطلب