- دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ , ۰۰:۰۴
- ادامه مطلب
مقدمه!:
مورد ۱ تا ۶ را قبلا (یک ماه پیش) نوشته بودم و مطمئن بودم که منتشر کردهام؛ حتی یادم هست که وقتی منتشرش کردم با خودم فکر میکردم چرا کسی واکنش نشان نمیدهد؛ الان تعجب میکنم که پیشنویس است! شما که قبلاً اینها را نخوانده بودید؟!
بقیهی موارد را امروز نوشتم...
۱. یکی از دوستانم که معلم کلاس اول دبستان است، چهارشنبهشب تماس تصویری واتساپ گرفت. وصل کردم دیدم دارد جلوی دوربین گوشی قر میدهد! 😳😅 بعد از کلی حرکات موزون در برابر چشمهای گردشدهی من، بالاخره میگوید که امروز نمرات دانشآموزانش را رد کرده و سال تحصیلیاش به پایان رسیده!
- پنجشنبه ۳ تیر ۰۰ , ۲۰:۱۸
- ادامه مطلب
سلام.
خوشبختانه دوران درگیری با کرونا برای من و خانوادهام چندان دشوار نبود. ولی من بعد از کرونا اصلا شرایط خوبی ندارم! دو مسالهای که الان درگیرش هستم و خیلی از آدمها بعد از ابتلا به کووید تجربهاش کردهاند، افسردگی و حواسپرتی است!
- سه شنبه ۴ خرداد ۰۰ , ۱۰:۱۷
- ادامه مطلب
چند سال پیش دانشجویی داشتم که با دیگران رفتار محترمانه و دوستانهای داشت و به نسبت سنش، بالغانه رفتار میکرد. از نظر درسی هم خوب بود. کلا در طول تحصیلش، دو سه تا درس با من داشت که در همهاش، متوسط رو به بالا بود. ولی از استادهای دیگر شنیده بودم که درسخوان نیست.
- چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۰۰ , ۲۲:۳۷
- ادامه مطلب
۱. با خروج آب و هوا از سرمای سخت! زمستان، درِ اتاقم از صبح تا شب باز است و خب فکر میکنم کل همسایهها بتوانند پا به پای دانشجوهایم در تک تک آزمونهای میانترم و پایانترمی که میگیرم شرکت کنند!😅 حس میکنم صدایم در کل محله میپیچد!
- دوشنبه ۱۶ فروردين ۰۰ , ۱۰:۱۳
- ادامه مطلب
۱. به مسوول IT دانشگاه پیام دادم: چطور میتونم فایل ضبط شده کلاس آنلاینم رو دانلود کنم؟ جواب داده بزنید رو دانلود. 😐😐😐واقعا پاسخ هوشمندانه ای بود. کمرم رگ به رگ شد از حجم اطلاعاتی که در اختیارم گذاشت!
- شنبه ۲۳ اسفند ۹۹ , ۱۱:۳۷
- ادامه مطلب
امروز اولین روز شروع ترم جدید است و من علیرغم تمام جلسات ترم قبل، که با این آرزو که " ان شالله جلسه/ ترم آینده روی ماهتان را زیارت کنیم" تمامشان میکردم، در رختخواب دراز کشیده ام و منتظرم دست کم پیامی از طرف نماینده کلاس دریافت کنم. اما زهی خیال باطل!
ساعت ۸ باید کلاس داشته باشم. گفته اند این ترم، علیرغم ترم گذشته که فقط ۵۰ درصد کلاسها به صورت آنلاین برگزار شد و بقیه آفلاین بود (و خاطرات آن را در اولین فرصت خواهم نوشت) باید ۱۰۰ در صد کلاسها آنلاین باشد. اما هنوز لینک ورود به کلاس آنلاین برایمان فعال نشده است.
این در حالی است که
- شنبه ۱۸ بهمن ۹۹ , ۰۹:۱۳
- ادامه مطلب
۱. یکی از دوستانم که هیچ وقت آرمین را ندیده بود، خوابش را دیده و آرمین بهش گفته است به آبجی گلم سلام برسان. نمیدانید چه حسی پیدا کردم با شنیدن این جمله که عین جملات خودش بود! در یک لحظه خندیدم و اشک از چشمهایم سرازیر شد. هنوز هم با یادآوری این جمله دلم لبریز از خوشی میشود.
- شنبه ۲۰ دی ۹۹ , ۲۲:۲۴
- ادامه مطلب
اوج گرفته ای و داری در سامانه مجازی، درس را بلند بلند برای دانشجوهایت توضیح میدهی که یک دفعه حس میکنی صدایی از اتاق کناری می آید: صدای یک هق هق فروخورده ی زنانه! میدانی مامان دارد گریه میکند و مجبوری خودت را در همان اوج نگه داری و همان طور با انگیزه تدریست را ادامه دهی و حتی از شوخی کردنت با دانشجوها کم نشود؛ در حالی که از درون داری میسوزی و همه حواست به صدای هق هق فروخورده اتاق کناری است
- شنبه ۱ آذر ۹۹ , ۱۶:۲۰
- |
در شرایطی دلم روشن است که ذهنم هشدار میدهد: بی خیال! از بس اوضاع وخیم است، دلت دارد فریبت میدهد و به زور، بهت امیدواری تلقین میکند تا فرونپاشی...
+ انقد دلم یه چت طولانی با یه آدم همراه میخواد که حد نداره🤦♀️. ولی در حال حاضر، نه آدمش رو دارم نه وقتش رو 🙄
++یعنی میشه تا ۲۹ مهر، از دل این وضعیت فوق قرمز، یهو یه وضعیت باثبات سفید دربیاد و بتونیم دانشگاه رو حضوری بریم؟!
- سه شنبه ۲۵ شهریور ۹۹ , ۲۲:۰۱
۱. صدای شبه فریاد مرد، از کلینیک دندانپزشکی بلند شد: "پونصدِزااار تومن؟ خانوم دکتر میدونی من چَن رو بایِد سری پا وایسما کار کونم تا پونصد تومن درآرم بدم واس دندوناش؟ آ اومَخ اِگ بِش بوگوی این لیوانا از اینجا وَردا بذا اونجا میگِد نهههه این لیوان الا و بلا باااایِد همینجا باشه... بفرما... دس شوما درد نکونه... خدافظ" صدای باز و بسته شدن در کلینیک و صدای قدمهای زن و مرد! یعنی داشت مسخره بازی درمی آورد!
۲. سارا پیشنهاد داده است که دوباره برای مسواک زدن مسابقه بگذاریم و مهدی هم با او همراه شده است. قرار شده است هر شب مسواک میزنیم، در گروه خواهرانه مان ایموجی دندان بگذاریم که ۲ امتیاز دارد! هر وقت روز مسواک میزنیم، ایموجی که چشمهایش ستاره است را بگذاریم که یک امتیاز دارد و هر شب مسواک نمیزنیم از این ایموجی استفاده کنیم: 🤦♀️ به پیشنهاد خود بچه ها، برنده کسی است که زودتر ۲۰ امتیاز به دست آورد! اما جایزه! من از اول به خواهرزاده ها یاد داده ام که جایزه مسابقه هایمان خوراکیهای کوچک است. حالا خودشان فوری پیشنهاد کردند که جایزه این باشد که خاله شارمین برایمان بستنی بخرد! میگویم: "باشه ولی اگه من برنده شدم شما چی میخرید؟" یک نگاه "اصلا یادمان به تو نبود مگه تو هم جایزه میخوای خرس گنده"طوری بهم می اندازند و مهدی فوری میگوید: من که پول ندارم! سارا میگوید: "من اگه تا اون روز کلوچه هامون تموم نشده باشه و مامانم اجازه بده یه کلوچه برات میارم." مهدی فکری میکند و میگوید: "منم فردای روز برنده شدنت به بابام میگم شکلات بخره تا مامانم برات کیک خیس بپزه. ولی همون روز نیای بگیا! فرداش میشه دیگه!" 😐😐😐😂
۳. جزء شرایط منشی نوشته ام: لیسانس مشاوره. یک نفر دایرکت داده: "انتظار داری لیسانس مشاوره بیاد منشیت بشه؟ خیلی خودتو بالا میبری." با آرامش و لحن ملایم برایش توضیحات منطقی نوشتم. متوجه اشتباهش شد و عذرخواهی کرد.
۴. در آزمون آنلاین مهمی که دانشگاه محل تدریسم، برای اساتید برگزار کرده و قبولی در آن امتیاز خوبی محسوب میشود ثبت نام کردم. میدانستم یک منبع ۵۰۰ صفحه ای را معرفی کرده اند اما گفتم: تستی است دیگر! کاری ندارد! موقع تکمیل ثبت نام متوجه شدم که آزمون تشریحی است!🤦♀️واقعا راست میگویند چوب خدا صدا نداردها! من ترم قبل، آزمون انلاین دانشجوهایم را تستی_تشریحی گرفتم!🙄😶
- يكشنبه ۲۳ شهریور ۹۹ , ۲۲:۵۷
۱. دختر ۸_۹ ساله با مادرش وارد مغازه تایپ و تکثیر شدند. مادر کارنامه بچه را روی میز گذاشت و توضیح داد که بابای بچه قول داده اگر همه نمراتش خیلی خوب شد، برایش دوچرخه بگیرد ولی حالا یکی از درسها را خوب گرفته و میخواهند با فتوشاپ درستش کنند! 😐 این کار را کردند. این که بچه دوچرخه را به دست بیاورد یا نه را نمیدانم؛ ولی مطمئنم مهارت تقلب کردن، دروغ گفتن و دور زدن دیگران را به خوبی به دست آورده است!
۲. هر چه بررسی میکردم چیزی دستم نمی آمد. می دانستم علت ناسازگاریهای اخیر این بچه، باید فلان چیز باشد؛ اما هر چه میگشتم نه ردی از فلان چیز پیدا میکردم و نه هیچ دلیل دیگری به چشمم می آمد. تست نقاشی، بازی با بچه و حدود یک ساعت صحبت با پدرو مادر مرا به هیچ کجا نرساند و مانده بودم چطور بگویم یک جلسه دیگر تشریف بیاورید تا مفصلتر صحبت کنیم!!! تا این که ناگهان فکری به خاطرم رسید. یک بازی از داخل قفسه برداشتم و از پدر و مادر خواستم هر کدام جداگانه با بچه بازی کنند؛ خودم هم نشستم به تماشا. کل بازی 5 دقیقه هم طول نکشید و من در همین 5 دقیقه، چیزی را که در 80 دقیقه قبل متوجه نشده بودم کشف کردم! کشف لذت بخشی بود.
۳. در حیاط پیش دبستانی، داشتم با مدیر حرف میزدم و منتظر بودم مامانها جمع شوند تا به کلاس بروم و سخنرانی کنم. یک دفعه یک دختر کوچولو به چشمم آشنا آمد. برگشتم تا مادرش را ببینم. با پدرش آمده بود و پدرش هم به شدت به چشمم آشنا آمد. چند لحظه توی چشم هم نگاه کردیم و رفت! معلوم بود او هم یا مرا میشناسد یا به چشمش آشنا هستم. به مدیر گفتم چقدر این کوچولو و پدرش آشنا به نظر میرسند. وقتی مشخصاتی را که از آنها میدانست گفت، فهمیدم باباهه پسر همسایه سابقمان و همبازی بچگیهایم بوده است و چه حس خوبی گرفتم. اصلا انگار "همبازی بچگی" چیز مقدسی است که با قدرت جادویی اش آدم را به دوران معصومیت و بی خیالی میبرد. 🐛
۴. بروید توی لیست مخاطبان واتساپتان و پروفایل دانش آموزها و مادرهای دانش آموزها را چک کنید تا روحتان شاد شود! 🤭 یعنی همه آن عکسهای قر و فری! تابستان جای خودش را داده است به عکسهای مظلوم و معصوم بچه ها و اسم و فامیلشان. یک کلیپ بود که سه تا دختر مدرسه ای تابستان با چه تیپ و آرایشی، شاد و خندان میروند مهمانی و با شروع سال تحصیلی، همان سه تا، با فرم و مقنعه تیره مدرسه و ابروهای پاچه بزی و بدون آرایش و لقمه در دست و خواب آلود میروند مدرسه. کلیپ را فرستادم برای خواهرزاده نوجوانم و نوشتم تغییر پروفایلهایتان مرا یاد این کلیپ انداخت! حسابی شاکی بود 🤭
- چهارشنبه ۱۹ شهریور ۹۹ , ۱۳:۴۷
- شنبه ۸ شهریور ۹۹ , ۱۵:۵۱
- ادامه مطلب
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۲۳ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱۳ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳۴ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱۴ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱۶ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲۱ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲۶ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۴۴ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳۲ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۷ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱۷ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲۵ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱۳ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۵ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۷ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۸ )