۱. با خروج آب و هوا از سرمای سخت! زمستان، درِ اتاقم از صبح تا شب باز است و خب فکر میکنم کل همسایهها بتوانند پا به پای دانشجوهایم در تک تک آزمونهای میانترم و پایانترمی که میگیرم شرکت کنند!😅 حس میکنم صدایم در کل محله میپیچد!
۲. یک خوبی دیگر تدریس با درهای باز! این است که در حیاط خانهی ما همیشه صدای طبیعت جاری است! 😊 صدای گنجشک و کلاغ و فاخته و حتی گاهی بلبل (یا شاید هم قناری 🤦♀️). و این صداها میشود آهنگ پسزمینه تدریس. 😍 البته صدای بیل و کلنگ کارگرهای خانه بغلی، که کوبیدهاند و از نو میسازند (و باعث شدهاند خانه و زندگی ما هر لحظه زیر خاک باشد) هم هست و به شاعرانگی اوضاع لطمه میزند! 🤪
۳. باز هم از دانشجویانی که هرگز مرا ندیدهاند دلبری کردم!😂 (شاعر میگوید: دل من از برد و روی از من نهان کرد🤦♀️😕). این دو پیام را اخیرا یکی از دانشجوهایم فرستاده است:
"میدونید الان به چی فکر می کردم....یه استاد به معنای واقعی کلمه که لیاقت این اسم رو داشته باشه، ویژگی هاش جوریه که فراتر از چیزی که باید به هنرجو یا شاگردش یاد بده یاد میده و همراهی و راهنماییش میکنه🥺❤ از همون دفعه اول یه جوری برخورد کردین که الان با هیچ کدوم از اساتید به اندازه شما احساس راحتی نمی کنم که سوالاتی که مربوط به درس نیستن بپرسم ازشون...❤"
- دوشنبه ۱۶ فروردين ۰۰ , ۱۰:۱۳
- ادامه مطلب