کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

چند پاره (2)

۱. کیان ۵ ساله (از سری بچه های فامیل!😉) در میان انبوه سوالهای دقیق و فکورانه اش، به پلاکی که گردنم انداخته ام اشاره میکند و می پرسد: «این چیه؟» میگویم: «اینجا، روی این پلاک، نوشته شارمین.» کمی نگاه میکند و میرود با بچه ها بازی کند. یکی دو ساعت بعد، از وسط بازی، می آید طرفم و میپرسد: «هر وقت اسمتو یادت بره نگاه میکنی به این پلاک تا یادت بیاد؟» =/ طفلک در این دو ساعت داشته با خودش فکر میکرده آخر چه دلیلی دارد یک نفر اسم خودش را از گردنش آویزان کند و بالاخره این طوری مساله را حل کرده است. 💁‍♀️

۲. برای حل مشکلمان، مسیر تازه ای را انتخاب کردیم. کاش خدا گشایش را در این یکی قرار دهد.

۳. از پنج شنبه که آن حرفها را از ح شنیدم و وسط بحث، بغض کردم و با چشمهای خیس سکوت کردم و او همچنان ادامه داد و من نگذاشتم بغضم بشکند و اشکهایم سرازیر شود، دلم هم گرفته هم شکسته است. حتی وقتی همان شب در واتساپ پیامی داد و غیرمستقیم دلجویی کرد، چیزی از گرفتگی و شکستگی دلم کم نشد؛ حتی این که با شوخی بهش جواب دادم چیزی را عوض نکرد. از ح دلگیر نیستم. شرایطش را میفهمم. حتی تا حدی بهش حق میدهم؛ دلگیری ام از دنیایی است که آدمها را به اینجا می رساند و شکستگی دلم از خدایی که میدانم در این نزدیکی است و منتظرم رخ بنماید!

۴. ترم جدید دارد شروع میشود و من واقعا مانده ام، چطور میخواهم برای تدریس ۱۴ واحد درسی، به صورت آنلاین وقت بگذارم؟ تازه به جز این ۱۴ واحد، ۶ واحد دیگر هم در دانشگاه دیگری داشته ام که این ترم هر چه اصرار کردند قبول نکردم و انصراف دادم. ۴ واحد هم در دانشگاهی که درس دارم خود به خود کنسل شد؛ چون به خاطر شرایط کرونایی، ورودیهای ترم مهر را برای ترم بهمن گذاشته اند. مدام دارم با خودم فکر میکنم بهتر نیست برای این ۱۴ واحد هم فکر دیگری بکنم و وقتم را کاملا برای کلینیک بگذارم؟! ولی مگر میتوانم خودم را از لذت تدریس محروم کنم؟! 
خودت باش
۱۱ شهریور ۹۹ , ۲۳:۴۳

این نظریه کیان عالی بود!

یوقتا به خودم میگم نکنه گشایشی نیست ما بیخودی منتظریم و تلاش می کنیم!

هر کسی جنبه دیدن اشک آدم رو نداره.

لذتی که در تدریس هست در کلینیک نیست!

پاسخ :

کلا حرفاش بامزه س.
ان شالله که هست.😊
اوهوم😔
اره ولی کلینیک آش کشک خالمه!😉
مهربانو
۱۱ شهریور ۹۹ , ۱۰:۵۰

سلام شارمین جانم 

شرایط ورود چیست ؟(چرا استیکر نداریم میخوام خجالت بکشم )

پاسخ :

سلام عزیزم.
شما که صابخونه ای؛ شرطی نداریم برات 😊
ربولی حسن کور
۱۰ شهریور ۹۹ , ۲۱:۳۷

سلام دوباره 

انگار رمز این پست جدید با قبلی فرق داره آره؟

پاسخ :

سلام. 
بله من کلا تو انتخاب رمز خیلی تنوع طلبم 😉
براتون فرستادم
ترنج
۱۰ شهریور ۹۹ , ۱۹:۰۹

سلام

شرایط را میپذیرم.

آیا رمز میدهی؟

پاسخ :

سلام عزیزم.
بله حتما
Reyhane R
۱۰ شهریور ۹۹ , ۱۳:۰۸

سلام.بی زحمت برای منم رمز بزارید.✋

پاسخ :

فرستادم عزیزم
ربولی حسن کور
۱۰ شهریور ۹۹ , ۰۹:۳۹

سلام

دارم قیافه اون طلافروش بیچاره را تصور میکنم وقتی بهش میگم یه زنجیر ربولی برام بسازه!

پاسخ :

سلام.
😁
خیلی تو نقش ربولی فرو رفتید آقای دکترها! 
مشتاقٌ الیه
۰۹ شهریور ۹۹ , ۰۳:۱۲

سلام استاد. خوبید؟

بیچاره این ورودی های امسال چقدر بد شانس :( من اگه بودم هی ساعت های تدریسم رو بیشتر میکردم از بس ظرفیت ندارم :)

حالا واقعا من نفهمیدم چرا. مثل کسی که عکس خودش رو میگذاره بک گراند گوشی. آخه چرا 😄

پاسخ :

سلام. ممنون. شما خوبید؟
آره والا... اون از تغییر مداوم زمان کنکور و اون همه استرسش اینم از الان که تکلیف قبولی و ترم اول و هیچیشون معلوم نیس هنوز. 
منم اگه کلینیک نداشتم زیاد میکردم. ولی خیلی سخته اینجوری.

پلاک رو میگید؟ والا من خودمم نمیفهمم چرا! :))) ولی خب این پلاکه از بچگی گردنم بوده دیگه (منم یه مدت عکس خودم تصویر زمینه گوشیم بود! :/ با استدلال کیان، لابد میخواستم اگه قیافه خودمو یادم رفت نگا به گوشیم کنم!  )
Reyhane R .
۰۹ شهریور ۹۹ , ۰۰:۵۰

2.انشاءالله هرچی خیر و خوبی هست پیش روت قرار بگیره...

4. بنظرم بی خیال این لذت تدریس شو و کلینیک رو بچسب (:

آموزش مجازیه ها. پوستت کنده میشه.از ما گفتن بود.😒😁

پاسخ :

2. ممنون عزیزم. برای خودتم همین طور.
4. آره بیشتر به خاطر مجازی بودنش تردید دارم.
حالا اگه انصراف ندادم بعدا که هی میام تو وب غر میزنم بیا استیکر سر تکان دادن به نشانه تاسف بذار و از اون نگاهای «دیدی گفتم»طور بهم بکن :)))
دخترمعمولی
۰۸ شهریور ۹۹ , ۲۲:۵۴

ان شاءالله هیچ وقت دلگیر نباشی از کسی :).

ولی برام سوال شد چه جوری در عین اینکه چشمات خیس شده، جلوی بغضتو گرفتی که نشکنه؟ الان فهمیدم تعریف بغض برای بعضی ها فرق داره انگاری ;-)

پاسخ :

ممنون عزیزم :)
اشک تو چشمام حلقه زد ولی نذاشتم سرازیر بشه.
هوپ ...
۰۸ شهریور ۹۹ , ۲۲:۵۲

ینی از دو سالگی من عاشقم شدی؟! عزیزم عای لاو یو موررررر :-***

پاسخ :

حتی قبلشم میخواستمت... داشتم پولامو جمع میکردم پلاک و زنجیر رو بخرم 😉
هوپ ...
۰۸ شهریور ۹۹ , ۲۲:۳۲

معمولا اسم عشقشون رو اویزون میکنن به گردنشون، تو از کی عشق خودت شدی هوم؟ من عشقت بودم دیگه. اهان فهمیدم چی شد... منظورت خود خود منه! منم عای لاو یو عشقم!

پاسخ :

بله من از ۹ سالگی تا الان پلاک اسم تو رو گردنم انداختم؛ اینو برو به اون مانته نیا هم بگو 😒😉😂

با جمله اول و دوم کامنتت داشتم اماده میشدم که بنویسم وای چقد بدم میاد از این لوس بازیا که اسم عشقشون رو میندازن گردنشون. بعد یهو گرفتم چی شد کلی خندیدم 😆
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۸ شهریور ۹۹ , ۲۱:۲۳

ولی این آقا کیان عجب فکری کرده:/

کل ورودی‌های مهر برای بهمن می‌مونه یا فقط دانشگاه شما اینطوره؟

پاسخ :

واقعا :)

نه این دانشگاه خودش این طور تصمیم گرفته. تصمیم سراسری نیست عزیزم
مریم بانو
۰۸ شهریور ۹۹ , ۲۰:۰۵

1- خداییش جوابش بی راهم نبود:)

 

2-ان شاالله حل بشه :)

 

3-بغض بدون اشک خراست ..

 

4- الهی تب کنم استادم تو باشی شارمین:)

پاسخ :

1- والا... من خودمم به نظرم خنده داره آدم اسمش رو آویزون کنه! ولی این پلاک و زنجیر برام نوستالوژیه و به شدت عزیزه. سه چهار سال پیش یه پست در مورد نوشتم که چرا با این که طلا دوست ندارم این انقد برام خاصه.

2. مرسی مریم جون.

3. دلت نخواد همین عصری انقد گریه کردم هنوز چشمام داره میسوزه! :)

4. عزیزم :) یه دانشجوی باحال مث تو از خدامه! :)))
هانی هستم
۰۸ شهریور ۹۹ , ۱۸:۴۵

۱) دنیا مسئله‌ی سختی نیست ؛ ما آدم بزرگ‌ها سختش کرده‌ایم!

۲)انشاالله 

۴) ترم خوبی در پیش داشته باشید استاد جوان!

پاسخ :

1) و کم کم به بچه ها یاد میدیم اونا هم سختش کنن!
2) ممنون
4) تشکر. امیدوارم طوری پیش بره که کم کم بتونیم حضوری برگزاری کنیم.
❣️Ailin Senpai❣️
۰۸ شهریور ۹۹ , ۱۶:۴۵

ای جااان چقد اولی ناز بود>-<

+امیدوارم مشکلتون حل شه:)

++دانش آموزها و دانشجوها هم تو این دوران وضعشون خیلی بده، من حتی دوتا از درسامو تو ترم تابستون مدرسه افتادم:/ دقیقا همون درسایی که نیاز به آموزش حضوری داشتن!

امیدوارم این جریان کرونا زودتر تموم شه و بره پی کارش!

پاسخ :

جانت سلامت :)
+مرسی عزیزم
++بله واقعا همه اذیتیم. به جز ماها و شماها، خونواده های دانش آموزهای کوچیکتر هم حسابی در فشارن. از صمیم قلب امیدوارم زودتر ریشه کن شه پی کارش!
پا ییز
۰۸ شهریور ۹۹ , ۱۶:۰۵

I have no idea

پاسخ :

why not?
بانوچـه ⠀
۰۸ شهریور ۹۹ , ۱۵:۵۷

مورد یک خیلی جالب بود :))

پاسخ :

کلا بچه جالبیه. از سه چهار ماهگی، همه ش نگاهش میچرخید همه چیز رو با یه دقت عجیبی دید میزد. الان هم یه بند سوال میپرسه و برعکس اکثر بچه ها، از جوابها سرسری نمیگذره.
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan