۱. به مسوول IT دانشگاه پیام دادم: چطور میتونم فایل ضبط شده کلاس آنلاینم رو دانلود کنم؟ جواب داده بزنید رو دانلود. 😐😐😐واقعا پاسخ هوشمندانه ای بود. کمرم رگ به رگ شد از حجم اطلاعاتی که در اختیارم گذاشت!
۲. هفته پیش، سر کلاس آنلاین، به طور خودجوش و قبل از شروع چک و چانه زدن دانشجوهایم در مورد تعطیلی اخرین هفته قرن (تاکید میکنم: آخرین هفته قرن🤪)، خودم بهشان گفتم: "من هفته آینده کلاس برگزار نمیکنم. البته دانشگاه گفته قبل از عید باید چهار جلسه برگزار بشه و ما تا الان سه جلسه داشتیم. ولی با توجه به تقویم آموزشی، ما حتی اگر هفته آینده کلاس نداشته باشیم، میتوانیم به موقع ۱۶ جلسه مان را برگزار کنیم." خلاصه دانشحوهایم از حرکت خودجوش استاد عزیزتر از جانشان! کلی ذوق کردند. بعد از کلاس، لیست حاضران را باز کردم تا در برگه ام علامت بزنم و دیدم اقای مسوول آموزش از ب بسم ا... تا آخر کلاس، در کلاس حضور داشته ودرفشانیهای مرا شنیده است! 🙄😁 البته فکر کنم افکارش تنویر شده! چون چند روز بعد اعلام کرد کسانی که تا الان سه جلسه برگزار کرده اند، نیازی نیست قبل از عید جلسه دیگری بگذارند.
۳. یکشنبه ساعت ۷ شب در اسکای روم جلسه داشتیم (کل اساتید گروه). به منشی گفتم آن ساعت برایم مراجع نگذارد. برای مراجع ساعت ۶ هم مشکلی پیش آمد و کنسل کرد. تصمیم گرفتم این یک ساعت را از فرصت استفاده کنم و به مادربزرگ سر بزنم. وقتی رفتم، خاله ها و پسرداییها و... هم آنجا بودند و آن قدر سرگرم حرف زدن شدیم که همه چیز را فراموش کردم! 🤯 ساعت از ۲۰:۳۰گذشته بود که به خانه رفتم و همین که نت را روشن کردم با پیامی از مدیر گروه مواجه شدم که ساعت ۱۸:۵۵ ارسال کرده و گفته بود "چون در گروه واکنشی نشان ندادید، خواستم اطلاع رسانی کنم!" تازه یادم به جلسه افتاد🤪🤦♀️. دیگر مجبور شدم برایش توضیح بدهم که به خاطر حجم اتفاقات ناخوشایند اخیر چقدر حواسپرت و فراموشکار شده ام و او هم باهام همدلی کرد.
- شنبه ۲۳ اسفند ۹۹ , ۱۱:۳۷
- ادامه مطلب