کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

ریشه های ما به آب/ شاخه های ما به آفتاب می رسد/ ما دوباره سبز می شویم…

دارم در خودم میگردم دنبال همه آنچه که از دست داده ام. من دختری قوی بودم که برای به دست آوردن هر چیزی با همه وجودم تلاش میکردم و آن را به دست می آوردم. تلاشم همیشه با توکل همراه بود و این مرا قوی تر میکرد. اما مهمترین تلاش زندگی ام، آن طور که میخواستم با موفقیت همراه نبود و من فروریختم. 

حالا سه ماه و چهار روز از سهمگینترین، تلخترین و زجرآورترین تجربه فروریختنم گذشته است و من حدود یک هفته است که تصمیم گرفته ام از آتشی که در زندگی ام افتاده است، ققنوس بیرون بیایم!

اولین ققنوسی که در من متولد شد و دارد بزرگ میشود این است که وقتی به روزهایی که او را داشتم فکر میکنم قلبم لبریز از حس شکرگزاری میشود. احساسی که تا پیش از این هرگز تجربه نکرده بودم... شکایتم از کم داشتن و زود از دست دادنش، تبدیل شد به شوقی بی نهایت که با تصور روزهایی که بودنش به تابلوی زندگی ام رنگ پاشید، در من جوانه میزد.

چیزهایی دیگری هم درباره او هست که نمیتوانم بنویسم ولی مرا عمیقا غرق در عشق و شادی عجیبی میکند.

اما با همه اینها هنوز قلبم سنگینی میکند. هنوز نمیتوانم آن طور که باید محکم و استوار، سر پا بایستم، به اسمان نگاه کنم و از تجربه و احساسات تازه ای که در من متولد شده است، به اندازه کافی لذت ببرم.

من به به قوت و وسعت روح بیشتری نیاز دارم تا چیزهایی را که فهمیده ام، عمیقتر درک کنم. میدانید؟ برادرم، با وجود تفاوت سنی زیاد، در زندگی اش، پشتیبان من بود. حالا که زندگی غنی تر و باکیفیت تر و بامعناتری دارد، قطعا میتواند بیشتر از قبل حامی ام باشد. حالا دیگر این منم که خواهر کوچولوی او هستم و این او است که باید دست مرا بگیرد و شک ندارم که این کار را کرده است که من حالا با این هیجانات درگیرم.

فقط باید خودم هم قویتر بشوم، روحم قویتر شود تا بتوانم دست او را، که از طرف خدا به سمتم دراز شده است، محکمتر بگیرم.

گفته بودم که من دیگر هرگز آن شارمین گذشته نمیشوم. هنوز هم بر همین عقیده ام. اما این بار میگویم من این شارمین فروریخته ی غمگین و ضعیف هم نمی مانم. همه تلاشم را میکنم تا دستی را که برادرم به سمت من گرفته است و نور خدا در آن است بگیرم، بلند شوم و تا رسیدن به او، محمکمارین گامهای زندگی ام را بردارم. من شارمین جدیدی میشوم که از طوفانی سخت عبور کرده، زخمهایش را بسته و این بار با نگاهی تازه به دنیای پس از طوفان نگاه میکند.

نمیدانم این شارمین جدید چه طور خواهد بود. ولی هر چه هست از همین الان دوستش دارم. چون میدانم قدرتی عجیب در او هویدا خواهد شد.... و منتظرش هستم....

مریمی
۰۲ دی ۹۹ , ۱۷:۲۶

سلام .

امید وارم که روزهای خوبی در پیش داشته باشید ..واقعا با این تصمیمتون خدا رو شکر می کنیم ..باور کنید ماهم هر وقت می اومدیم سایتتون دلمون میخواست دستتونو بگیریم باهاتون همدردی کنیم.. 

پاسخ :

سلام.
مرسی از محبتتون
نیــ روانا
۳۰ آذر ۹۹ , ۱۷:۵۸

چقدر نگاهت قشنگ است

چقدر مطئنم که الان برادر نازنینت هم همین قدر در آرامش است :)

پاسخ :

فدای تو😘
منم مطمئنم 😊
جانان
۳۰ آذر ۹۹ , ۱۷:۳۱

سلام و درود شارمین خانوم عزیز 

 

روح‌اش شاد و چقدر خوشحال شدم از این دلنوشته !

 

ققنوس منم ک غم ب شب دوخته ام

در اتش نا خواسته پر سوخته ام

بی جرم ب جرم راز دلداری خویش

از زبانه ی زبان  ز بن سوخته ام

(ققنوس‌وار برخاستن) ات و یلدات هم مبارک !

پاسخ :

ممنون از محبتتون 🌸
نگار
۳۰ آذر ۹۹ , ۱۷:۰۵

تولد این شارمین، مبارک..

پاسخ :

مرسی عزیزم 🌸
بی نام
۳۰ آذر ۹۹ , ۱۱:۱۹

وقتی نوشتتون رو خوندم از ته دل و ناخوداگاه گفتم خداروشکر

واقعا این تفکر و این نوع نگاه تحسین برانگیزه

از خدا میخوام روح برادرتون در آرامش مطلق و ابدی باشه

پاسخ :

قربونت 
ممنون🌸
هوپ ...
۳۰ آذر ۹۹ , ۱۰:۵۶

اعتراف میکنم تمام این سه ماه نمیدونستم چطور باید باهات برخورد کنم. خیلی وقتا گفتم به خودم که دوست خوبی نیستم برات که بلد نیستم چکار کنم. 

ولی این تلاش های کوچیکی که برای بهتر شدن حالت میکنی واقعا شادم میکنه. ققنوس جان :-)

پاسخ :

ولی تو جزء کسایی بود که بهترین برخوردها رو تو اون دوران داشتی. :) و من ممنونم ازت.

عزیزمی 😘
آریانه
۳۰ آذر ۹۹ , ۰۹:۵۱

عزیزم،تا حدودی حس های مشابه‌ رو دارم تجربه میکنم،انگار میدونی که دیگه نمیخوای غمگین باشی و به اندازه گذشته تو غم غرق بشی،ولی همراهش هر لحظه حس میکنی اون ادم قبل رو هیچ وقت دیگه تو وجودت پیدا نمیکنی...

من هم دوره‌ی قبلی زندگیم طوفانی بود،الان فکر میکنم از طوفان در اومدم،ولی میدونی،دریا ارومشم موج داره...ساکن نیست حالم،ولی واسه منی که طوفان رو دیدم،همین هم بینهایت ارزشمنده...

شارمین جانم،امیدوارم تو چیزی که بهش اعتقاد داری و فکر میکنی درسته،موفق بشی،شارمین جدید مطمئنا قوی تر و محکم تره:-)

پاسخ :

درسته عزیزم. تا حد زیادی منم همین احساسات رو دارم و امیدوارم هر دومون در نهایت بشیم اون چیزی که باید :)
روبی
۳۰ آذر ۹۹ , ۰۳:۰۰

سلام

خیلی متاسفم، درد این چنین از دست دادنهایی غیرقابل تصور است و فقدانش غیرقابل جایگزینی ... :((

آرزوی صبوری و آرامش دارم براتون 

پاسخ :

سلام.
تشکر 🌸
خودم
۳۰ آذر ۹۹ , ۰۲:۰۹

براتون یه دنیا آرزویِ خوب دارم🤍

پاسخ :

ممنونم. دلتون شاد
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan