کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

چه درونم تنهاست...

گاهی فکر میکنم خوش به حال آدمهای همیشه رسمی و جدی و خشک که هیچ وقت کسی از آنها انتظار لبخند و مهربانی و پرانرژی بودن ندارد و میتوانند غمهایشان را پشت چهره همیشه سردشان مخفی کنند و مجبور نیستند با دلی اندوهگین، لبخند بزنند و به زور، حوصله به خرج دهند تا کسی نفهمد چه آشوبی در آنهاست...


+ شاعر عنوان: سهراب

محسن رحمانی
۲۵ شهریور ۹۹ , ۲۰:۲۴

سلام به نظر من ایجور آدما رو هیشکی دوست نداره .اتفاقا برعکس دوست دارن اوناهم لبخند بزنن .اینجور آدما تو دل هیشکی جا نداره.

پاسخ :

سلام.
نمیدونم؛ شاید...
پیمان کرامتی
۲۵ شهریور ۹۹ , ۲۰:۱۵

حقیقتش همیشه همینه

همیشه اونی میخوایم که نیستیم

شاید اگه راضی باشیم

یک چیزی کم باشه

پاسخ :

من همیشه اونی رو نمیخوام که نیستم. خیلی از ویژگیهامو واقعا دوست دارم. بعضیهاش رو نه. بعضیهاش رو فقط گاهی نه. 😊
نیــ روانا
۲۵ شهریور ۹۹ , ۱۱:۰۶

اینجوری نگو شارمین

یوقتایی همون خوشرویی و انرژی و لبخند الکی و زورکی باعث میشه مغزت هم گول بخوره و حالت ی ذره هم که شده بهتر بشه

هرچند قبول دارم بعضی وقتا سرکوب غم میتونه خیلی تبعات بدی داشته باشه من نمونه شدیدشو موقع فوت مادرم تجربه کردم

پاسخ :

نیروانا تو چه نیرویی تو کلمات هست که همیشه یه همدلی پررنگ تو کامنتهات حس میکنم؟
خدا مامانت رو رحمت کنه. من شکل شدیدش رو نداشتم. برای فوت داییم هم خونواده خودم و دایی و خاله ها و... واقعا میذاشتن هر کس هر طور دوست داره عزاداری کنه و اصلا مجبور نبودیم غممون رو سرکوب کنیم. ولی متاسفانه تو موارد کوچیک خیلی این اتفاق می افته. تو فامیل ما ابراز احساسات، مخصوصا ناراحتی اصلا موجه نیست. همیشه باید خوشحال و راضی باشی و خدا را از شیش گوشه دلت شکر کنی و از هیشکی هیچی به دل نگیری و دیگران رو ببخشی و مهربون باشی و زندگی رو ساده بگیری و پرانرژی باشی و هچی برات مهم نباشه! :/  
گلی یاس
۲۵ شهریور ۹۹ , ۱۰:۴۹

دقیقا

پاسخ :

:)
محمد حسین
۲۵ شهریور ۹۹ , ۱۰:۴۵

شما که همه چیز رو میگید از  یه سنی به بعد خیلی شدنی نیست!

فکر کنم از بس این جمله را برای بچه ها و خانواده هاشون گفتید تا بیان برای درمان باورتون شده :))

 

پاسخ :

بذار پا به سن و سال من بذاری متوجه میشی ننه! :)

:)))

نه واقعا... نمیگم شدنی نیست ولی از یه سنی به بعد، تغییر سخت میشه. به نظر من از حدود 27-28 سالگی، خیلی چیزها عوض میشه.
حامد سپهر
۲۵ شهریور ۹۹ , ۰۹:۳۶

یه مدیری داشتیم تو دوران هنرستان هیچ کس لبخندش رو ندیده بود اتفاقا یه روز تو سوپرمارکت بودم دیدمش باهم سلام احوال پرسی کردیم از بس خشک بود اونجا هم بعد اونهمه سال جرات نکردم بپرسم چرا هیچوقت نمیخنده

البته مهربون بود ولی اونم خاص بود مهربونیش

پاسخ :

اینجوری فقط یه سوال ازش دارین؛ دیگه توقع ندارین.😶

ما یه دبیر عربی داشتیم این طوری بود؛ فقط یه بار یه لبخند کمرنگ زد. ولی من عاشقش بودم 🤦‍♀️
اریانه
۲۵ شهریور ۹۹ , ۰۱:۱۲

فکر میکنم اشخاصی که زیاد با جامعه در تعاملن،حتی اگه خانواده هم کاملا درکشون کنن و یا سنگ صبورشون بشن یا هرچی،موقعی که با مردم عادی در ارتباطن نمیشه اون مود واقعیشون رو نشون بدن...در هرصورت پیش چند نفر باید نقش بازی کرد!!...حتی اون سرد و خشک ها:-/

ولی حقیقتا یکی از سخت ترین کارها اینه که وقتی خودت حالت گرفته ست،به فکر انتظارات بقیه از خودت باشی...سوپرهیروهای روحی هستن اونایی که از پسش برمیاد!

باشد که درونتون از تنهایی دربیاد:-)

پاسخ :

حتی پیش خونواده ایکه درکت میکنن و سنگ صبورتن و دوستت دارن هم نمیشه. چون نمیخوای ناراحتشون کنی؛ چون نمیخوان ناراحت ببیننت.
یه وقتایی عملا مجبوریم. راحت تر از اینه که مدام برای این و اون توضیح بدیم که چرا حالمون خوب نیست.
محمد حسین
۲۵ شهریور ۹۹ , ۰۰:۴۱

میخوام یه کم کلمه بازی کنم شما به متخصص بودن خودتون ببخشید و نخندید و بدانید بافتن بر جوانان عیب نیست بسا یافتن ها که از دل بافتن ها سر برآوردند :

اطرافیان خب اطرافیانِ "ما" هستند، میتونیم انتخابشون کنیم و تغییر توشون ایحاد کنیم و به سبک ها مختلف باهاشون تعامل کنیم. اینجا یه درون فکنی و برون فکنی وجود داره که ما به خاطر کسب امنیت توی محیط خاصمون یه قالبی برای خودمون تعریف میکنیم و بعد روابطمون را توی همون قالب میریزیم. البته اینم باز به خاطر محیطه که به ما چه انعکاسی از خودمون بده ولی ما باید سعی کنیم بریم دنبال تجربه های تعاملی جدید

پاسخ :

ما اکثر اطرافیانمون رو انتخاب نمیکنیم یا حداقل، کاملا آزادانه و بر اساس رغبت قلبی انتخاب نمیکنیم. ایجاد تغییر در اطرافیان رو هم که کلا فراموشش کن! تجربه های تعاملی جدید هم از یه سنی به بعد دیگه خیلی شدنی نیست. 
بنده خدا
۲۵ شهریور ۹۹ , ۰۰:۱۵

و یک جایی یکهو کلپس collapse (ببخشید نمیدونم فارسیشو) میکنن

و نمیکشن ... و چقدر اذیت کننده ست

پاسخ :

😔😔😔
Samane| سمانه
۲۴ شهریور ۹۹ , ۲۳:۴۷

😐خب سر نزنید 

این پستم داره برعکس حکایت ماهارو میگه که همیشه میخندیم ینی مجبوریم بخندیم تا همرو راضی نگه داریم و بعد یه مدتی این به وظیفه ما تبدیل میشه.

پاسخ :

باشه😄
وقتی کامنت تناسبی با محتوای پست نداره و طوریه که زیر هر پستی میشه گذاشتش، حالت مصنوعی میگیره وحس خوبی به آدم نمیده. برای جذب به وبلاگت، بهتره وارد تعاملات واقعی بشی
Samane| سمانه
۲۴ شهریور ۹۹ , ۲۳:۳۹

صحیح😍

به وبلاگ منم سر بزنید

پاسخ :

یه خلاصه از این پست بذار مطمئن بشم خوندی و کامنت گذاشتی!
محمد حسین
۲۴ شهریور ۹۹ , ۲۳:۱۹

خب باید حتما یا رسمی باشه یا پر انرژی؟ حالت سوم ممکن نیست یعنی یه موقع پر انرژی یه موقع ناراحت البته به شرطی که شخص و اطرافیانش طوری باشند که در هر دو حالت بقیه درکش کنند و دوستش بدارند

پاسخ :

مشکل منم همون اطرافیانن
مریم بانو
۲۴ شهریور ۹۹ , ۲۳:۱۶

همونام یه جور دیگه تنهان

 

انقدر همه فکرمیکنن کلا قیافشون این مدلیه متوجه غم وناراحتیت نمیشن !

 

یا راحت ناراحتت میکنن.

 

 

پاسخ :

بله اینم هست. درست میگی
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan