۱. صدای شبه فریاد مرد، از کلینیک دندانپزشکی بلند شد: "پونصدِزااار تومن؟ خانوم دکتر میدونی من چَن رو بایِد سری پا وایسما کار کونم تا پونصد تومن درآرم بدم واس دندوناش؟ آ اومَخ اِگ بِش بوگوی این لیوانا از اینجا وَردا بذا اونجا میگِد نهههه این لیوان الا و بلا باااایِد همینجا باشه... بفرما... دس شوما درد نکونه... خدافظ" صدای باز و بسته شدن در کلینیک و صدای قدمهای زن و مرد! یعنی داشت مسخره بازی درمی آورد!
۲. سارا پیشنهاد داده است که دوباره برای مسواک زدن مسابقه بگذاریم و مهدی هم با او همراه شده است. قرار شده است هر شب مسواک میزنیم، در گروه خواهرانه مان ایموجی دندان بگذاریم که ۲ امتیاز دارد! هر وقت روز مسواک میزنیم، ایموجی که چشمهایش ستاره است را بگذاریم که یک امتیاز دارد و هر شب مسواک نمیزنیم از این ایموجی استفاده کنیم: 🤦♀️ به پیشنهاد خود بچه ها، برنده کسی است که زودتر ۲۰ امتیاز به دست آورد! اما جایزه! من از اول به خواهرزاده ها یاد داده ام که جایزه مسابقه هایمان خوراکیهای کوچک است. حالا خودشان فوری پیشنهاد کردند که جایزه این باشد که خاله شارمین برایمان بستنی بخرد! میگویم: "باشه ولی اگه من برنده شدم شما چی میخرید؟" یک نگاه "اصلا یادمان به تو نبود مگه تو هم جایزه میخوای خرس گنده"طوری بهم می اندازند و مهدی فوری میگوید: من که پول ندارم! سارا میگوید: "من اگه تا اون روز کلوچه هامون تموم نشده باشه و مامانم اجازه بده یه کلوچه برات میارم." مهدی فکری میکند و میگوید: "منم فردای روز برنده شدنت به بابام میگم شکلات بخره تا مامانم برات کیک خیس بپزه. ولی همون روز نیای بگیا! فرداش میشه دیگه!" 😐😐😐😂
۳. جزء شرایط منشی نوشته ام: لیسانس مشاوره. یک نفر دایرکت داده: "انتظار داری لیسانس مشاوره بیاد منشیت بشه؟ خیلی خودتو بالا میبری." با آرامش و لحن ملایم برایش توضیحات منطقی نوشتم. متوجه اشتباهش شد و عذرخواهی کرد.
۴. در آزمون آنلاین مهمی که دانشگاه محل تدریسم، برای اساتید برگزار کرده و قبولی در آن امتیاز خوبی محسوب میشود ثبت نام کردم. میدانستم یک منبع ۵۰۰ صفحه ای را معرفی کرده اند اما گفتم: تستی است دیگر! کاری ندارد! موقع تکمیل ثبت نام متوجه شدم که آزمون تشریحی است!🤦♀️واقعا راست میگویند چوب خدا صدا نداردها! من ترم قبل، آزمون انلاین دانشجوهایم را تستی_تشریحی گرفتم!🙄😶
- يكشنبه ۲۳ شهریور ۹۹ , ۲۲:۵۷