کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

دکتری که باش!

۱. مدرک دکتری ام را دادم دستش و گفتم: "یه کپی لطفا." کپی را که تحویلم داد گفت: "قابلی نداره؛ ۳۰۰ تومن." دست کردم  داخل کیفم که در آن سگ میزد و گربه می رقصید و به زور، یک اسکناس ۲۰۰۰ تومانی کشیدم بیرون و گذاشتم روی پیشخوان. گفت: "خورد ندارم. کارت بکشین." نمیخواستم دوباره دستم را داخل آن شلوغ بازار کنم و دنبال کارتم بگردم. گفتم: "اندازه ۲ تومن کپی بگیرید"🙄😆 خلاصه این که اگر در منزل کوزه دارید، اصلا تعارف نکنید؛ من شش تا کپی اضافی از مدرک دکتری ام دارم که به اندازه اصل مدرک آبدار است و از آن، مثل چشمه، قل قل آب می زند بیرون. خواستید بگویید بدهم خدمتتان! فقط قبلش باید کوزه تان را ببینم که ترک نداشته نباشد و آب را هدر ندهید، چون مایه ی حیات است!!!


۲. رفته بودم نظام مهندسی. شلوغ بود و همه جور آدمی آنجا میدیدی و همه هم به همدیگر میگفتند مهندس! اولش، برای من که تا به حال آن همه مهندس را یکجا ندیده بودم کمی خنده دار به نظر آمد! ولی بعدا یادم افتاد به خودم و همکارهایم که چپ می رویم راست می رویم "دکتر، دکتر" از دهانمان نمی افتد! فکر کنم ما هم برای مشاهده کنندگان بیرونی خیلی خنده دار باشیم اگرچه برای خودمان از سر عادت است.


3. زمانی که درگیر کار روی تزم بودم، چند باری پیش آمد که استاد راهنمایم به شوخی یا جدی یا آمیزه ای از هر دو، جملاتی با این مضمون می گفت که همچین کار خاصی هم نمی کنی! پایان نامه من میکس متد بود و هم کار تحلیلی داشت، هم تولید محتوا و هم کار اجرایی آن هم با چند گروه آزمایشی. یعنی آنچه خوبان همه دارند این یک جا داشت! ولی به نظر می رسید که استاد راهنمایم، اصلا این چیزها را به خرج برنمیدارد. اما از وقتی دفاع کرده ام، و مخصوصا این یکی دو ماه اخیر، مدام تماسهای ناشناس دارم و وقتی جواب نمی دهم اسمس دریافت می کنم که:  سلام خانم دکتر. من دانشجوی دکتر فلانی هستم و شماره تان را از ایشان گرفته ام! بعد که حرف می زنیم متوجه می شوم که استاد راهنمایم چپ می رود راست می رود از تز من تعریف می کند و گفته است که جزء پایان نامه های شاخص دانشکده است و قبل از انجام هر کاری، بروید آن را بخوانید. حتی یکی از دانشجوهایش می گفت هر چه می روم سوالی بپرسم می گوید تز خانم امیریان را خواندی؟ =/ کلا شانس من این است. حتی مامانم هم از آن دسته آدمهایی است که جلوی روی آدم ازش تعریف نمی کند که مبادا لوس یا مغرور بشود!!!


4. یک بار هم در همین روزهایی که مدام دانشجوها بهم زنگ می زنند، آقایی زنگ زد و گفت شماره تان را فلان استادتان به من داده است. من به خیال این که دانشجو است زیاد تحویلش نگرفتم و وقتی گفت می خواهد حضوری مرا ببیند و در مورد موضوعی حرف بزند گفتم که من فرصت ندارم و تلفنی بگوید. بعد فهمیدم خودش از اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان است (البته نه از دانشکده ما) و می خواست از من برای همکاری با یک تیم تدریس دعوت کند! =/  =)))


5. ان شالله تا آخر سال، کار جدیدم را افتتاح می کنم. آنهایی که در اینستا مرا دنبال می کنند یا شماره ام را دارند می دانند از چه حرف می زنم. با توجه به رفتارهای زیادی محبت آمیزی که در برابر موفقیتهایم از برخی از اساتید دیده ام، اصلا و ابدا دلم نمی خواست کسی از آنها بداند که این کار را انجام داده ام. اما تصویری را که اطلاع رسانی کارم بود در واتساپ استاتوس کردم. چون تا به حال یک بار هم اتفاق نیفتاده بود که اساتید استاتوسم را چک کنند. بعد صاف همین الان، همین استاتوس را یکیشان دیده است. =/ کلا من هر وقت چیزی را استاتوس می کنم و می گویم خیالم راحت است فلانی چک نمیکند، انگار که موی فلانی را آتش می زنند!


+ شاید خواننده های قدیمی تر، یادشان باشد که من قبلا یک سلسله پست با عنوان «دکتری که باش» داشتم که البته شان نزول خاصی داشت!

++ حس می کنم چند وقتی است که پستهایم خیلی آبکی شده است. شما هم حس می کنید؟!


خودت باش
۲۷ بهمن ۹۸ , ۱۵:۱۴

1. میتونی باهاش موشک یا قایق هم بسازی!من مدلم اینجوریه؛ وقتی از یه چیزی چندتا کپی می گیرم دیگه هرگز به کارم نمیاد ولی اگه یه دونه بگیرم تو همون روز حداقل چندتاش لازمم می شه!

2. احتمالا!

3. همین که مامانت با خاک یکسانت نمیکنه خودش خیلیه.(خصلت فامیلی)

4. ببین کاردا!!!

5. اتفاقا روز 22 بهمن که یه بنده خدایی تبلیغ کارت رو دیده بود، گفت مگه این دکتر شده! بعد از کلی توضیح که مدرک دکتری چیه، گفت: خب حالا چرا هنوز شما با هم دوستید؟

پاسخ :

۱. نیاز میشه خو 😒 دو ساله هر بار به کپی مدرکم نیاز دارم میرم یه دونه میگیرم میگه آخه دیگه که نمیخوام و این قضیه هی تکرار میشه. فکر کنم از الان که ۶ تا کپی دارم دیگه هیچ وقت نیاز نشه 🤪

۲.تعارفم که نداریم 😐😂

۳. تو که در جریان ماجراهای من و مامان هستی 😂

۴. 😂 اولین باری که حضوری حرف زدیم، اولاش تحویلم نمیگرفت، فکر میکرد از این دخترای مغرورم که پشت تلفن اونجوری باهاش حرف زده بودم. بعد کم کم پی به اشتباهش برد😂😂😂

۵. "مگه این دکتر شده" 😕 
چرا دوستیم؟؟؟؟ چرا نباشیم؟! 🤔🤔🤔
بعد که دیدمت بگو کی گفت
x
۲۵ بهمن ۹۸ , ۱۰:۰۱

شارمین جان :)) 6 تا اضافه می خوای چیکار ؟؟حداقل دفعه ی بعد بهش بگو 1700 تومنشو بهت برگه اچار(!) بده بیشتر استقاده کنی :)) 

امضا : یک مقتصد :)) 

 

یه سوال : خودت باش که براتون کامنت میذاره وبلاگ نداره ؟

پاسخ :

بی استفاده نمی مونه عزیزم. 😁 ولی مرسی از پیشنهادت 🙏🌹

نه، خودت باش وب نداره؛ چطور؟
کژال ..
۲۲ بهمن ۹۸ , ۱۱:۱۳

۱.اندازه دو تومن:)) یاد میوه فروشی افتادم:)))

۲.ولی جدا آدم اینهمه زحمت بکشه درس بخونه دیگه یه مهندس و دکتر گفتن بهش حقشه واقعا پس از گذروندن این همه دشواری! 

۳.چرا نصف آدما اینجورین که فکر میکنن اگه تعریف و تمجیدمون کنن پروو میشیم؟ چرا به این فکر نمیکنن که با اون تعریف و تمجید انرژی بیشتری میگیریم و بهتر کارمونو انجام میدیم؟

 

پاسخ :

۱. خودمم خنده م گرفته بود 🤭
۲. آره خب. ولی بعضیهام زیادی حساسن روش. من همیشه میگم آدم باید از درون احساس دکتری داشته باشه! 😂
۳. والا! منم به مامانم همینو میگم. میگه تو نباید دنبال تعریف و تمجید باشی. باید کار خودتو بکنی! 
خب من نباید دنبال تعریف باشم ولی شما که باید تعریف بکنید که! 😉
هوپ ...
۲۲ بهمن ۹۸ , ۱۰:۰۰

خانم دکتر اکثر پستای منم همین مدله، نکنه منم آبکی نویسم؟ :-/

پاسخ :

تا حالا یه لحظه م در مورد پستهای تو چنین حسی نداشته م. :)
نیــ روانا
۲۲ بهمن ۹۸ , ۰۹:۲۷

سلام

من اینستا و اینا ندارم

ولی از اون پستی که نوشتی داری ی کارهایی می‌کنی و حدس غلط من لاتاری بود واین سر زدن به نظام مهندسی میتونم ی حدسایی بزنم

انشالله به سلامتی و مبارکی و کاری پر از خیر و برکت مادی و معنوی (کمرم رگ به رگ شد) 🤣♥️♥️♥️

پاسخ :

سلام دکتر جان.
تو پست قبل عید می نویسم در موردش.

مرررررسی عزیزم (بیا ماساژت بدم) 😂😘😘😘
لبخند ماه
۲۲ بهمن ۹۸ , ۰۱:۳۲

ما که اینستایتان را نداریم و داریم از فضولی جان میدهیم چه کنیم دکتر؟

ولی خداییش اون استاد دانشگاه رو خوب جوابش رو دادین. باید میگفتین با منشی ام هماهنگ شین😎

پاسخ :

دور از جون عزیزم. تو پست عیدانه می نویسم در موردش.

=))) بنده خدا خیلی استاد خوب و متواضعیه. وقتی یادم میاد شرمنده میشم.
مخ سوخته
۲۲ بهمن ۹۸ , ۰۰:۱۱

2.مهندس خیلی بار معنایی بیشتری داره یعنی خود همونایی که میگن هم بعدش میخندند. مثلا توی شاپور همه به هم میگن:مهندس.

3.تو کل دانش کده؟؟!!

5.چه کاری؟؟ (با نگاه فضول مآبانه)

++بله خیلی آبکی شده!

[بابت معرفی اون کتابا ممنون ولی شبیه اون کتاب مد نطر نبود اما امروز یه چیز جستم این: 

https://www.gisoom.com/book/11110176/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF/

چه لینکی شد. چرا این جوری شد؟ باور کنید من نمیخواستم این جوری بشه.

مسألهٌ:تا حالا حل مسأله اجتماعی آموزش دادید؟ ]

 

پاسخ :

2. نه اونا واقعا منظورشون مهندس بود نه از اون مهندسایی که بار معنایی سنگین داره و بعدش می خندن. =)
3. پس چی؟؟؟ &))))
5. تو پست عیدانه میگم (دور از جون).
++ بچه برو بشین سر درست، یعنی چه همه ش وبلاگی؟! &(   (هشتگ عدم تحمل انتقاد)

خواهش می کنم. یعنی در حیطه روابط والد- فرزندی می خواین؟ از نظر من یکی از موثرترین کتابها، به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن (فابر و مازلیش) هست. نسخه به نوجوان گفتن، از نوجوان شنیدن هم داره. کتاب مادر کافی رو هم که حتما می شناسید خودتون. کتاب بچه ها بهشتی هستند. و...


پاسخ مساله: آری.
جویا
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۳:۳۲

تبریک میگم هم بابت کار جدید و هم پایان نامه 

ان شا اله  موفقیت هاتون همیشه بیشتر و بیشتر باشه

پاسخ :

ممنون جویا جان.
من اخیرا متوجه شده م اصفهانی هستید؛ از وب لیلی. =)
مشتاقٌ الیه
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۱:۳۷

نه خیر ما چنین حسی نداریم :)

پاسخ :

خدا رو شکر =)
پا ییز
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۱:۰۸

ما هماله شما را در اینستا دنبال می کنیم ولی چرا نوفهمیده ایم و هماله نوفهمیم چی وُرمِگید؟ 🤔

پاسخ :

عزیزم استوریهام رو ببین.
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan