کاش من پیامبر بودم؛ با رسالتی جهانی برای همه کودکان دنیا! و تنها معجزه ام، برآورده کردن آرزوهایشان...
من ایمان دارم، در دنیایی که آرزوهای کودکانش برآورده شود، جنگ تمام می شود، اعتیاد می میرد، آمار طلاق به صفر میرسد، فقر پایان میگیرد، بیماری به خاطرات می پیوندد...
و دیگر هیچ زنی کتک نمیخورد، به هیچ کودکی تجاوز نمی شود، هیچ کارفرمایی ورشکست نمی شود و کارکنانش را اخراج نمی کند...
خانه ها پر می شود از اسباب بازی و عشق و شادی. در پیاده روها، به جای بساط دستفروشها، سرسره و تاب و الاکلنگ هست و پشت چراغ قرمز، یک نفر دست همه بچه های توی ماشینها، بادکنکهای سبز و آبی و سفید می دهد...
زندانها خالی، بیمارستانها خالی، جبهه ها خالی، حاشیه های زاغه نشین خالی، حکومتها مهربان، دولتها دوست و رفیق.
جای دروغهای مصلحتی، خیالبافیهای رنگارنگ می نشیند و بچه ها هر چه دلشان می خواهد حرف می زنند، از در و دیوار بالا می روند، با صدای بلند قهقهه می زنند، خانه را به هم می ریزند، خاک بازی می کنند، از درخت بالا می روند و هیچ کس دعوایشان نمی کند. حتی می توانند توی خانه حیوانی مثل بزغاله یا بچه خرس یا یوزپلنگ نگه دارند، بی آن که آسیبی ببینند...
دنیا پر از سر و صدا می شود بی آنکه صدای هیچ گلوله ای بیاید. تنها توپی که شلیک می شود توپ فوتبال است و تنها موشکی که پرتاب می شود موشک کاغذی....
کاش خدا مرا فقط برای چند روز، پیامبر کودکان می کرد و به من معجزه میداد تا کارهای ناتمام انبیای پیشین را تمام میکردم...
- دوشنبه ۷ بهمن ۹۸ , ۱۹:۱۵
- ادامه مطلب