- پنجشنبه ۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۴:۴۱
- ادامه مطلب

۱۵ مرداد ۹۸ , ۲۰:۱۶
سلام:)
چقد خوب..
الان که دیدن دوستای واقعی داره انقدر کم اتفاق میفته(بخاطر بعد مسافت)ادیدار وبلاگی خیلی میتونه حال خوب کن باشه اگه اتفاق بیفته*_*

۱۵ مرداد ۹۸ , ۱۶:۲۹
شارمین جان خوبم
خیلی خوشحالم در این مدت مخاطب نوشته هات بودم خیلی عاقل و منطقی هستی و واقعا از نوشته هات لذت می بردم
من مدتی که نبودم درگیر مسائل مهاجرت بودم قبلا با همسرم تصمیم جدی برای رفتن از ایران گرفته بودیم خب تا این پروسه طی بشه طول کشید به هر حال دانشگاه و وظیفه تدریس تمام شد کلا قرار بود تابستان مهاجرت کنیم این زمان رسیده منم بعد رسیدگی مسائل مربوطه و قطعی شدن مهاجرت وبلاگستان اومدم تا با دوستان خوب مجازیم خداحافظی کنم با مهاجرت فکر نکنم دیگه وبلاگستان بیام مهاجرت مسائل خودشو داره و باید به اون مسائل بپردازم.
بابت رفتن از ایران و مهاجرت یک حال عجیبی دارم شارمین جان نمیتونم توصیفش کنم نه خوشحالیه نه ناراحتیه هر چی که هست خیلی تلاش و صبر کردم تا تجربه اش نکنم اما نشد با اینکه از اول آدم جهان وطنی نبودم و صدالبته خواهر و برادر و بستگانم سالهاست از ایران رفتن و شارمین عزیز این دوری و دلتنگی روح آدمو زخمی میکنه با این حال تحمل کردم و اعتقاد دارم هیچ کجا وطن نمیشه ولی اخیرا من و همسرم هر دو به نتیجه رسیدیم مهاجرت کنیم تا در یک مملکت آزاد و پیشرفته در کنار عزیزان باشیم .
ایشالا در پناه حق موفق و پایدار باشی .
خدانگهدار عزیزم .

۱۴ مرداد ۹۸ , ۰۰:۰۱
ای بابا، هویتم برای برادر رضا آشکار شد :))))))
آثا جهنم و ضرر، تخمهش هم با من که وسط ِ غیبت میچسبه :))))

۱۳ مرداد ۹۸ , ۲۳:۳۹
پس درست حدس زدم در دنیای واقعی اینقدر دوستای خوبی داری که کیفیت برات مهمه دقیقا منم اینطور فکر میکنم و خیلی تاثیرگذاااره وقتی حال دلم با دوستای دنیای واقعی ام خوبه طبیعتا وارد شدن به رابطه جدید سختگیرانه تر میشه معتقدم در رفاقت اشتراکات خیلی مهمه عدم اشتراکات نمیتونه رفاقت عمیق واقعی بوجود بیاره در فضای مجازی سخت این اشتراکات دیده میشه فرهنگها و سبک زندگیها متفاوته کلا دلیل برای جدی نگرفتن فضای مجازی به نظرم کم نیست.
بخشی که نوشتم چطور امکان داره عکس اینستا و لحن وبلاگ دخترانه از توش پسر از آب دربیاد منظورم در واقع نگرانیت به هویت خانم هوپ بوده نمیدونم واقعا در فضای مجازی در طول 10 سال چنین موردی دیدی که چنین نگرانی داشتی ؟آخه عکسای اینستا شوخی نیستا تازه بلاگر هم باشه و حتی خودت هم تایید کردی هر کسی در کوتاه مدت پشت هر نقابی باشه لو میره خب خانم هوپ که شامل این نقاب نمی شد واقعا این میزان محافظه کاریت قابل توجه ست می ترسیدی ترور بشی رفیق (شوخی کردم).
شارمین فکر کنم یک سوءتفاهم کوچک تو حرفام برات رخ داده من منظورم از عدم اشتراکات دسته بندی آدمها به حجاب و نوع پوشش حالا چادری بودن نبود کلی از عدم اشتراکات حرف زدم به هر حال بین من و تو فقط دوستی همراه با تعامل وجود داره میزان اشتراکات مون که مطمئنا هر دوتامون محاسن و معایب خودمون رو داریم هر عقیده و سبک زندگی هم کاملا محترمه اما در واقع با همه این حرفا اشتراکات مون خیلی خیلی کمه و دقیقا همین زیباست که در عین تفاوتها با هم دوست هستیم منم در مدتی که اینجا نیامدم خب قبلا روزانه سر میزدم ولی در این یکماه دوری به یادت بودم عزیزم.
شارمین به خدا دست خودم نیست کامنت قبل وقتی تایید کردی خودم توش موندم چرا اینهمه زیاد شده سریع تایپ میکنم پرحرفی عادتمه برای همین یهو و کاملا بدون اینکه متوجه بشم اینهمه نوشته شده .

۱۳ مرداد ۹۸ , ۱۶:۱۳
وقت تون بخیر
عزیزم خیلی خوشحالم دیدار وبلاگی رو تجربه کردی امیدوارم رفاقت با خانم هوپ برات پایدار باشه .
روحیه سختگیرانه ات رو در این زمینه دوست دارم یکجایی خودت اشاره کردی 10 سال در وبلاگستان حضور داری یعنی بعد این همه سال بار اول دیدار وبلاگی اونم با اصرار طرف مقابل تونستی بر تردیدهات غلبه کنی شارمین به نظرم هیچکدوم از رفتارهات در این سالها مبتنی بر ترس نبوده و اصلا عجیب نبوده اینکه فرضا یک بلاگری در هر رده و در هر موقعیتی با هر میزان مخاطب خوب یا بد فرقی نداره در هر شرایطی بخواد دیدار وبلاگی نداشته باشه و دیواری بین دنیای مجازی و واقعی داشته باشه کاملا میتونه یک تصمیم قانع کننده ای باشه که دهها دلیل درست پشتش باشه تو هم در این چند سال وبلاگ نویسی به نظرم فقط خواستی بنویسی و تجربه حضور در فضای مجازی تجربه کنی و نداشتن دیدار وبلاگی و نداشتن تماس اصلا مغایر با اصول وبلاگ نویسی نبود چیزی که متاسفانه به جرات میگم در وبلاگستان دیدم بلاگرها محکوم به این دیدارها و تماسها هستند نمیدونم در بعضی وبها دیدی یا نه خود بلاگر بنده خدا میاد توضیح میده کامنت خصوصی نذارید به هر حال اصولا این دسته از بلاگرها نمیخوان دیدار و تماس و ایمیلی با مخاطبانشون داشته باشند اما با گذر زمان توسط مخاطبانشون متهم خواهند بود که فلانی مشکوکه !!!!حتی گاهی برای کامنتگذار هم چنین قضاوتهایی میشه چون وبلاگستان هم مثل تمامی قوانین جهان سومی همه باید از یک مدل پیروی کنند اکثرا شعور کافی ندارن .
هر کسی از دنیای مجازی برداشتهای شخصی خودشو داره من فکر میکنم این ترس و تردیدهات بخاطر این بوده که سالها این فضا اون قدر برات جدی نبوده میدونی شارمین هر مسله ای تا زمانیکه شکل جدی بودن به خودش نگیره نمیتونه انگیزه درونی برای واقعی کردن دوست مجازی ایجاد کنه برای تو 10 سال زمان برد برای دیگران شاید بعد یکسال یا 6 ماه برای بعضی هرگز ایجاد نمیشه این نشانه تفاوت آدماست.
خودمو مثال میزنم من اگر وبلاگ داشتم هرگز اعتقادی به دیدار وبلاگی و تماس نداشتم (همیشه در طول وبلاگ خوانی برام قابل هضم نبوده یعنی چی دو نفر که همدیگه رو از نزدیک ندیدن شناخت کافی ندارن با هم تماس میگیرن از چی حرف میزنند؟!)منظورم این نیست که فکر من درسته دیگران اشتباه میکنند سلیقه خودمو میگم اااصلا منو ارضا روحی نمیکنه چند دوست مجازی که در اینستاگرامم داشتم اصرار به تماس داشتند با یکی دوتاشون تماس هم داشتم ولی کلا علاقه ندارم یک دلیل خیلی محکم براش دارم دنیای مجازی برای من اصلا جدی نیست روابط مجازی برام فقط یک تعامل و احترام متقابله برای همین برداشت شخصی من همینه که تو هم خواستی در این مسیر و با این برداشت جلو بری برای همین خیلی زمان برد تا دیدار وبلاگی بعد اینهمه مدت وبلاگ نویسی تجربه کنی واقعا اینطوری بهش نگاه میکنم و معتقدم این اتفاقات بستگی به میزان علاقه مندی و حل شدنمون در اون فضا داره شک نکن برای تو تا حدی این اتفاق افتاده برای من هنوز قابل هضم نیست حس میکنم باید در همین فضا از تجارب دیگران فقط بیاموزم و تا جایی که امکانپذیره با احترام بیام و بروم البته یکی دیگه از عدم کشش و میل به گسترش روابط مجازی که بین من و تو هم اتفاقا ظاهرا مشترکه سخت گیریه من بشدت در انتخاب دوست سختگیرم اینها رو نوشتم تا برداشت شخصی خودمو ازت گفته باشم فقط ترس عامل تردیدهات نبود خب اگر فقط به تردید بود خیلی قبل تر خانم هوپ باهات تماس میگرفت مطمئن می شدی عکساشو دیده بودی به هر حال اینقدر رفاقت مجازیتون عمیق شده بود که شک چندانی نسبت بهش برات مطرح نباشه از یک جایی میتونه تردید باشه از یک جایی موضوع حفظ دیوار بین مجازی و واقعیه .
شاید بیشتر از تردیدهای هویتی طرف مقابل در تلاش بودی این فاصله مجازی و واقعی رو رعایت کنی ولی خانم هوپ موفق شد بر همه تصمیمات و دیدگاهت غلبه کنی .
یادته نمایشگاه کتاب گفته بودی تهران می آیی منم اشاره کردم که دوست دارم همانجا از نزدیک ببینمت تو گفتی جسارت دیدار وبلاگی نداری اونجا که دیگه بحث تردید و ترس مطرح نبود یک مکان عمومی و شلوغی بود که هدف هر دوتامون نمایشگاه و خریدن کتاب بود حالا یک دیدار هم مطرح بود که تو اون فضا خیلی نمیتونست دیدار جدی باشه که مثلا عدم اشتراکات اذیتت بکنه خودمم اهل این حرفها و دیدارها نیستم ولی تو از نداشتن جسارت حرف زدی من تعبیری که داشتم این بود تو نمیخواهی دیوار بین مجازی و واقعی خراب بشه در زمان حال هر ترسی با تماس و هماهنگی قبل دیدار برطرف میشه منم حتما اینکارو انجام میدادم درباره اشتراکات باهات موافقم دقیقا به خاطر همین معتقدم روزی دو آدم از دو دنیا متفاوت اگر قرار دیدار بذارن باید طوری صورت بگیره که هدف اصلی صرفا دیدار نباشه تو از اصفهان به یک شهر دیگه رفتی فقط برای دیدار دوست مجازیت اینجا واقعا باید اشتراکاتی باشه تا دو ساعت با هم حرف بزنید پبشنهادم درباره نمایشگاه کتاب صرفا بخاطر حس خوبی بود که بهت داشتم یک دیدار کاملا کوتاه که با هم یک احوالپرسی رو در رو داشته باشیم هدف نمایشگاه کتاب بود که از اصفهان به تهران می اومدی هدف اصلی منم نمایشگاه بود اگر تو مورد ترس و تردید داشتی من هم مورد جدی نگرفتن دوستان مجازی رو همیشه داشتم گاهی دیدارها از سر کنجکاوی و حس مثبته نه چیز دیگر .
شارمین من خیلی از وبلاگستان نمیدونم درسته زشتی هاشو هم دیدم تیرش به منم اصابت کرده ولی خداییش برام قابل درک نیست که یک درصد احتمال بدیم عکسهای دخترانه اینستا و لحن وبلاگ همه و همه بازی باشه کدوم آدمی حاضره اینکارها رو انجام بده خیلی زحمت و پشتکار میخواد و نتیجه آخرش لو رفتنه اصلا چنین موضوعی شدنی نیست نیم درصد به این فکر نکردم تو مثلا پسر باشی در همه وبلاگها با ذهنیت همان جنسیتی که بلاگر معرفی کرده وبلاگ رو خوندم این شک به نظرم اول خود مخاطب اذیت میکنه وبلاگستان ذاتش اعتماده اگر نباشه نمیشه وبلاگ خوانی کرد هر چند منم یک تجربه مجازی دارم وبلاگ یک خانم به نام هنگامه رو در سالهای گذشته میخوندم که ظاهرا وبلاگ دیگه با نام هانیه هم داشته نمیدونستم هر دو یک نفرن بعد گذشت چند سال متوجه شدم هانیه همان هنگامه ست فوق العاده تو زرد از آب در آمده بود آخه اون زمان بی تجربه بودم تا اینستا خصوصی ام هم فالورم بود و حسابی برام زهر ریخت خب اینجا بحث جنسیت مطرح نبود ولی در وبلاگستان کاملا واضحه آدمهای خوب و بد زیاد داره .
+امروز پستهایی که در این مدت یکماه نخونده داشتم رو خوندم صندلی داغ به نظرم فراتر از تصور درباره ازدواج و مجردیت سوال پرسیدند یکجاهایی لحن توهین به خودش گرفته بود شارمین جان بزرگترین مشکل ما ایرانی ها یک اشتباه بزرگ و بسیارررر بزرگه "خیلی خیلی خیلی هزارتا خیلی بخوان فضای مجازی و آدمهایی که ندیدم شان هیچ چیزی از بطن زندگی شون نمیدونیم فکر میکنیم در واقع دچار نوعی توهم میشیم که فلانی رو خیلی خوب می شناسیم در ذهن تصویرسازی میکنند باز دچار حالتی میشن که اوکی پس فلانی رو همانطور که تصور میکنیم دیده ایم اینجاست که برای هر چیزی پیش فرض های ذهنی بوجود میاد که چقدر عجیب ، چقدر بی دلیل ، چقدر مسخره دقیقا صندلی داغ جنس سوالات درباره ازدواجت هم از این نوع دیدگاه بوده به نظرم حتی خانم هوپ که چند روز پیش تو رو از نزدیک دیده هم چیزهای زیادی درباره تو نمیدونه چه برسه به مخاطبانی که اصلا تو رو ندیدند و اون طور سوال پرسیدند شناخت شخصیتی یک آدم و درک درست از ساختار خانوادگی اش خیلی آسون نیست من گاهی تعجب میکنم در فضای مجازی افراد شماره همراه ، عکس ، دردل های دوستانه رو به پای شناخت میذارن دوستی حساب میشه اما شناخت واقعی نیست ذات رابطه مجازی به هر شکلی حتی در حد وسیع طوری ست که شناخت حداقلی فقط ازش حاصل میشه تا زمانیکه طرف مقابل خیلی خوب در فضای واقعی نشناسیم نمی تونیم به درکی دست پیدا کنیم که چرا مجرده یا چرا ازدواج کرده.
نظر شخصی منه
وبلاگستان میتونه محیط امن تر و سالم تری باشه میتونه آدمهایی که دوست دارن خودواقعی شون نشون بدهند جای مناسبی باشه رفاقت های شیرین از فرهنگهای مختلف شکل بگیره اما خدایی هر طور حساب کنیم نمیتونه اینقدر در زندگیمون تاثیرگذار و جدی باشه که منجر به رقابت ،حسادت،دغدغه های این مدلی که چرا فلانی مجرد یا متاهله یا فلانی بداخلاقه اون خیلی مهربونه ، این مذهبی ست اون غیرمذهبیه ،این وبلاگ چقدر بازدیدکننده داره اون وبلاگ مخاطب نداره ،دیدارهای وبلاگی رو بشدت پیگیرن این وسط اگر یکی فقط بخواد بنویسه و دنبال زندگیش بره متهم میشه ،متاسفانه تقلید در وبلاگستان در زمینه های مختلف در نوع خودش وحشتناکه .
همه اینها حقایق تلخی هستند که فضای مجازی که میتونه تقریبا مفید باشه از فوایدش کاسته میشه یک حقیقت دیگه فضای مجازی اینه که اینقدر مجازی و مجازیه که واقعا به همون اندازه جدی گرفتنش میتونه آسیب زننده باشه نمونه صندلی داغ این وبلاگ و وبلاگهای دیگه که کم از این مسائل ندیدیم همه نشانه همین آسیبهاست زیادی وبلاگستان جدی گرفتند و از زندگی واقعی فاصله گرفتند نه روانشناسم نه دانشمندم خودمم حتما ایراداتی دارم هر ایرادی که داریم و طبیعی هم هست حداقل بی هویت نباشیم که دنبال تایید دیگران باشیم درصد قابل توجه ای از وبلاگستان دنبال تایید دیگران هستند دقیقا مثل دنیای واقعی که ایرانی جماعت فقط دنبال تایید دیگران روزگار میگذرونه چرا که بی هویت تشریف داره شارمین واقعا وبلاگستان میتونست خیلی بهتر از این باشه تو هم حق داری با سختگیری زیاد وارد هر رابطه دوستانه واقعی بشی برای خودت ارزش قائل هستی برای یک بلاگر راه دشواریه که بخواد اینهمه سال بین مجازی و واقعی دیوار بکشه برای کامنتر داستان درست میکنند وای به حال بلاگر اما تو انتخاب درستی داشتی و مطمئنم با عقلانیت و منطقی که ازت در نوشته هات دیدم حتما به خوبی این روابط مدیریت خواهی کرد .
دلم چقدرررررر برای کامنت نوشتن برای دوست عزیزم تنگ شده بود.


۱۳ مرداد ۹۸ , ۱۶:۰۰
وااای چقدر عاالی راستش منم هر کسی رو تصمیم گرفتم ببینم تو دنیای واقعی عاالی از آب دراومد . نمونه ش همین نسرین جااانم (نویسنده وبلاگ یک روز نو )

۱۲ مرداد ۹۸ , ۱۷:۵۱
@گندم: از اتفاق منم واقعا دوست دارم تو رو ببینم.

۱۲ مرداد ۹۸ , ۱۴:۳۸

۱۲ مرداد ۹۸ , ۱۲:۲۵
دوست خوب،مجازی و واقعیش یکیِ هرچند منم مثل شما باید همه ابعاد رو خیلی پایین و بالا کنم تا بتونم همچین قراری بذارم!

۱۲ مرداد ۹۸ , ۱۱:۵۹
دقیقا منم اون زمان که اولین بار نسرین (نویسنده وبلاگ زمزمه های تنهایی) رو دیدم همین حس رو داشتم... یاد اون روز افتادم :) غیبت هم که جزء لاینفک حرفامون بود :))

۱۲ مرداد ۹۸ , ۰۵:۳۲
من تقریبا با 5-6 از خواننده های ثابت وبلاگم که بیشترشون (نه همه شون) وبلاگ دارند ارتباط مستمر خارج از وبلاگ دارم و جزو دوستان خوبم هستند.

۱۲ مرداد ۹۸ , ۰۰:۵۵
از کامنت حمیده مشخصه هم یه دهۀ هفتادی اصیله و هم سالها با یه اصفهانی اصیل(ش.ا!!) دوست بوده!
آقا ! شما مقدمات برنامه رو بچینید، هندل کردن و پذیرایی با من! یه فلاسک چایی مییارم با نفری یه کیک یزدی! بعد میریم سی و سه پل! مهم دیداره! حتما که نباید پای سیب و قهوه و از این سوسول بازیا باشه که! حالا این وسط شاید رگ مرام و معرفت "خودت باش" زد بالا و با یه کیسه چلسمه سورپرایزمون کرد!

۱۱ مرداد ۹۸ , ۲۱:۰۱
من حسودیم شد! :(((((
چون هم تو رو دوس دارم هم هوپ رو! منم میخواستم باشم! :((((

۱۱ مرداد ۹۸ , ۲۰:۵۳
من اوکیم آقا رضا، فقط شماره کارت میدم همه دنگاتونو واریز کنین بقیش با من :-"""" من یه رگ ِ اصفهانی دارم فک کنم :)))))

۱۱ مرداد ۹۸ , ۱۸:۵۹
سلام

۱۱ مرداد ۹۸ , ۱۲:۵۳
سلام
خوشحالم که تجربه اولین دیدار وبلاگی اینقدر خوب بوده. یادمه چند سال قبل که صحبت ارتباط فراتر از وبلاگ با دوستان وبلاگی بود نسبت به این موضوع گارد سفت و سختی داشتید.
منم تو یه هفته اخیر عکس یه دوست وبلاگی رو دیدم که اصلا انتظارش رو نداشتم و صدای یه دوست وبلاگی دیگه رو هم شنیدم، که هر دو نفر مُعرف حضورتون هستن!
پیشنهاد حمیده هم نیک پیشنهادی میباشد! چون خودش پیشنهاد دهنده بوده میتونه مدیریت، برنامهریزی، تهیه خوراکیهای خوشمزه!و... رو به عهده بگیره و چون پیشنهاد در وبلاگ شما بوده شما هم میزبان این گردهمایی باشید! یه فرصت تا هر دوتون قابلیتها و تواناییهایی مدیریتیتون رو به رخ بکشید!


۱۱ مرداد ۹۸ , ۰۴:۲۳
خوبه که دوست داشتی این قرار رو

۱۰ مرداد ۹۸ , ۲۳:۱۰
یه فیلمی بود لیلا حاتمی این شکلی رفته بود قرار وبلاگی ولی نگفته بود که کیه، گفته بود من خواننده خاموشم و فلانی نیومده انگار. میخواست نظرات ِ بقیه رو راجب خودش بشنوه. ولی منو تو چون دیدی نمیشه اینطوری کنم :))))))

۱۰ مرداد ۹۸ , ۲۱:۳۰
من یه روز یه قرار ِ وبلاگی میذارم با تو، سهیلا، فاطمه، فرزاد، رضا، حاج خانوم هوپ و تمام ِ وابستگان ِ وبلاگی، تا انقدر سوپرایز شیم از دیدن ِ هم که یادمون بره بترسیم :))))))

۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۶:۲۸
آقاااااا قبول نیس! من نصف پست رو نوشتم هی مریض اومد. هی مریض اومد هی مریض اومد، بعد دویدم رفتم باشگاه بعد اومدم خونه میگفتم کاش پست نذاشته باشه. کاش من اول بذارم!

۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۶:۰۱
سلام. خوبید شما؟

۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۵:۵۵
خیلی حس هیجان انگیزی است

۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۵:۴۰
عنوان رو که دیدم یاد این بیت افتادم:

۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۵:۳۶
دیدن آدمای بلاگستان تجربه خوبیه
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۲۳ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱۳ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳۴ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱۴ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱۶ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۲۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲۱ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲۶ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۲۳ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۴۴ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳۲ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۷ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱۷ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲۵ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱۳ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۵ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۷ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۸ )