کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست...

۱. عاشق آن قسمت از ماه رمضانم که اذان را به افق شهر ما گفته اند و ما سر سفره افطار نشسته ایم و روزه مان را باز کرده ایم و در حالی که تلویزیون دارد قرآن قبل از اذان مغرب به افق تهران را پخش می کند ما افطاری می خوریم! تازه سحر هم این فرصت را داریم که در حال خوردن و آشامیدن، به صدای اذان صبح به افق تهران گوش جان بسپاریم!


۲. یک قسمت جذاب دیگر ماه رمضان هم آنجا است که شب را تا سحر بیدار مانده ای و در سکوت آرامش بخش آن، کارهایت را انجام داده ای، سحری خورده ای، نماز خوانده ای و داری می روی که تخت بخوابی و روز کاری ات هم نیست. اصلا آن لحظه آرامش دو جهان در کل وجودت ریشه می دواند. آن هم برای من که اگر شب بخوابم محال است سحر بلند شوم سحری بخورم و اگر روز بیدار باشم محال است بتوانم کارهایم را انجام دهم. امروز بعد از نماز صبح که خوابیدم تا ۴ عصر خواب بودم آن هم چه خواب دلچسبی!


۳. اما یک قسمت غیرجذاب و کاملا تاسف برانگیز ماه رمضان همزمانی آن با فصل رسیدن توت است!


۴. سحر کنار باغچه نشسته بودم و جهت پیشگیری از بوی بد دهان در حین روزه داری، دهانم را با آب نمک ضدعفونی می کردم که صدای دعای سحر از مسجد نزدیک خانه به گوشم خورد و راستش را بخواهید بی اختیار دلم را برد! نه این که متحول شوم و بروم بنشینم دعای سحر بخوانم. ولی همان وقت بخشهای قشنگی از آن در ذهنم پخش شد؛ برای چند لحظه حس خوبی داشتم. ولی باز هم نخواستم دعا کنم. هر چند می دانم این حالت هم می گذرد و همین که این همه فکرم درگیر این تصمیم است نشان می دهد که آن را از عمق وجودم نگرفته ام. شاید فقط به یک دوره سکوت نیاز دارم.


۵. جایی خواندم که نوشته بود از جلوی خدا کنار بروید و بگذارید که او کار خودش را انجام دهد. به خودم گفتم این دیگر چه خدایی است که  وقتی کسی جلویش قرار می گیرد نمی تواند کار خودش را انجام دهد؟ چه طور نمی تواند او را پس بزند و کارش را بکند؟ بعد ناگهان به یاد خودم افتادم. شاید این که حس دعا کردن در من مرده است، به این دلیل است که خدا مرا از جلوی خودش کنار زده است تا بدون مزاحمتها و غرغرها و خواهش و التماسها و نق زدنها و گریه کردنهایم کار خودش را بکند! 


+ شاعر عنوان: مولانا

  • ادامه مطلب
MIS _REIHANE
۱۷ خرداد ۹۸ , ۰۳:۰۴
اره مخصوصن وقتی شانس ادم میزنه و اذان با صدای موذن زاده پخش میشه.و باعث کیفور شدن اینجانب میگردد!
عیدتون مبارک!

پاسخ :

کیفوری ات مستدام! :)
عید تو هم مبارک
هوپ ...
۱۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۵۱
٥- دلم یه طوری شد وقتی خوندمش...

پاسخ :

نمی دونی چقدر در مورد خدا سردرگم شده م😔
Nilou far
۱۹ ارديبهشت ۹۸ , ۰۹:۱۱
۱:سال بعد ماه رمضان میام یه ماه میمونم خونتون،هم هر روز گز میخورم هم زودتر افطار میکنم😁،حالا شهر ما یه ربع هم از تهران دیرتره.
۲:اون همه ساعت چی جوری بیدار میمونی؟خیلی سخته.من خواب شب رو دوست دارم،نخوابم بداخلاق میشم.
۳:خب توت ها رو بشور بعد افطار،خنک بخور،خیلی میچسبه.من چون افطار اصولا چیزی نمیخورم،جا برای میوه و هله هوله میذارم😁
۴:منم یه مدتی اصلا نه باهاش حرف میزدم نه دعا میکردم،اوشون هم که انگار نه انگار،فکرکنم خوشحالم بود حتی🤔
۵:ماجلوی خدا ایستادیم یا خدا جلوی ما،نمیذاره هیچ کاری بکنیم!

پاسخ :

۱. بیا قدمت سر چشم. البته تو که سال دیگه م بچه شیر میدی روزه نمی گیری. 
آدرس بده برات گز بفرستم.
یه ربع دیرتر؟! کل روزه یه طرف اون یه ربعش یه طرف😢

۲. من اگه روزش هم نتونم بخوابم بداخلاق میشم. 

۳. آخرش این که توت رو از سر شاخه بخوری اونم همون لحظه که چشمت بهش می افته یه مزه دیگه داره.

۴. خوشحالم بود؟😣 بعد خودت دست از پا درازتر برگشتی باهاش آشتی کردی؟

۵. 😅 تو که بدتر از منی نیلوفر!
خودت باش
۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۲۱:۴۷
1.یه جا ما اصفهانیا از تهرانیا جلوتر بودیم، چه حس خوبیه‌!
2.من هرگز نتونسم از دو ساعت بیشتر بخوابم تا میام تمرین کنم یا زنگ خونه صداش در میاد یا زنگ تلفن!تو این مدت برا رفتن دستشویی هم بیدار نشدی???
3.دیدی چقدر تو پیاده روها ریخته و…
4.چند سالی ماه رمضان با اتفاقات بد برام همراهه و نتونسم این دعا و لذتشو درک کنم.
5.بنظر من خدا هر کار بخواد میکنه براش هم فرقی نداره ما کجا ایستادیم!

پاسخ :

۱. 😁
۲.  من در اتاقم رو قفل می کنم و تخت میخوابن. صدای زیادی هم نمیاد تو. کلا برای هیچی بیدار نشدم. دکر از جونت یه خوابی بود شبیه مرگ!
۳. اوهوم. اقلا اگه نمی ریخت آدم سرشو بلند نمی کرد رو شاخه ببینه.
۴.😢
۵. منم موافقم باهات.
nazli nikan
۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۳:۰۷
1. میگفتن  اصفهانی ها با تهرانی ها سر ساختن ندارن باورم نمیشد خخخ
بند 5 چندبار خوندم . اما نمیتونم در موردش حرف بزنم در حالیکه ...

پاسخ :

۱. 😂 دیگه الان با رسم شکل و مثال اضافه برات روشن شد! خخخ
۵. انگار هر کسی یه جوری درگیره این موضوعاته
مهربانو
۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۵۸
شارمین جانم عباداتت قبول باشه عزیزم . چه حس خوب و صمیمی با خدای خودت داری . تن درست و با عزت باشی . آب زیاد بخور دختر کلیه ها رو به باد ندی خدای نکرده .

پاسخ :

ممنونم رفیق جان. و مرسی از توصیه مهربونت😘
میم میم
۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۰۹:۰۵
5-جایی خونده بودم که میشود خود را در آغوش خدا انداخت و خود را به او سپرد تا بِبَرد هرکجا که خواست(واج آرایی)
هرقوت حس میکنم قراره راهم پیش نره، واقعا خودمو میسپارم به خدا و بی آنکه بدون چه نتیجه ای خواهد داشت، حس خوبی بهم دست میده و آروم میشم.
4- آب نمک را نمیدانستم. عجب
3-:D

پاسخ :

۵. والا من الان دیگه وایسادم یه گوشه ببینم خدا خودش میاد منو در آعوش بگیره یا آخرش خودم باید اقدام کنم! 😅

۴. منم از اینترنت خوندم و امتحان کردم جواب داد.

۳. =(
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan