کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

با عشق ممکن است تمام محال ها

اگر از من بپرسند جذاب ترین فعالیت روی زمین (و حتی در آسمان!) چیست، قطعا بدون ذره ای تأمل جواب می دهم: «تدریس» و اضافه می کنم که: «تدریس علاوه بر جذابیت ذاتی، مسحور کننده و رشددهنده و معجزه گر هم هست!» مبالغه نمی کنم. این تجربه شخصی من در طول زندگی ام است. از بیست و یک سالگی که برای اولین تدریسم وارد اتاقی پر از پسرهای نوجوانی شدم که قد و هیکلشان دو برابر من بود و از در و دیوار کلاس بالا می رفتند، تا امروز که با دانشجوهای مختلفی از سنین و جنسیتها و فرهنگها و قومیتها و شغلهای مختلف سر و کله می زنم که باز هم معمولاً قد و هیکلشان دو برابر من است!

تدریس رویایی است که از کودکی با من بود و خوشبختانه خیلی زود محقق شد و ادامه پیدا کرد و من توانستم شکلهای مختلف آن را برای گروه های سنی مختلف (از پیش دبستانی تا بازنشسته) و قشرهای مختلف (دانش آموز، دانشجو، معلم، مربی، والدین، مدیر، مشاور و...) و در مکانهای مختلف (مهدکودک، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، کلینیک مشاوره، آموزش و پرورش، موسسات فرهنگی و آموزشی، بنیادهای خیریه، کانون پرورش فکری، موسسات مذهبی و...) تجربه کنم و هرگز از این تجربه پشیمان نشوم.

همیشه احساس می کنم ساعاتی که در کلاس و در حال تدریس می گذرانم، جزء عمرم محسوب نمی شود. خسته می شوم اما به شدت بهم خوش می گذرد! و تنها وقتی از کلاس خارج می شوم است که حس می کنم فکم درد گرفته از بس توضیح داده ام و بحث کرده ام و پاها و کمرم درد می کند از بس از این طرف کلاس به آن طرف رفته ام و یادم رفته است چیزی به اسم صندلی هم وجود دارد و تازه یاد مشکلات زندگی می افتم که انگار لحظاتی که در کلاس بوده ام همگی دود شده و به هوا رفته بوده اند و من خوشبخت ترین و بی دغدغه ترین آدم روی زمین بوده ام!

یکی از مهم ترین جذابیتهای تدریس برای من رشد دهنده بودن آن است. الزام به به روز بودن (از نظر محتوا و روش)، سر و کله زدن با آدمهای مختلف (از دانشجوها گرفته تا کادر اداری و آموزشی و سایر همکاران)،  تجربه ی آموزش به نسلهای مختلف و دریافت بازخوردهای متفاوت به شکلهای مختلف از آنها، تدریس درسها و موضوعهای متنوع، تلاش برای مفید بودن، کمک به رشد و راهنمایی دیگران، همه و همه مسیری دوست داشتنی و پرهیجان برای رشد فردی خودمان فراهم می کند.

جذابیت دیگر آزادی در این شغل است: این که کلاس مال تو است، دانشجوها مال تو هستند، زمان در اختیار تو است، تو تصمیم می گیری چه چیزی را درس بدهی و چه طور. تو انتخاب می کنی که دانشجوها چه کتابی را بخوانند و چه کار عملی یی انجام دهند. تو باید به فکر شگردهایی باشی که از طریق آن دانشجوها را جذب یک درس نخواستنی بی روح سخت بکنی و آنها را در کلاس نگه داری، بدون این که چرت بزنند یا پچ پچ کنند. و در وسط این آزادی لذت بخش، همه سعیت را به کار می بری تا مبادا تبدیل به یک دیکتاتور مستبد شوی که یک عالم فحش و ناسزا پشت سرت باشد!

و بالاخره این که بتوانی عامل رشد دیگران باشی لذتش با لذت رشد فردی برابری می کند و حتی گاهی از آن جلو می زند. برای من این که بتوانم سخت ترین مطالب را طوری بگویم که دانشجوهایم بفهمند، این که باعث شوم دانشجوهایم به درسی که از آن متنفر بوده اند علاقه مند شوند، این که قبل و بعد از هر کلاس، پاسخگوی سوالها و شنونده حرفهایی باشم که دانشجوهایم برای پرسیدن و گفتنش مرا منبعی قابل اطمینان می دانند، این که دانشجوهایم در کلاس من از یادگیری لذت ببرند، این که ذوق ادامه تحصیل، جرات تجربه کردن، انگیزه برنامه داشتن برای زندگی و آینده و یافتن مسیر شغل و زندگی برای دانشجوهایم در کلاس من اتفاق بیفتد قشنگ ترین دستاورد تدریس است.

تک تک دانشجوهایم را به شدت دوست دارم و راستش را بخواهید یک جور غیرت استادانه هم رویشان دارم. یعنی این که برایم مهمند؛ هم آگاهی شان و هم احساساتشان. چه دانشجوهایی که برایشان بهترین استاد بوده ام و حتی بعد از فارغ التحصیلی هنوز در ارتباطیم چه آنهایی که مرا یک استاد سختگیر نچسب مقرراتی می دانند که وقتی بیفتد روی آن دنده اش با یک من عسل هم خوردنی نیست! همه شان را مثل بچه های نداشته ی خودم دوست دارم؛ حتی با این که خیلیهایشان سن پدر و مادرم یا دست کم خواهر و برادر بزرگترم را دارند.

+ شاعر عنوان: فاضل نظری
+پیدا کردن ربط عنوان و متن با خودتان! =)
+ یک استاد بسیار تاثیرگذار در زندگی ام داشتم که متاسفانه سیاسی شد و سیاست بدجور روی اخلاق و منش و شخصیت و روابط و قضاوتهایش تاثیر گذاشت و من راهم را از او جدا کردم و دیگر حتی نمی خواهم ببینمش! ولی هنوز دوستش دارم و به نظرم خیلی حیف بود.
  • ادامه مطلب
Nilou far
۱۴ ارديبهشت ۹۸ , ۰۸:۵۳
منم عاشق درس دادنم،اونم به اول ابتداعی ها
ولییی اصلا استعدادشو نداشتم،بخوام یه چیزیو توضیح بدم اینقد گنگ توضیح میدم که طرف بیشتر گیج میشه تا اینکه یاد بگیره.

پاسخ :

من تا ۷_۸ سال پیش تدریس برای بچه ها رو خیییییلی دوست داشتم. الان برای بزرگترها رو ترجیح میدم. ولی هر کدوم خوبیای خودشو داره.


فکر کنم تو یه کم حوصله توضیح دادن نداشته باشی نه که نتونی. مثل پستهات. من همیشه با خودم فکر می کنم اگه جای نیلوفر بودم هر کدوم از بندهای یه پستش برای من یه پست جداگونه می شد!
آبی
۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۱۸:۵۷
شارمین جان منم عاشق تدریسم خیلی این پست دوست دارم به هر حال هر دو همکاریم به خوبی میدونم چی نوشتی.
تدریس در دانشگاه واقعا یکی از لطف های دیگه اش اینه که با جنبه های مختلف دهه های مختلف بیشتر و عمیق تر آشنا میشیم کلا جذابه اااااااااااما باید حتما عشق به تدریس در وجود استاد یا معلم نهفته باشه وگرنه جزء خستگی چیزی حس نمیشه .
خیلی حس نابی ست وقتی می بینم دانشجوهام موفق میشن مهاجرت میکنند در بهترین دانشگاهها ادامه تحصیل میدن یا در شغل شون موفق میشن .
به هر حال شارمین ما اول راه هستیم جوانیم با دانشجوهامون تفاوت سنی زیادی نداریم این مسله خیلی کمک کننده ست که رابطه استاد با دانشجو صمیمانه تر باشه . 
روز معلم مبارک خانوم دکتر خوش قلب و دوست داشتنی .

پاسخ :

نمی دونی چه حس خوبی بهم دست میده وقتی یه نفر رو می بینم که مث خودم عاشق تدریسه و حسهای ناب این شغل رو با همه وجودش تجربه کرده و می فهمه.

دقیقا عشق جزء جدانشدنی کار ماست؛ وگرنه واقعا سختیهای خودش رو داره. 

امیدوارم بتونیم تا همیشه و تو سن بالاتر و با جایگاه محکم تر هم همین طور به شغلمون با عشق نگاه کنیم نه به عنوان صرفا منبع درآمد.


روز تو هم مبارک استاد نازنین و خاص. 😘
Reyhane R
۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۲۳
روزت مبارک خانوم معلم با مسئولیت و مهربون. ❤❤❤
کاش همه مثل شما  این احساس متعهد بودن و مسئولیت پذیری رو داشته باشن...

پاسخ :

مرسی عزیزم❤❤❤

کاش بتونم همیشه با عشق و تعهد کار کنم.=)
مهدی
۱۲ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۵۲
روزتون مبارک باشه خانم معلم یا همون استاااد
:-)
هیچ وقت علاقه ای به تدذیس نداشتم با اینکه معلمی شغل انبیاست;-)
واقعا کار سختیه, اون هم واسه بچه های این دوره و زمونه!!! خیلی خداقوت

پاسخ :

مرسی. =)

معمولاً آقایون علاقه کمتری به تدریس دارن ولی نمی دونم چرا همه انبیا آقا بودن =))))
تو تدریس آدم هر لحظه با یه چالش جدید مواجه میشه. مثلا ممکنه یه مطلبی را بارها و برای دانشجوهای مختلف به یه شکل خاص درس دادی و همه شون قشنگ فهمیدن الان همون مطلب رو هر چی با همون شیوه میگی فقط بر و بر نگات می کنند. در لحظه باید تصمیم بگیری به چه شیوه یا شیوه های دیگه ای میشه گفتش. یا یهو وسط تدریس می بینی یکی از دانشجوهات مشغول لایو گذاشتنه باید بدون این که رشته کلام از دستت خارج بشه و تمرکز بقیه به هم بریزه و دانشجوی مورد نظر تحقیر بشه یه جوری جمعش کنی که نفهمه از کجا خورده و...
من این چالشها رو دوست دارم و مدام ذهنم درگیرشونه که بهترین راه گذر ازشون چیه و این خیلی برام لذت بخشه. حتی جنبه های عجیب و غریب و خاص دانشجوهای دهه هفتادی رو هم دوست دارم. نسل جالبی هستند. از سال دیگه که دهه هشتادیها هم بهشون اضافه میشن =)
سلامت باشید.
خودت باش���
۱۱ ارديبهشت ۹۸ , ۲۳:۲۹
🎉🎊روزت مبارک عزیز🎉🎊
کاش همه اساتید و معلمان مدل فکرشون نزدیک شما بود…
کاش منم دانشجوی شما بودم…

پاسخ :

مرسی رفیق جانم.

کاش من واقعا همون جوری باشم که باید باشم =)

نظر لطفته. البته خودت کلاهت رو قاضی کن ببین تو کلاسی که تو نشسته باشی من می تونم درس بدم یا همه ش به شوخی و خنده و قرار بیرون رفتن می گذره؟! =))))
مهربانو
۱۱ ارديبهشت ۹۸ , ۲۱:۴۸
عزیز نازنین روزت مبارک باشه پستت یکی از زیباترین و با احساس ترین متن هایی بود که این اواخر خوندم ♥️♥️♥️عزیزم امیدوارم کشورم پر از انسانهای شریف و مسئولیت پذیر و ارزشمندی مثل تو بشه ♥️♥️♥️

پاسخ :

مرسی مهربونم. خوشحالم که دوست داشتی. خودم هم موقع نوشتنش خیلی انرژی مثبت داشتم. 
فدای تو. امیدوارم بتونم واقعا اون جوری که باید وظایفم رو انجام بدم

😘😘😘😘
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan