کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

پیشواز نمایشگاه کتاب =/

۱. فیلم لیلا حاتمی را یادتان هست که در آن لیلا یک بلاگر نچسب نخواستنی بی دل و جرات است که به دوستان وبلاگی اش می گوید نمی تواند بیاید سر قرار ولی بعد می رود و خودش را یکی از خواننده های وبلاگها جا می زند و وقتی بقیه بلاگرها پشت سر او (که نمی دانند همین دختری است که خودش را خواننده ی وبلاگ معرفی کرده) حرف می زنند از او دفاع می کند؟ این قدر دلم می خواهد یکی از شما یک قرار وبلاگی برای نمایشگاه کتاب اکی کند و من لیلاوار بیایم ببینمتان! 😁


۲. به خودم قول داده بودم اگر کتابهایی را که پارسال از نمایشگاه گرفتم تا نمایشگاه امسال نخوانده باشم، امسال خودم را تنبیه کنم و نمایشگاه نروم. الان چهار تا از کتابها را نخوانده ام. اما یک دختر بچه سرتق نق نقوی بی تربیت لجباز که فقط بلد است جیغ بکشد و تحمل نه شنیدن ندارد در درونم قشقرق راه انداخته و الا و بلا می گوید:《من می خواهم بروم نمایشگاه کتاب و قول می دهم اگر مرا ببری تا نمایشگاه بعدی کل کتابهای پارسال و امسال را بخوانم و به قول فروغ (در شعر ایمان بیاوریم به آعاز فصل سرد)، "کور شوم اگر دروغ بگویم" و تو مرا ببر؛ اگر به قولم عمل نکردم دیگر هیچ وقت اسم نمایشگاه کتاب را نمی آورم.》 و هر چه به خواسته اش بی توجهی می کنم و قاطعانه نه می گویم انگار نمی فهمد و باز همان حرفها را با جیغ و گریه تکرار می کند و کم مانده است بخوابد کف زمین و خودش را بزند و آبروریزی راه بیندازد! با این توصیفات شما می گویید چه کار کنم؟ ببرمش؟ نبرمش؟ خیلی لوس و ننر شده است واقعا! حاضر است سه ماه بدون آب و غذا و اکسیژن در زیرزمین حبس شود ولی از نمایشگاه کتاب محروم نشود!☹


۳. اگر با اسم واقعی ام اینجا بودم، حتما کتابهایم و غرفه ناشرمان را معرفی می کردم. هر چند می دانم بیشترتان اسم واقعی ام را می دانید! پس اگر می دانید و اگر دلتان خواست و البته اگر بچه دارید، یا بچه داری دور و برتان هست، کامنت بگذارید تا اسم انتشاراتمان و کتابهایم را یواشکی دم گوشتان بگویم!


۴. حالا آن دختر تخس درونم را هم که آرام کنم نمی دانم چقدر شرایطش فراهم شود و بتوانم بروم نمایشگاه. 😢


۵. شاید برایتان خنده دار باشد ولی احساسم به نمایشگاه کتاب، شبیه به یک جای مقدس و روحانی است که به آدم آرامش می دهد و نفس کشیدن در فضایش ثواب دارد!😍

  • ادامه مطلب
مهربانو
۳۱ فروردين ۹۸ , ۱۴:۵۳
1-آخ آررره چقدر اعصاب خورد کن بود اون نقش :))
نع تو روخدا لیلا وار خیلی نامردیه 

2-من با قاطعیت تو تنبیه موافقم ولی نه برای این جرررم . اگر تعدا کتاب های نخونده ت از نصف کل خریداری شده هات کمتره ببرش باباااا میززنه با اعتصاب غذا خودشو می کشه خونش میفته گردنت .

3-من اسم واقعیتو نمیدونم شارمین جان مهردخت هم مثل خودت (بیشتر از تو)چند تا کتاب نخونده داره ولی التماس میکنه بریم نمایشگاه منم دقیقا نمیدونم ببرمش یا نبرمش . 

5-منم درمورد تقدس نمایشگاه کتاب چندین سال قبل همین حال رو داشتم ولی وقتی راهش دور شد (شهر افتاب) نرفتم تقدسشم از بین رفت :((

پاسخ :

1- خییییلیییی.
شدیداً قبول دارم نامردیه. البته من اون قدر صداقتی ام که دلم طاقت نمیاره، همون لحظه اول (و در حالی که هنوز هیشکی خودشو معرفی نکرده) میگم بچه ها من شارمینم. می خواستم لیلاوار بیام ببینمتونا!!! =/

2. دقیق تو ذهنم نیست ولی فکر کنم حدود سی تا کتاب خریده بودم که فقط 4تاش مونده. پس باید ببرمش تا اعتصاب نکرده. =)

3. دو سه سال پیش با اسم واقعیم برات کامنت می ذاشتم. =) به نظرم اگه کتابهای نخونده ش به خاطر تنبلی کردنش نبوده و واقعا وقت نشده بخونه و کتابهای دیگه ای رو خونده (کلا از کتابخونیش راضی بودی) ببرش.

5. اولین باری که نمایشگاه کتاب رفتم دو سال پیش بود که برای آخرین بار شهر آفتاب برگزار شد. پارسال مصلی اومدم. ولی شهر آفتاب رو بیشتر دوست داشتم. هم برای ما غیرتهرانیا دسترسی بهتری داره و اسیر شلوغی تهران نمیشیم هم کلا فضای اونجا رو بیشتر دوست داشتم. ولی همه تهرونیا مصلی رو ترجیح میدن انگار.
حمیده
۳۰ فروردين ۹۸ , ۱۰:۵۲
ازت به جرم بازی با احساسات پاک یه جوون شکایت میکنم :( من عاشقت شده بودم :((((((

توی همشون یا انداختیم تو اتاق، یا انباری، یا پیچ اکسیژنو بستی، یا هم بار آخر که میخواستم کتکم بزنی جیغ زدم ملت ریختن آبروت رفت :-""" :)))))))

یه مدرک دکترا گرفتی ببین چجوری میکوبیمش تو سرت :))))))) اون بچه ۷ ساله هم فهمیده :)))))))))))

پاسخ :

آغا من یه پیرزنم تو مایه های ننه قمر شکرستان! لهجه م هم همونه😁

همون آبرویی که از من بردی یعنی زورم بهت نرسیده.

اگه می دونستم از ۷ ساله تا ۲۷! ساله مدرکمو تو سرم می کوبن به سیکل راضی میشدم.
حمیده
۲۹ فروردين ۹۸ , ۲۱:۰۲
خانم شارمین امیریان جان،من دیدمت، میام وسطشون میگم حرف نزنین خود ِ ناکسش اینجاس :))))))))

اون طفل بیچاره‌ای هم که میندازیش تو انباری بدون آب و غذا و اکسیژن، منم نه اون طفل ِ صغیر :| :)))) زورت به من میرسه فقط :(

پاسخ :

حمیده کجای کاری که هیچ کدوم از اون عکسهایی که از خودم برات فرستادم در واقع خودم نبودم!!! &) ؛-)

به تو زورم رسید؟! برو چتهای این چند روزه رو یه مروری بکن ببین کی زورش به کی رسیده! =(

من کلا زورم به هیشکی نمیرسه. به پسرخواهر 7 ساله م میگم املات کم بشه کتک داریا (به شوخی). برگشته میگه پس خانم دکتر منو تو جمع بزن که آبروی خودتم بره!!!! =/
Nilou far
۲۹ فروردين ۹۸ , ۱۴:۴۹
عهههه اون شمابودی.😆
دستت درد نکنه که گفتی

ما زن جانیم.😆

پاسخ :

آری 😉
 خواهش می کنم عزیزم.


اولین باریه که با یه زن جانی دوست میشم. اینو به فال نیک میگیرم!😘
Nilou far
۲۹ فروردين ۹۸ , ۱۲:۴۲
نه تهران نیستم اما نزدیکه تهرانیم تقریبا،یه استان کوهستانی خنک که فکر کنم ۳ساعت ونیم الی ۴ساعت راه باشه.😁

فالو کردی بگو من خیلی باهوش نیستما😁

پاسخ :

به نظر میرسه اراکی باشی 😁
بگو حالشو ندارم بگردم!😞 


برات فرستادم.😘
گندم بانو
۲۸ فروردين ۹۸ , ۱۱:۱۶
من این قانون تو رو ندارم که تا کتابا رو نخوندم کتاب جدید نخرم.
ولی میدونی چی شده؟؟ یه عالمه کتاب جلو چشممه که دلم میخواد هی بشینم بخونم! تو فروردین من ۸ جلد کتاب خوندم! از کار و زندگیم باز شدم :/

پاسخ :

آهان. الان متوجه منظورت شدم. =)
خودت باش
۲۷ فروردين ۹۸ , ۲۲:۲۳
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
1.اولی *** **** تا آخرشم ازت دفاع میکنه!
2.منم از این قولا به خودم خیلی دادم اما هیچوقت نتوستم بهش عمل کنم!
3.معرفی کن اشکالی نداره،*** **** *** ****** *** ** ***** * *****ه!!!
4.ان شاءالله جور میشه
5.رفتی از طرف ما هم زیارت کن عزیز.

پاسخ :

۱. ندیده هم منو شناسایی می کنه!
۲. خودتو تنبیه می کنی؟
۳. خخخ... بدون سانسور تایید می کنما
۴. ان شالله.
۵. بیا با هم بریم😎
یک مرد!
۲۷ فروردين ۹۸ , ۲۲:۰۹
منم اتفاقا خیلی دوس دارم همچین قرار بلاگی بذارن، کلی بشنوم پشت سرم چی میگن

:))

پاسخ :

=)
آبی
۲۷ فروردين ۹۸ , ۱۹:۰۴
سلام
1.لیلا حاتمی خیلی خیلی دوستش دارم بازیگر مورد علاقه منه فقط یکبار از نزدیک دیدمش حالا بماند که کلا جدای از فیلم هم نچسب تشریف داره ولی دوست داشتنیه.
این مدل قرار وبلاگی هم میتونه جالب باشه .
2.شارمین پس من باید چی بگم سال گذشته نمایشگاه کتاب کلی کتاب خریدم ماشینم پر از کتاب شده بود چند ساعت براش وقت گذاشته بودم اما در طول این یکسال فقط چند تا کتاب اونم کاملا سطحی خوندم باز خوبه چهار تا کتاب نخونده داری من بالای چهل تا کتاب نخونده دارم فکر کنم از نمایشگاه سال قبل 128کتاب نخونده دارم جوگیر شده بودم فکر کردم میتونم همه رو بخونم در کل هر ساله حتما نمایشگاه کتاب میرم و کلی جوگیر میشم در صورتی که راستش چند ساله حس میکنم نمایشگاه کتاب بی کیفیت شده غرفه ها همه زیادی مذهبی و سیاسی شده البته من انتظار زیادی از این آقایون ارشادی ندارم امور فرهنگی که بخواد توسط اینها برگزار بشه معلومه چیه .
برای من از تنبیه خبری نیست اینقدر پرو هستم میدونم باز نمایشگاه کتاب میرم باز کلی کتاب بغل میکنم و خیلی جوگیرانه ماشینم پر کتاب های خریده شده میکنم و با یک اعتماد به سقف کامل پیش خودم میگم خوندن این همه کتاب برای یکسال خیلی کار راحتیه چیزی نیست که !! به قول دوستانم خوبه از کیفیت نمایشگاه چندان خوشم نمیاد وگرنه کامیون باید برای کتابها می بردم.
شارمین عزیز میدونی چیه اهل مطالعه هستم اما الان بیشتر حس مطالعه در زمینه رشته خودم فیزیک دارم درکنارش عشق خوندن کتابهای نجوم دارم نجوم یکی از مهم ترین علایق منه به هر حال ما از صبح تا ساعتی از روز بیرون از خونه مشغول هستیم زنان خانه دار فرصت خیلی بیشتری برای خوندن کتاب های مختلف داره فضای مجازی هم در سالهای اخیر رقیب بی رحمی برای مطالعه بوده برای افرادی مثل من که هم شاغله هم اهل فضای مجازیه هم متاهله هم اهل رفیق دورهمی ست هم اهل خرید و سفرهست خب فرصت مطالعه اش در حدی ست که بتونه در زمینه رشته خودش وقت بذاره.
3.مگه شارمین امیریان اسم واقعی تون نیست ؟
4.به امید خدا شرایط اومدنت به نمایشگاه کناب فراهم میشه من که حتما نمایشگاه میرم البته من تا کسی رو خوب نشناسم اعتماد نکنم شوق دیدنش ندارم اما واقعا دوست دارم روزی فرصت فراهم بشه ببینمت من همیشه از قبل ترها حتی با خوندن کامنتات حس خوبی بهت داشتم.
5. من چنین حسی به نمایشگاه ندارم من فقط تنها جایی که احساس مقدسی دارم به آرامش میرسم نفس کشیدن برام حکم ثواب داره حال و هوای کنسرت هست مخصوصا اگر خواننده اش داریوش باشه .   

پاسخ :

سلام عزیزم.
۱. یه چهره خاصی داره... چه توصیف جالبی ازش کردی: نچسب ولی دوست داشتنی. =)

۲. ای جانم...آبی تو از نمایشگاه پارسال بیشتر از ۱۲۸ جلد کتاب گرفتی؟ چقدر خوب. پس یه کتابخونه بزرگ داری. کتاب حتی خریدن و داشتنش هم لذتبخشه... دوستات چه حرف بامزه ای زدن. 😁
من پارسال خودم رو ملزم به کتاب خوندن کرده بودم ولی نیمه دوم سال سرم شلوغ شد و کمتر خوندم.

۳. نه عزیزم. اسم واقعیم نیست. تا دو سه سال پیش با اسم واقعیم می نوشتم. ولی یه مسائلی پیش اومد که ترجیح دادم ناشناس بنویسم و بعد یه اسم و فامیل دیگه برای خودم انتخاب کردم.

۴. ان شالله بتونم بیام. 
من تا حالا قرار وبلاگی نداشتم و با این که بعضی دوستان وبلاگی (از جمله خودت) رو خیلی دوست دارم ببینم، هنوز جسارتش رو پیدا نکردم. ولی شاید یه روز این کار رو کردم و شاید یه روز رو در رو نشستیم و کلی با هم حرف زدیم.😍 مرسی از لطفت آبی جان. این حس متقابله.

۵.. داریوش برای من بیشتر از هر چیزی با «اگه چشمات بگن آره» و «دوباره می سازمت وطن» تداعی میشه. عاشق این دو تا شعرشم.
گندم بانو
۲۷ فروردين ۹۸ , ۱۸:۰۰
منم نمایشگاه کتاب میخوام :'(
هر چند یه عالمه کتاب دارم که بیاید بخونم :)

پاسخ :

ان شالله بتونی بری. منم بتونم برم. =)

اونا رو که تو نخریدی که در قبال خوندنشون مسوول باشی! اونها رو جو خریده و تو می تونی در حالی که هنوز نخوندیشون و تصمیم داری بعدا بخونیشون، کتابهای جدید بخری! 
توجیه خوبی نبود؟! ؛-)
Nilou far
۲۷ فروردين ۹۸ , ۱۷:۲۲
آره یادمه،من خیلی دلم میخواد بیام نمایشگاه کتاب ولی از اون جایی که شوهرجان من تا به الان حتی یک صفحه کتاب نخونده منو نمیاره اونجا🤨.

به بچه درون نباید رو داد،خواست گریه کنه و خودشو بزنه زمین،ببر تو اتاقش و بگو هرچقد خواستی اینجا گریه کن،تموم که شد بیا بیرون😁اینجوری یاد میگیره واسه خواسته هاش گریه نکنه.بعد که بچه خوبی شد ببرش نمایشگاه.

من نمیدانم.بچه هم دارم.(هنوز نیومده کلی کتاب خریدم براش،هرازگاهی میخونم)یواشکی بوگو بهم لطفا.

اگه جای دختر تخس بودم میگفتم اول شرایطو بسنج بعد منو آروم کن😁😈

منم همینطور،عاشق بوی کتابم،اینجا یه کتابفروشی بزرگ هست ولی میریم برای خرید اصلا نمیفهمم زمان کی گذشت.
امیدوارم یه روزهم بتونم بیام نمایشگاه

پاسخ :

یادم نیس ساکن کجایی. اگه تهرانی که یه روز یواشکی جیم بزن برو نمایشگاه! فتوای جدید اینه که برای نمایشگاه کتاب نیازی به اجازه ی شوهر نیست!!! خخخ

دیگه از «برو تو اتاقت به رفتارهای زشتت فکر کن» گذشته. فقط لنگه دمپایی می خواد و بس! =)

اینستا همدیگه رو فالو می کنیم! اگه کشف کردی کدومم بهت میگم! =))))

والا!

منم امیدوارم بتونی. ان شالله می تونی و میری.
من ...
۲۷ فروردين ۹۸ , ۱۷:۰۰
سلام
اتفاقا بلاگرها همچین دورهمی ای دارن
لینک دعوت رو توی وبلاگ پنجره دیدم

*کتابهاتون برای چه رده سنی ای مناسبن؟

پاسخ :

سلام عزیزم.
گاهی دیدم تو بعضی وبها قرار وبلاگی می ذارن. ولی خب باید بشناسیشون تا بخوای و بخوان تو قرارشون باشی. ندیدم دوستای من قرار دسته جمعی بذارن. نهایتا قرار دو نفری.
وبلاگ پنجره رو تا حالا ندیدم.

* پیش دبستانی و دبستان (البته مخاطب کتابها والدین و معلمها هستند تا برای بچه ها استفاده کنند.)
میم میم
۲۷ فروردين ۹۸ , ۱۶:۴۴
نمایشگاه کتابتون مبارک.....

پاسخ :

کلا نمایشگاه کتاب مبارک!
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan