کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

ریزنوشتهای روی هم تلنبارشده ی شارمین!

1. من روابطی دارم که به خاطر دلایل نادرست در آن مانده ام. رابطه که می گویم منظورم نه هیچ شکل خاصی از آن است و نه با یک جنس خاص! رابطه های معمولی و حتی گاه به گاهی؛ که علت استمرار این "گاه ها" و فراتر از "گاهها" چیزهایی شبیه پیشامد، تمایل و پیگیری طرف مقابل، ترحم، پر کردن اوقات فراغت و تنهایی، هیجان و... است. اما دلیلی که بیش از همه باعث آزارم می شود یک جور "مهربانی احمقانه" یا اگر بخواهم مودب تر باشم "مهربانی نامعقول" است. چیزی که به جای همدلی با فرد مقابل، خارج شدن از خود و رفتن در دل او است! یعنی نادیده گرفتن احساسات منفی خودم بابت ادامه ارتباط و توجه به احساسات منفی او نسبت به قطع ارتباط. نمی دانم چه طور این ویژگی آزاردهنده را کنار بگذارم.

2. یک وقتهایی نوشتن پستی را شروع می کنم که مدتها به نوشتنش فکر می کرده ام و برای آن هیجان داشته ام. تا اواسط یا نزدیک به اواخرش هم بدون هیچ مشکلی پیش می روم. بعد ناگهان وسط یک جمله، دستم از نوشتن می ماند، می خواهم حذف کنم دلم نمی آید... میخواهم ادامه دهم دلم نمی خواهد! ناچارا گزینه پیش نویس را می زنم و آن پست به خاطره ها می پیوندد. چند تا از این پستها داشته باشم خوب است؟! زیاد!
امروز دوباره به این پستها فکر کردم. به نظرم اینها دقیقا همان چیزهایی هستند که باااااید در موردشان بنویسم. چیزهایی که گیر و گورهای شخصیتی مرا نشان می دهند؛ چیزهایی که رابطه به شدت نزدیکی با همه آنچه در ذهنم سانسور شده است دارند. فکر می کنم باید خودم را مجبور کنم در یک سری پست خصوصی یا یک وبلاگ رمزدار، همه این پستها را با جزئیات زیاد بازنویسی و کامل کنم. به نظرم این کار باعث می شود خیلی اتفاقها در من بیفتد. خیلی از احساسات منفی بیایند و بروند. خیلی از درگیریهای ذهنی ام تمام شود؛ خیلی به خودم نزدیک تر شوم؛ خیلی آسوده تر شوم. و خلاصه که خیلی از خیلی ها اتفاق بیفتند!

3. اینستا را دوست ندارم. وقتی وارد صفحه ای می شوم که پستهای کسانی که دنبالشان می کنم را می بینم حس می کنم یک بورد عمومی در کریدور دانشگاه است که روی آن برگه های زیادی نصب شده ولی من فقط بعضی را می خوانم و به بقیه یک نگاه سرسری می اندازم و رد می شوم. وبلاگها اما، مثل اتاقهای اساتید هستند؛ شخصی و کاملاً در اختیار خودت. تازه این که کسی به اتاق یک استاد سر نزند، چیزی از ارزشهای این استاد کم نمی کند. اما در بورد عمومی اینستاگرام، هویت آدمها به فالورها و لایکهایشان است و خودشان را به خاطر آن جر می دهند.

4. چند وقتی بود که با این سوال درگیر شده بود که وقتی خدا می داند مخلوقش کارهایی می کند که در نهایت جهنمی می شود، چرا او را می آفریند و آیا این با عدالتش و رحمتش جور در می آید؟ هر جوابی به او می دادم به بن بست می خوردم. بالاخره در مورد نظام احسن برایش توضیح دادم. این که جهان ما بهترین شکل ممکنی است که می توانست باشد و اگر یک ذره این ور و آن ور می شد، دیگر احسن نبود و هر جزئی که در این جهان قرار گرفته از سر حکمت و علم بوده است و قطعا هیچ جایگزین بهتری برای آن وجود نداشته است. برایش مثال پازل را زدم. گفتم فرض کن یک پازل داری و این پازل فقط به یک شکل می تواند چیده شود تا کامل و بی نقص باشد. قطعات پازل حتما باید سر جای خودشان قرار بگیرند نه یک ذره این طرف یا آن طرف تر. حالا فرض کن یکی از قطعات این پازل کمی خراب شود؛ مثلا رنگش کم شود. می توانی آن قطعه را دور بیندازی؟ نه. چون اگر این کار را بکنی پازلت ناقص می شود. کمی هم در مورد این که اگر قرار بود ما حکمت همه چیز را بدانیم فرقی با خود خدا نداشتیم و بندگی و تسلیم معنایی نداشت با او حرف زدم. فعلا که قانع شده است. تا ببینم بعدا چه سوال دیگری به ذهنش می رسد.

5. در را که باز کردم، بلافاصله بعد از سلام گفت: "چیزیت شده آجی؟ انگار حالت خوب نیس." با این که هوا نیمه تاریک بود با یک نیم نگاه متوجه شد حالم خوب نیست. مامان می گوید شما دو تا فقط حواستان به حال همدیگر باشد!

6. نمی دانم چه قدر به طالع بینی ماه تولد اعتقاد دارید. راستش من تقریبا همه ویژگیهای ماه خودم را دارم. در واقع می توان گفت فقط (برخلاف چیزی که در طالع بینی ماه تولد من هست) عاشق روزهای بارانی ام و آشپزی را آن قدرها هم دوست ندارم! از طرف دیگر، من معمولا می توانم متولدین تیر و اردیبهشت را از روی رفتارهایشان تشخیص بدهم! و فکر می کنم ماه تولد می تواند روی بسیاری از ویژگیهای ما تاثیر بگذارد، اما این تاثیر آن قدرها هم سرنوشت ساز نیست و در تعامل با تاثیر تربیت و محیط قرار می گیرد. 

7. در ایستگاه اتوبوس با یک خانم جنوبی آشنا شدم که بعد از حدود یک سال سکونت در شهر ما، هنوز جایی را بلد نبود و بیشتر وقتها همسرش او را به هر جایی که می خواست می برد. برایش کارت زدم و توضیح دادم که در کدام ایستگاه باید پیاده شود و تا زمانی که من به مقصد برسم کلی حرف زدیم. بهم گفت در شهر ما دو اتفاق خیلی خوب از طرف ساکنان اینجا برایش افتاده که با وجود تفاوتهای فرهنگی چشمگیر، باعث شده حس مثبت زیادی نسبت به اینجا پیدا کند و بفهمد مردم اینجا آن قدرها هم که شنیده و انتظار داشته سخت نیستند و آدمهای مهربان زیادی بینشان پیدا می شود. به من گفت: "تو سومین فردی هستی که وقتی من واقعا نمی دانستم باید چه کار کنم سر راهم قرار گرفتی و با لبخند مهربان و گرم و صمیمی کمکم کردی و حس مثبتم را باز هم بیشتر کردی." حرفهایش انرژی بخش و دلگرم کننده بود. حس خوبی است این که یک غریبه با تو احساس آرامش پیدا کند و دنیا را جای قشتگی بداند!

8. یک دوست، از من در زمینه ی افکار اضطرابی اش کمک خواست و من بدون هیچ مقدمه ای فوراً شروع کردم تمام تکنیکهایی را که در این زمینه وجود دارد برایش بنویسم. الان احساس بدی دارم. انگار که در برخورد با او، یک کتاب بی روح و بی تفاوت بودم نه دوستی که نگران نگرانیهای یک انسان است و در پی کمک به او! ببخشید رفیق!


+ ببخشید که آخر هر پست مجبورم به خاطر طولانی بودنش بگویم ببخشید!
+قبلا پستهایم را با قلم 3 می نوشتم. چند پست اخیر را با قلم 2 نوشته ام. زیادی که ریز نیست برایتان؟
  • ادامه مطلب
رضا
۲۵ فروردين ۹۸ , ۱۴:۲۴

 

-یکی دیگه از ویژگی‌های بارزتون "خوش‌قلب" بودنه و هر کسی در یکی دو برخورد می‌تونه متوجه بشه و ممکنه بعضی‌ها از ویژگی سوءاستفاده کنن. وقتی از دوستی با یه نفر حس و انرژی منفی می گیرید یا جز زحمت براتون چیزی نداره، چرا باید دنبال راه‌هایی برای حفظ دوستی باشید؟ اگه دلیلی برای تداوم دوستی نیست رهاش کنید به حال خودش، وقتی از شما خبری نباشه(نه پیام و تماس و...) خود اون شخص دستش می‌یاد و در غیر این صورت این بی‌خبری و سردی در رابطه، خودش به قطع شدن رابطه منجر می‌شه. شاید این فاصله گرفتن، تلنگری هم برای اون شخص باشه برای تغییر رفتارش. به هر حال این رویه‌ای که دارید(مداری بیش از اندازه) فقط خودتون رو فرسوده می‌کنه.

از طرفی شما که با اون یه نفر خاص سنگدلی پیشه کردید! در مورد بقیه هم پیشه کنید!

-ابتدای پاسخ کامنتم رو که خوندم حدس زدم کجا سانسور شده! مخفف نوشته بودم که! جز خودت باش کی می‌‌تونست بفهمه!؟ خودمم فکر می‌کردم دومی باشه به هرحال دیگه با شما زندگی نمی‌کنه. امیدوارم هر دوشون قدر خواهر مهربان و درجۀ یکی مثل شما رو بدونن.

-فکر کنم با تیرماهی مقیم این وبلاگ می‌تونیم یه تیم فوتسال تشکیل بدیم!

بله! بند 7 رو خیلی مبهم بود و نباید حدس می‌زدید منظورم کیه! اون پست رو هم که اصلا ندیده بودید!(مجذوب شدن &)

یه کلمه رو در همین بند کامنت قبلی اشتباه نوشتم، در خطر آخر "خودتون" رو "خودش" نوشتم. جمله صحیح:

"اخیرا در پستی به دوستان حال خوب‌کن اشاه کرده بودید. و نکته‌ای مغفول مونده بود! این‌که خودتون هم در زمرۀ همین دوستان قرار می‌گیرید."


 

پاسخ :

خوش قلبیِ احمقانه س!
بعضی کارها ساده به نطر میاد ولی در عمل نمیشه.

خیلی تابلو بود. اولی با ما زندگی نمی کنه. دومی که هست. 
می دونن!

بله؟! 🤤
پست دوستان حال خوب کن رو به کل فراموش کرده بودم.
لطف دارید.


خودت باش
۲۴ فروردين ۹۸ , ۲۱:۴۷
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
1.این احساس نامطلوب ***** ** *** ***???
2.رمز یادت نره!منتظرم
3.منم اصلا اینستا رو دوست ندارم،در جریانی که همون اول که نصبش کردم چی شد...
4.منم با این چیزا درگیرم،تهش هم میگم یه حکمتی داره و برا مدتی رهاش میکنم.
5.خدا رو شکر که اینقدر صمیمی هستید
7.کلا انرژی مثبت داری احتمالا برا آشناها بیشتر.
8.پس هر وقت دچار اضطراب شدم آمادگیشو داشته باشم!

پاسخ :

۱. کلا همین جوری ام. از فقدان سلیطه گری رنج می برم!😅
۲. یعنی خوشم میاد کلمه رمز همه رو به تکاپو وامیداره 😁
۳. آره شما در شرایط خوبی با هم آشنا نشدید!😉
۴. برای مدتی! فقط مدتی!
۵. فدات.
۷. عزیزم مرسی.😍
۸. آره. یه همچین آدم نخواستنی یی هستما!
حمیده
۲۴ فروردين ۹۸ , ۱۵:۲۶
کتاب سرد و بی‌روح رو با کی بودی شیطون؟ :-"" :)))

پاسخ :

با خودم 😁
رضا
۲۴ فروردين ۹۸ , ۱۵:۲۶
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

1-هیچ‌وقت نتونستم به کسی بگم که دوستی‌مون نمی‌تونه ادامه پیدا کنه(و چنین جمله‌ای هم بهم نگفتند) به نظرم جملۀ ویرانگریه. اگه جایی به این نتیجه برسم که دلیلی برای ادامه ارتباط یا دوستی نیست اون شخص رها می‌کنم(نه تماسی و...) گاهی شاید هر دو طرف فهمیدیم که نمی‌شه ادامه داد و بعد از مدتی بی‌خبری می‌رسیم به پایان ارتباط(بدون درد و خون‌ریزی!).

در مورد شما، ملاطفت  ویژگی بارزتون هست، حتی وقتی ازدست کسی عصبانی و خشمگین هستید نمی‌تونید عصبانیت رو بروز بدید، باید تعدیلش کنید!

2-این شاید تجربه مشترک همه کسانی باشه که می‌نویسند. گاهی خودم به مطلبی فکر کردم و در ذهنم نوشتم! اما وقتی بعد اومدم تا مکتوبش کنم اون چیزی که باید بشه، نشده و رهاش کردم تا زمان رفتن به سراغش برسه. من شاید یکی دو پست بود که با نوشتنش حس سبکی و آرامش داشتم.ایدۀ وبلاگ رمزی برای نوشتن هم خیلی خوبه، به شرط این‌که منم رمز داشته باشم! &)

3-فقط مدت کوتاهی پیگیر چند صفحۀ هنری در اینستاگرام بودم. کلا صفحه‌های شخصی و عیان کردن زندگی شخص  و در معرض دیدِ دیگران قرار دادن، با روحیه آدمِ درون‌گرایی مثل من کاملا در تضاده.

4-سوالی که کمتر کسی بهش فکر نکرده یا دغدغۀ ذهنیش نبوده. در مقاطعی از زندگی نتونستم بین عدالت خدا و وقایعی که در جهان یا اطراف‌مون رخ می‌ده تناسبی برقرار کنم.

جواب‌تون به اون دوست قابل تامله، البته از یه فیلسوف هم چنین انتظاری می‌ره!

5-** ** ** ؟! :)

6-راستش من خیلی اعتقاد ندرام، البته بعضی ازوِیژگی ها رو در خودم و متولدین ماهم دیدم.

+تیرماهی‌ها که کلا ماه‌اند!

7-این بند پست‌تون من رو یاد دوستی انداخت که همشهری شماست و اخیرا در یه پستی همه رو مجذوب خودش کرده بود!

اخیرا در پستی به دوستان حال خوب‌کن اشاه کرده بودید. و نکته مغفول مونده بود! این‌که خودش هم در زمرۀ همین دوستان قرار می‌گیرید.

پاسخ :

۱. اوه من هزار و یک راه نرفته رو میرم تا آخر دلم بیاد یه رابطه رو قطع کنم! اونم وقتی طرف واقعا تو بدی کردن تو مدت طولانی سنگ تموم گذاشته. 
گاهی از این ملاطفتی که دارم بدم میاد. دلم یه کم سلیطه گری می خواد!😅

۲. می دونید مال من نیمه کاره رها کردن پست نیست! قفل ناگهانی ذهنه! مثلا فرض کنید دارم یه ماجرایی رو می نویسم یه دفعه ذهنم ازش خالی میشه و بدون هیچ فکری دیگه ادامه نمیدم و اون ماجرا به نظرم پوچ میاد. خودم می دونم وقتی این انفاق می افته که جرات مواجهه با یه چیزایی رو ندارم.

۳. من بیشتر، صفحه های ادبی رو دنبال می کنم و آشناهایی که دوست دارم ارتباطم قطع نشه باهاشون.

۴. منم خیلی به این موضوع فکر می کنم. ولی نمی تونم قبول کنم کسی خدا باشه و حتی یه لحظه عادل نباشه!

۵. الان مثلا مخفف کردید؟!😀 دومی.

۶. منم با شما موافقم.
+ بعععله.

۷. اگه بگم این بند رو نفهمیدم خیلی خنگ به نظر میام؟!😁
مهربانو
۲۴ فروردين ۹۸ , ۱۴:۴۹
شارمین ، عزیز دلم .. 
1-منم از این روابط بسییییار داشته ام ولی یکی یکی حذفشون کردم و چه حس خوب و سبکبالی هم داره این حذفیات .. نمی دونم شاید با بالا رفتن سن راحت تر حذف کنی . 
2- کاملا درک می کنم منم از این پست ها و حس های اینجوری زیاد داشته م 
3-تو اینستا ، یا فک و فامیل و اداهای عجیب و غریب (واای امروز با دوستان ، خانواده ، همکاران و.. خوش گذشت های چاخان )رو اجبارا" (نخونیشون بهشون بر می خوره) یا ماجراهای سینما و تیاتر و .. رو با شوق و ذوق و یا پست های آموزشی خوب رو میبینم و یاد می گیرم . بدم نمیاد ازش ولی چیزی هم نیست که خیلی وابسته ش بشم .
4-من به نتایج ترسناک و غیر قابل گفتگویی رسیده م ... نگگگگم براااات 
5-ای جاانم خدا نگهتون داره 
6-کاملا باهات موافقم .. برای منم بیشتر آیتم هاش درسته (راستی من متولد تیرماهم )
7-عااالی بود منم از خوندنش کلی شاد شدم و انرژی مثبت گرفتم .. مرسی که اینقدر خوبی و مررسی که اون خانم قدردان بود .
8-من بیشتر راهکارهای روانشناسی رو دوست ندارم .. به کسی که می گه می توسم ، میگن : الان محکم باش و اصلا نترس و به استقبالش برووو . بابااااا خوب میترسه بینواااا برو طرفش چیه . 
9- دوستت دارم 

پاسخ :

مهربانو جانم...
۱. متاسفانه این ویژگی رو از وقتی یادم میاد داشتم و فکر می کنم باید براش یه فکر اساسی بکنم!

۲. قبول داری یه جوریه؟ ولی همه تجربشو دارن انگار.

۳. منم نه که اونجوری بدم بیادا... ولی برام دلچسب هم نیس. وب رو ترجیح میدم به شدت.

۴. عزیزم

۵. جانت سلامت. ممنونم.
 
۶. عزیز دلم! پس تو هم از خودمونی😊 منم تیر ماهی هستم.

۷. فدای تو مهربانو جان.

۸. متاسفانه روانشناسی با روانشناسهای بی سواد و کتابهای روان شناسی بازاری خیلی مورد سو تفاهم قرار گرفته. مثلا همین ترسی که میگی درستش اینه که بعد از یه سری تکنیکها که کاربردش قدم به قدم فرد رو آماده مواجهه با ترسش می کنه، تازه با استقبال رفتن شروع میشه و این استقبال هم یهویی نیست. بازم قدم به قدم و با حداقل فشار ممکن روی فرده. ولی متاسفانه روان شناسی هم بدجوری تحریف شده.

۹. فدات بشم. منم دوستت دارم.
مهدی
۲۴ فروردين ۹۸ , ۰۷:۳۱
آره واقعا خیلللی خاصه فرهنگتون ;-)))
بله درسته, همون مهدی هستم.

پاسخ :

😄

زنده باشید.
Nilou far
۲۳ فروردين ۹۸ , ۱۱:۵۲
منم دارم از این روابط نادرست،اما همچنان ادامه میدم.
اینستارو دوست ندارم،همه اونجا یه جوری هستن،ولی نمیدونم چرا معتادشم😁میرم میبینم و الکی حرص میخورم و میام.
یادخواهر خودم افتادم،ماهم رابطه خیلی خوبی داریم باهم،از بچگی صمیمی و رازدار هم بودیم.

میگن مردادی ها اقتدار رو دوست دارن،اینو قبول دارم،چون خواهرم و شوهرجان مردادی هستن و هر دوتاشونم زورگوان،خیلی رفتارا و واکنشاشون دقیقا مثل همه،دوتاشون منو مظلوم گیرآوردن😁

منم افکار اضطرابی شدید دارم😁

پاسخ :

اینجور که میگی برنامه ای ام برای قطعش نداری! البته منم ندارم! صرفا در حد اعتراف شرمگینانه س!😁

ذات اینستا اعتیادآوره. الان یه قابلیت جدید اضافه کرده می تونی یادآور بذاری و مدت زمان مشخصی در روز بری اینستا. من برای خودم روزی نیم ساعت گذاشتم. گاهی بیشتر میشه ولی اکثر مواقع به نیم ساعتم نمی رسه. ولی قبل این که یادآور بذارم یه وقتایی زیاد میشد.

خیلی خوبه آدم تو خونواده یه نفر اینجوری داشته باشه. ان شالله رابطتون همیشه به همین قشنگی بمونه.

دایی من خودش و خانومش و دخترش مرداد ماهی ان سالگرد ازدواجشونم مرداده! ولی هیچ کدوم زورگو نیستن. خیلی ام دوست داشتنی و مهربونن. 😊
 تو هم که مظلووووووووممممم😁

بیا که در نقش یه کتاب سرد و بی روح درمانت کنم😎😁
مهدی
۲۳ فروردين ۹۸ , ۱۱:۱۷
2. واسه منم زیاد اتفاق میفته. ولی بیشتر این احساس رو دارم که موضوعاتی هستند که بلد نیستم راجع بهشون بنویسم! در حالیکه به راحتی کلی دربارشون حرف میزنم.
3. انقدر این بند رو خوب و جالب نوشتی که دوست دارم بدزدمش و تو وبم کپیش کنم و اسمت هم نیارم;-)))
4. این که راه پیشرفت و پسرفت هست. این که راه اوج و سقوطِ چندباره هست. خودش عین عدالتِ.
5. خدا واسه هم نگهتون داره
6. من هم به ماه ها و ارتباطشون با اخلاق و روحیات اطمینان دارم. همیشگی نیست و کم زیاد داره, ولی درباره اکثر افراد صادقِ. خود من تا 90درصد شبیهِ طالع بینی ماه تولدم هستم!
7. خاصیتِ محلِ تولدشونِ. شما که تو شهرتون جنوبی زیاد هست, حتما زیاد از این زود گرم گرفتنشون دیدین. من هم بهترین سال های عمرم تو اصفهان گذشت.
پ ن_ سایزش خوبه

پاسخ :

۲. چه جالب.  ولی من می دونم یه چیز مبهمی درونم مانع نوشتن میشه. باید اونو کشف کنم.

۳. 😁 مرسی... یه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بگید درست میشه!

۴. موافقم. و این که هر کس بر اساس این که چقدر این راهها در زندگیش بوده و چقدر ازشون بهره برده قضاوت میشه هم بخشی از این عدالته.

۵. زنده باشید.

۶. گاهی شباهت آدمها به طالع بینی ماه تولدشون شگفت انگیزه.

۷. بله خیلی زیاد. بین دوستای صمیمی خودم هم چند تایی جنوبی هستن که واقعا گرم و مهربونن.
شاید فرهنگ اصفهانیا یه کم خاص باشه ولی در کل مردمان خوبی هستیم!😁 خوشحالم که اصفهان براتون خاطرات خیلی خوب داره.
راستی شما نویسنده وبلاگ اردیبهشت هستید؟ احتمالا باید اردیبهشتی هم باشید.
آبی
۲۱ فروردين ۹۸ , ۱۷:۵۹
شارمین جان درباره گزینه 4  صد در صد اتفاقات بدی که در زندگی آدمها می افته نتیجه طبیعی اعمال خود یا اطرافیانشون هست نه صرفا بی عدالتی خدا . در این زمینه ااااصلا هیچ شکی ندارم خدا نعمتهای زیادی در اختیار بندگانش قرار داده خدا انسان بااراده آفریده قدرت تصمیم گیری خیلی مهمه که خدا به انسانها داده ولی درباره عدالت کلا در این دنیا سوالاتی پیش میاد که مطمئنا باز برمیگرده به چیزهایی که خدا خودش خواسته ما درکش نکنیم و دلیل واقعی شو ندونیم من منظورم درباره بی عدالتی ها خارج از نتیجه طبیعی اعمال آدمها و اطرافیانشون بوده آدمهایی که هیچ نقشی در برخی اتفاقات زندگیشون نداشتن و قربانی محسوب میشن منظورم آدمهای قربانی هست که در جامعه دیده میشه.
راستش اینطور به نظر میاد تو شارمین عزیز اطلاعاتت درباره مسائل دینی بیشتره مثلا همین که گفتی خدا در قرآن گفته از هیچ کس فراتر از وسعش انتظار نداره من اینو نمیدونستم خدا چنین در قرآن گفته اتفاقا در برهه ای قرآن هم میخوندم ولی نشد کامل بخونمش حتما مطالعه ت در این زمینه های دینی بیشتر از منه و نظراتی که درباره این موردها میدم صرفا براساس مواردی هایی ست که در جامعه دیده ام با دیدگاه ذهنی خودم بهشون فکر کردم و به این نتیجه رسیدم شاید درست یا نادرست باشه .

درباره گزینه 7 میدونی به نظرم خسیس بودن نمیشه یک خصوصیت منفی تلقی کرد مطمئنا دلایلی داره که گروهی از مردم دست و دلباز نیستند کلا نداشتن مدیریت مالی هم قابل دفاع نیست خودم نمیتونم بگم آدم دست و دلبازی هستم منم گاهی پیش اومده حواسم بوده و الکی هزینه نکردم منظورم از خسیس بودن اصفهانی ها درصد قابل توجهی شون بوده مطمئنا همه خسیس نیستند توجه کردی باشی گفتم تقریبا این موضوع سخت خرج کردنشون درسته "تقریبا "بکار بردم نمیشه به همه تعمیم داد تجربه خودمو نوشتم از دوست اصفهانی ام تا سفرهایی که قبلا به اصفهان داشتم من بعنوان یک تهرانی به اون هم دانشگاهی مازندرانی ام حق دادم و پذیرفتم در تهران نسبت به شهرهای دیگر مهمان نوازی کمتره دلیلش رو هم گفتم مشغله زیاد زندگی کردن در شهر بزرگ نمیتونه یک تهرانی مثل یک مازندرانی باشه شرایطشون برابر نیست اون دختر مازندرانی هم دانشگاهی هم قصد تعمیم دادن به همه تهرانیها نداشت مسله تعمیم به همه نیست اما درصد زیادشون دقیقا به دلایلی اینطوری هستند .
در ایران همه مردم می دونند اصفهانی های ماشاالله برای جهیزیه حسابی خرج میکنند همین دوست اصفهانی ام از رسومات اصفهان میگه واقعا پرهزینه ست میدونی چیه درست میگی میشه گفت اصفهانی ها آینده نگر هستند ما ایرانیها کلا عادت داریم هر کی حواسش به پولهاش باشه سریع میگن فلانی خسیسه خب منم نوشتم دلیل برای خودشون دارند دقیقا اصفهانی ها به دلیل همین آینده نگری ها مدیریت مالی دارن تا رسومات خودشون خیلی کامل و درست و حسابی به جا بیارن همین دوست اصفهانی ام خونه خوب و ماشین خوب تمامی امکانات برای خودش فراهم کرده درسته معقولانه خرج میکنه شما اصفهانی ها کلا حواس تون جمع ست برای همینه که در جای خودش ماشاالله کم نمیذارن و در جایی که لزوم نمی بینید پول خرج نمیکنند.
خانم دکتر عزیز توجه کردی این پست نظراتمون با هم متفاوت بود به نظرم خیلی این موضوع خوبه از زاویه مختلفی به مسائل میشه نگاه کرد .   

پاسخ :

آبی جان به نظر من نمیشه گفت خدا تو این دنیا عادل نیس اون دنیا هست. خدایی که عادل نباشه (حتی برای یه مدت) چطوری می تونه خدا باشه؟ 
و دیگه این که من فکر می کنم عدالت یعنی همین گه از هر کسی به اندازه داشته ها و توانمندیهاش انتظار بره و بر همین اساس باهاش رفتار بشه. اونی که قربانی شده آیا انتظار خدا ازش در همون حده که از یه فرد قربانی نشده هست؟ بعیده این طور باشه و اگه باشه خدا عادل نیست.
در واقع به نظرم نمیشه فقط بر اساس شرایطی که افراد ناخواسته در اون قرار گرفتن در مورد عدالت خدا قضاوت کرد. بلکه باید دید خدا به ازای اون شرایط چه انتظاراتی داره.
در ضمن من معتقدم این که آدمها در قبال این مسائل چه برخوردی دارن هم بسیار مهمه و حتی ممکنه بعضیا بتونن از محرومیتهایی که توش نقشی ندارن به عنوان سکوی پرتاب استفاده کنند. یا خیلی وقتها در چیزهایی که خیلی بد و ناخوشایندند نکته های مثبتی هست که کمتر دیده میشه ولی اگر دیده بشه متوجه میشیم که میشه تعریفمون از قربانی بودن رو عوض کنیم.
و یه نکته دیگه که به نظرم خیلی کلیدیه اینه که کلا دنیا و آخرت رو نمیشه چندان جدا از هم در نطر گرفت و بگیم اینجا عدالت نیست و ا نجا هست. در واقع دنیا و آخرت مث دو تا برگه نیست که یکی رو ورق بزنی بری سراغ بعدی. مث یه برگه س که وسطش با تا خط انداخته باشی!

آبی جان من خیلی مطالعه دینی ندارم ولی وقتی ذهنم درگیر موضوعی میشه هم خیلی بهش فکر می کنم و هم این که سعی می کنم متون دینی معتبر رو تا یه حدی بخونم تا قانع بشم. با این حال یه کوه ابهام هم دارم همچنان!


با وجود دفاعی که از اصفهانیا کردم اونقدرام رو شهرم تعصب ندارم. 😁 


آره این بار نظراتمون فرق داشت و منم باهات موافقم که این چیز خوبیه. کلا از آدمهایی که هر وقت مث من فکر نمی کنند می تونیم راحت در مورد تفاوتها حرف بزنیم و دوست بمونیم خیلی خوشم میاد. 
اگه همه می تونستن دیگران رو با وجود تفاوتهاشون دوست داشته باشن دنیا جای قشنگتری بود. 

مرسی از کامنتت عزیزم
کژال ^_^
۲۱ فروردين ۹۸ , ۱۰:۴۷
سلام
در رابطه با شماره 2 بنظرم یه دفتر جدا داشته باشی و تموم حس هاتو توی اون بنویسی شاید بهتر از پست رمزدار و وبلاگ خصوصی باشه، چشمت هم اذیت نمیشه. 
سوالی که اون فرد شماره 4 ازت پرسیده بود خیلی وقته سوال منم هست و چه بسا عمیق تر، ولی هنوز نتونستم جواب باب میلی براش پیدا کنم. 
فونت هم خوبه راضی هستیم :)) 

پاسخ :

سلام کژال جان.
نمی دونم چرا دیگه نوشتن تو دفتر برام سخت شده. انسجام فکری که موقع تایپ دارم رو موقع نوشتن با دست ندارم. یه خوبی دیگه وبلاگ اینه که خود به خود تاریخ و ساعت میزنه.

نمی دونم. شاید برای بعضی سوالها هیچ جوابی وجود نداره!

خب خدا رو شکر =)
آبی
۲۰ فروردين ۹۸ , ۲۳:۰۷
وقت بخیر
1.فکر کنم اکثریت با چنین مسله ای رو به رو هستند البته نظر شخصی منه شاید هم درست نباشه اسمش نمیشه مهربانی گذاشت حالا چه معقول یا نامعقول .
به خاطر پیگیری طرف مقابل و بدون میل قلبی پاسخ مثبت برای ادامه رابطه داده بشه خب این ترحم ست ترحم در روابط با دیگران مهربانی نیست بدترین نوع حالت هر چیزی ترحمه پرکردن اوقات فراغت و تنها نبودن اینم به خاطر طرف مقابل نیست برای رفع نیازهای خودهست من حالت کلی این مدل رابطه ها با دیگران میگما اصلا منظور دیگری ندارم فرقی نمیکنه من و تو هر کسی با این شیوه رابطه ادامه بده ظلم در حق خود و مهربانی در حق طرف مقابل نکرده به نظرم بدترین شکل رابطه دوستانه یا حالا هر رابطه ای رو برای طرف مقابل رقم زده .
همه ما قاعدتا دوست داریم دیگران با ما خالصانه و از ته دل رابطه داشته باشنداین مهربانیست مهربانی نامعقول در واقع مهربانی که ترحم و برای فرار از تنهایی خود نباشه بلکه مهربانی خالصانه ای که چون از حد و مرز خودش خارج شده حتما دیدیم دیگه افرادی که از خود میگذرن خودشون فراموش میکنند تا دیگری شاد باشه این مهربانی نامعقوله گزینه 1 و نوع این رابطه مهربانی محسوب نمیشه وقتی فرضا من در دنیای واقعی با کسی که حس منفی نسبت بهش دارم به دلایل کاملا اتفاقی و حتی شخصی با طرف مقابل برای ادامه کات نمیکنم یعنی اینکه هم یک آزاری برای خودم ایجاد کردم و هم برای طرف مقابل یک همراه و رفیق یا هر چی دیگه کشکی هستم یک رابطه کاملا از ریشه گسسته ای که فاکتورهای یک رابطه قشنگ نداره احتمالا گاهی قطع رابطه حتی برای طرف مقابل حس منفی به همراه داشته باشه بهتر از یک رابطه توام با ترحم و برای سرگرمی ست.
شارمین عزیزم همین که میدونی این خصوصیت منفی برات آزاردهنده ست قدم خوبی ست همین که بتونی با خودت کنار بیایی این در واقع یک رابطه دور از صداقته و با ادامه رابطه یک طرفه حس مثبت برای هر دو شکل نمیگیره حتما می تونی این خصوصیت کمرنگ تر کنی.
2. برای همه پیش میاد حتی برای ما کامنت نویسها با این تفاوت که از پیش نویس خبری نیست .
3.اینستا دوست دارم بستگی داره با چه تفکری بهش نگاه کرد البته با مقایسه اینستا و وبلاگ موافق نیستم وبلاگ فالو و لایک نداره اما باز هم بستگی به دیدگاه وبلاگ نویس به نوشتن داره وبلاگهای خوب تکلیفشون معلومه اما وبلاگهای بد هم وجود داره که برای بالا رفتن آمار بازدیدکننده و دریافت کامنت حاضرند پستهای حاشیه ای و حتی غیرواقعی بگذارند پیازداغ مطالبشون عمدا زیاد میکنند تا کامنت بیشتری دریافت کنند میشه چندین وبلاگ حتی نام برد که برای مخاطبانشون لو رفتند بدون تعارف حرف میزنم وبلاگستان افرادی مثل شارمین ها داره اما دلیل نمیشه کل وبلاگستان با اینستا مقایسه کنیم و بگیم اینستا هویتش در گرو فالو و لایک ست وبلاگ نویسها سرشون تو لاک خودشونه هر دو میتونه استفاده نامناسب بشه بستگی به دیدگاه افراد داره که لایک و تعداد کامنتها زیاد مسله ضروری ندونند .
4.در این دنیا عدالتی نیست مطمئنا عدالتش شامل این جهان نمیشه شارمین جان ما انسانها جواب خیلی از سوالها نمی دونیم و نخواهیم دانست برای اینکه خدا خواست بعضی مسائل درک نکنیم مثلا پسری که در یک خانواده فقیر به دنیا اومده شکمش سیر نیست تحقیر شده تربیت درست و حسابی نشده به هر حال بی پولی بدبختی میاره این پسر هیچ نقشی در ایجاد این بدبختیها نداشته قربانی ست شغل هم نیست که بهش بدن بنده خدا در مملکت اسلامی پارتی نداره خب دزدی میکنه دیگه معتاد میشه دیگه اینقدر تحقیر و بدبختی از تولدش تا جوانی دیده که چیزی برای از دست دادن نداره نمیدونم این قربانی های جامعه که کم هم نیستند باید بابت قربانی بودنشون جهنمی بشن ؟! آدمها در بیشتر موارد مرتکب اعمالی میشن که خود دنیا بی رحم وادارشون کرده راستش معتقدم اون جهنمی که اکثر حاج آقاها ترسیم کردند دور از واقعیته البته قرار هم نیست همه بهشتی باشند خدا مدافع بندگانشه و کسانیکه در زشتی جهانی که آفریده نقش ایفا کنند پاسخ میده.
ما حکمت همه چیز نمیدونیم مخصوصا مرگ. شارمین اگر کسی بخواد به مرگ فکر کنه به هیچ نتیجه کاملی نمیرسه همش تصوراته خدا خودش خواسته کسی در این مورد ندونه و نتونه عمق ش درک کنه مرگ اون چیزی که ما تصور می کنیم نیست بعد از فوت مادرم خیلی در این باره بررسی کردم با خودم گفتم یعنی چی خدا انسان می آفریند و از این دنیا هم می برد دقیقا مثل خودت متوجه شدم ما محکومیم حکمت و عمق بعضی اتفاقات این دنیا ندونیم تا خدا پله های خیلی طولانی از بندگانش بالاتر و قدرتمندتر باشه.
6.به طالع بینی ماه اعتقادی ندارم از همان نوجوانی اعتقاد نداشتما .نمی دونستم توی طالع بینی این موارد میگن خب منم به آشپزی چندان علاقه ای ندارم هر چند با دقت آشپزی میکنم عاشق روزی آفتابی بودم اما الان روزهای بارونی رو هم خیلی دوست دارم بستگی به گذر زمان و تغییر و تحول روحیات هم داره کلا شاید به خاطر اینکه به طالع بینی معتقد نیستم ربطی نمی بینم .
7.اصفهانی ها روحیات خاصی دارند اما دلیل نمیشه این روحیه خاص به منفی تعبیر بشه بدون تعارف میگم هر شهری آدم خوب و بد داره ایجاد چنین ذهنیتهای منفی از شهرهای مختلف به نظرم فقر فرهنگی ست یکبار یادمه در دانشگاه دوران دانشجویی که بهترین فرصته همه از شهرهای مختلف کنار هم قرار میگیرن دختر مازندرانی لا به لای حرفاش میگفت به خاطر درس و دانشگاه حاضره تهران بمونه تهرانی ها مهمان نواز وخونگرم نیستند از دماغ فیل افتادند منم فقط نگاش میکردم کلی میگفت مخاطبش فقط من نبودم بخوام جوابش بدهم اما خب از این برداشتها ناراحت می شدم و خیلی منطقی با این موضوع برخورد کردم همه تهرانی ها از دماغ فیل نیفتادند خاکی و افاده ای هردو گروه داره ولی قبول کردم تهرانی ها نسبت به شهرهای دیگه به دلایل خودش مهمان نواز وخونگرم نیستند دلیلش هم مشغله زیاده نه چیز دیگه کلا در ایران مرسومه برای هر شهر و قوم و مذهبی یک برچسب بزنند و اون نکته منفی عمدا پررنگ نشون بدهند دنبال دلیلش نیستند.
دوست اصفهانی دارم در تهران سکونت دارن عاشق لهجه اصفهانی اش هستم به خاطر فرهنگ بالا خانواده اش خب طبیعتا خودش هم بافرهنگ و شخصیت خوبی داره شارمین راستش خیلی خسیسه نمیشه گفت مدیریت مالی داره فراتر از اونه گاهی خسیس بودنش روی اعصاب منه با هم مرکز خرید میریم من خریدهامو کردم ایشون هی قیمتها بالا و پایین میکنه کلی چانه میزنه هی میگم اینکارو نکن پول ت راحت خرج کن میگه با یک اصفهانی چنین شوخی نکن بد می بینی ها!! چند بار قبلا طی سفرهایم هم به شهر بسیار زیبای اصفهان حس کردم مردمش خیلی اهل اقتصاد و پول هستند دست و دلبازی کمرنگه اینم دلیلی بر برچسب زدن نامهربانی مردمانش نیست اما سخت بودن در خرج کردن پول تقریبا درسته حتما دلیل موجه خودشو داره .
8. همین که پشیمانی یعنی دل مهربانت طاقت نیاورد.        

پاسخ :

وقت به خیر عزیزم.

1. می دونی اکثر روابطی که من این جوری توش گیر کردم (و همون طور که تو به درستی گفتی، صادقانه نیست) روابطی نیست که بشه اسمش رو دوستی گذاشت یا خیلی گسترده باشه. ولی باز اذیت میشم بابتش. امیدوارم کم کم یاد بگیرم خودم رو از این جور روابط بیرون بکشم.

2. آره من یه مدت تو کامنت نویسی هم همین طور می شدم. می نوشتم بعد یهو وسطش پاک می کردم و وب رو می بستم و می رفتم!

3. من هیچ وقت نتونستم جایی رو به اندازه وبلاگ دوست داشته باشم. اینستا رو بیشتر به خاطر این که افراد بیشتری هستن و بهم امکان میده یه سری روابطم رو حفظ کنم نصب کردم.

4. منم اینو قبول ندارم که هر فردی کار نادرستی انجام داد حتما حتما در دنیای دیگه مجازات میشه. به نظرم خدا زندگیهای ما رو به صورت یک کل در نظر میگیره و همون طور که تو قرآن هم اومده از هیچ کس فراتر از وسعش انتظار نداره. به نظرم مجازات کسی که از اول در یه فضای پر از جرم و جنایت متولد و تربیت شده و جنایتی کرده نمی تونه به سنگینی کسی که در محیط معمولی بوده و مرتکب همون جنایت شده. مطمئنم خدا عوامل موثر در ارتکاب کار نادرست رو در نظر می گیره و بعد در مورد مجازات یا بخشش اون فرد تصمیم می گیره. البته من معتقدم تاثیر محیط صد در صدی نیست. درسته خیلی خیلی سخته آدم برخلاف موج شنا کنه. ولی گاهی هم محیط صرفا بهانه ما است. اکثر مردم به طور صد در صدی محصول تربیت و محیط و ژنشون نیستند. 
و دیگه این که به نظرم عدل الهی فقط مربوط به آخرت نیست. چون اگر عادلی در یک برهه زمانی یا مکانی عدلش رو به کار نبره دیگه نمیشه اسم عادل رو روش گذاشت. فکر می کنم شیوه اعمال عدالت در این دنیا و دنیای دیگه فرق داره. شاید به این دلیل که اینجا خیلی چیزها به خودمون سپرده شده. بنابراین اتفاقات بدی که می افته نتیجه طبیعی اعمال خود ما یا اطرافیان ما هست نه بی عدالتی خدا. اما در آخرت همه چیز دست خودشه و عدالت رو جور دیگه ای اعمال می کنه. 
البته این فقط نظر منه.

6. برای من بیشتر حالت سرگرمی داره. نه قاطعانه ردش می کنم نه قاطعانه می پذیرمش.

7. شاید یه سری ویژگیها تو هر شهری یه کم پررنگ تره و به خاطر همین اون ویژگیها رو تعمیم میدن. بعضی وقتها هم به خاطر اینه که تفاوتهای فرهنگی رو درک نمی کنند. یه دلیل دیگه هم می تونه تعصب روی پیش فرضها باشه. مثلا اگه یه نفر معتقد باشه تهرانی ها فلان ویژگی رو دارن، وقتی میره تهران مثالهای نقض به چشمش نمیاد و ناخوداگاه سریع ازشون رد میشه ولی مثالهای تاییدکننده براش خیلی پررنگ میشه و بعد نتیجه می گیره که پس درست میگن تهرانی های فلان جورن. 
تو اصفهان هم مثل همه جا هم مردم دست و دلباز پیدا میشه هم خسیس. نمی دونم تا حالا مهمونی ها و عروسیها و جهیزیه و... اصفهانی ها رو دیدی یا نه که غالبشون چه بریز و بپاشی دارن. درسته عمده ش چشم و همچشمیه. ولی مسلما آدم خسیس صرف چشم و همچشمی دلش نمیاد پول خرج کنه. به نظر من وقتی میشه گفت کسی خسیسه که پول داشته باشه ولی صرفا به خاطر این که اون پول رو خرج نکنه یا خرج کمتری بکنه خودش رو تو سختی نامعقول و غیرارزشمند بندازه. نه این که بدون آینده نگری و صرف راحتی اینجا و اکنون، فراتر از حد معقول خرج کنه.

8. مرسی عزیزم.
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan