کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

فرق خندیدن و باز کردن تای لباس!

مامانم معمولا تو خواب‌هام خیلی به من حرص می‌ده! 😂 دیشب خواب می‌دیدم تازه از حمام در اومده بودم و می‌خواستم لباس بپوشم که یهو واسه‌مون مهمون رسید. مهمون کی بود؟ دخترهای عمه‌ها و عموها. همه‌شونم اومدن نشستن تو اتاقی که من می‌خواستم لباس عوض کنم.


حالا من تو واقعیت زیاد لباس تو خونه‌ای ندارم؛ چون زیاد تو خونه نیستم و بیش‌تر برای بیرون لباس می‌گیرم. ولی تو خوابم یه عالمه لباس توخونه‌ای قشنگ داشتم که تازه همه هم تو یه بقچه بزرگ بود و من مونده بودم کدوم رو بپوشم. 


دیگه همه رو از بقچه ریختم بیرون و شروع کردم یکی یکی نگاشون کنم تا بلکه یکی رو انتخاب کنم. هر کدوم رو دوباره تا می‌زدم می‌ذاشتم تو بقچه. ولی وقتی می‌خواستم بعدی رو بذارم می‌دیدم تای اون قبلیه باز شده.


بالاخره متوجه شده‌م دخترعموم، که دو سال ازم کوچیکتره، کنجکاو لباسای من شده و تاشون رو باز می‌کنه ببینه چه جوری‌ان. منم با حالت شوخی به مامانم گفتم: 

مامان! فاطمه رو دعواش کن. هر چی من تا می‌کنم باز می‌کنه. 

مامانم خندید وگفت:

همیشه آدم هر وقت به یه جیز می‌خنده یه خاطره‌ای پشتش هست.

گفتم:

نمی‌خنده که. تای لباسامو باز می‌کنه.

گفت:

همون دیگه. یادش به یه خاطره میاد خنده‌ش می‌گیره 😐

هر چی من حرص می‌خوردم که: 

مامان اصلا خنده‌ای در کار نیست.

باز حرف خودش رو می‌زد😂😂😂


تهشم من با حرص گفتم:

مامان منو نیگا کن: این خنده‌س (و یه خنده عصبی کردم) این لباس باز کردنه (و تای یکی از لباسام رو باز کردم).

مامانمم محلم نداد😯😂

نرگس بیانستان
۲۸ مهر ۰۱ , ۱۰:۲۵

وای :)))))))))))

از این خوابا زیاد ببین بیا تعریف کن واسه ما :))))

پاسخ :

چشم چشم :)
** دلژین **
۲۸ مهر ۰۱ , ۱۰:۱۳

وااای 😀😅 

دنیای خواب واقعا همه ی معادلات زندگی واقعی  رو برهم میزنع 

پاسخ :

خیلی باحاله این دنیا :)
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan