اگر به شما بگویم بنشینید فیلم سیاه و سفیدی را تماشا کنید که در تمام طول آن، ۱۲ مرد با صورتها و لباسهای خیس از عرق در یک اتاق جمع شدهاند و در حالی که سیگار پشت سیگار روشن میکنند، در حال بحث و دعوا و گاها توهین به همدیگرند، حاضرید وقت ارزشمندتان را برای دیدنش بگذارید؟!
اگر این سوال را از من پرسیده بودند قاطعانه میگفتم نه؛ البته قبل از این که "۱۲ مرد خشمگین" را دیده باشم؛ فیلمی که کل ماجرایش همین چیزی است که برایتان گفتم.
این ۱۲ مرد، هیات منصفهای هستند که باید درباره گناهکار یا بیگناه بودن پسربچهی ۱۸ سالهای که دادگاه رای به قاتل بودنش داده است تصمیم نهایی بگیرند.
در شروع کار، ۱۱ نفر معتقدند بر اساس شواهد قطعی، پسرک گناهکار و قاتل است. فقط یک نفر میگوید که مطمئن نیست. و از آنجایی که رای هیات منصفه تنها وقتی مورد قبول است که هر ۱۲ مرد به یک عقیده رسیده باشند، بحثها و بررسیها شروع و ماجرای فیلم ساخته میشود.
اول از همه، من آن یک نفر را دوست داشتم و دلم میخواست جرات و عقلانیت او را در خودم داشتم. این که یکتنه در برابر ۱۱ فرد کاملا مطمئن مطمئن و بیحوصله بایستی و بگویی: ولی من شک دارم (و نه این که مطمئنم شما اشتباه میکنید) خیلی حرف استها!
بعد این را دوست داشتم که آنها تمام احتمالات را بررسی میکنند، شواهد را میبینند، یک چیزهایی را آزمایش میکنند، با تعصبات و پیشفرضهای ذهنیشان، که روی دیدگاهشان اثر گذاشته، مواجه میشوند و...
چهقدر دلم میخواهد ۸۰ میلیون جمعیتی که در این کشور زندگی میکنیم، آن ۱۲ مرد خشمگین بودیم!
- چهارشنبه ۲۰ مهر ۰۱ , ۱۶:۵۹
- ادامه مطلب