آقا کار خوابهای من داره به جاهای باریک میکشه!
دیشب خواب میدیدم نوشین تو اتاق بود من دم در و حرف میزدیم. بعد دو تا جن پشت در بودن هی سعی میکردن در رو ببندن که ما حرف نزنیم با هم.😨
منم کم نمیآوردم از این ور هل میدادم و تازه زورمم از جنها بیشتر بود. در رو میچسبوندم به دیوار لهشون میکردم! ولی اونا هم دستبردار نبودن.
جالبتر این که نوشین یه قدرتی داشت که میتونست جنها رو ببینه ولی من هر چی پشت در رو نگاه میکردم چیزی نبود. 😐
بعدش با همه خواهرا و داداشم رفتیم یه جایی که پر از جن بود تا یه مراسمی برای فراری دادن جنها برگزار کنیم 😑
تو راه عسل تعریف کرد که یه بار با شوهرش و نوشین و آرتین اومدن اینجا کلی جنها رو اذیت کردن و بعد یه مسافت طولانی فرار کردن. چون آرتین یه جاذبهای داره که جنها از فاصلهی دور هم میتونن بگیرنش!🙄😶
دیگه خلاصه همگی رفتیم یه ساختمون ناتموم تاریک، هر کدوم به یه کاری برای دفع اجنه مشغول شدیم!🤐 من هی اعوذبالله من الشیطان الرجیم میگفتم!😌
بعد که تموم شد همه رفتن فقط من و شیرین موندیم همونجا نشستیم به حرف زدن و به این نتیجه رسیدیم که چون گناه تو جامعه زیاد شده، جنها تونستن بین آدمها نفوذ کنن! 🤪😂
- چهارشنبه ۱۰ فروردين ۰۱ , ۱۴:۵۷
- ادامه مطلب