کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

یهو یادم اومد

آرمین ۳_۲ ساله‌ش بود هر وقت می‌خواست از جاش بلند شه یا از در و دیوار بالا بره با اون صدای نازنازی بچگونه‌ش می‌گفت: یا علی مولا! تازه ل رو هم ی می‌گفت. وقتی یه کاری رو که براش سخت بود با گفتن یا علی مولا انجام می‌داد می‌گفت دیدی علی مولا کمکم کرد؟! 


+ دلم برای لبخندی که دیگه فقط تو عکساش هست تنگ شده... برای لبخندی که شب آخر، توی ماشین بابا بهم زد؛ وسط خواب و بیداریش، سرش رو از روی شونه‌م برداشت، تو چشمام نگاه کرد و لبخند زد. بعد دوباره خوابید. این آخرین باری بود که تو چشمام نگاه کرد. آخرین لبخند زندگیش بود...

  • ادامه مطلب
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan