شما که در جریانید. اتفاق رایج خوابهای من این است که سگی، خرسی، ببری دنبالم میکند و این که کفشهایم را گم میکنم!
دیشب توی خوابم میخواستم از خانه خاله بروم خانه خودمان و از بابا خواستم همراهیام کند. دم در، یک بچه گرگ را بسته بودند به دوچرخه تا کسی را اذیت نکند. سر کوچهمان هم یک سگ بود ولی چون با بابا بودم کاری به کارم نداشت و من هم نترسیدم.
در ادامه خوابم هم یک جفت کفش خاکستری خیلی خوشگل خریدم و پوشیدم.
بعد هوپ مرا برد پیش کارشناس دروس دوران دانشگاهم که سه چهار سال است بازنشسته شده و حالا توی خوابم، یواشکی کفش میفروخت و کفشهایش ارزان و باکیفیت بود و من یک جفت کفش هم آنجا پسندیدم (هوپ ولی هی میگشت و نمیپسندید!).
البته کفشهایی که من پسندیدم هم یک لنگهاش کمی فرق داشت و خانم کارشناس داشت دنبال لنگهی درست میگشت که بیدار شدم.
خلاصه که معضل فرار از دست حیوانات و گم کردن کفش فعلا حل شد!
+ آمار پستهایم بالا رفته. هر پست جدیدی را میخوانید، دو سه تا قبلترش را هم نگاه کنید شاید پشت سر هم پست گذاشته باشم و نخوانده باشید. ☺
- دوشنبه ۲ اسفند ۰۰ , ۰۷:۵۳
- ادامه مطلب