کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

در هفدهمین ماهگرد نبودنش...

ماه‌های اولی که آرمین رفته بود، رفتارها و احساس‌های عجیب و غیرمنطقی زیادی داشتم. یکی‌اش این که در درون خودم، نسبت به هر کس که برادر داشت احساس خشم می‌کردم! اگر کسی عکسی از برادرش یا جمله‌ای خطاب به او استوری می‌کرد، از درون می‌سوختم و حسادت می‌کردم.

حالا این حس‌ها را ندارم ولی وقتی استوری‌های تبریک روز مرد به برادرها را می‌دیدم، حالم گرفته شد. بغض کردم. به خصوص که امروز بیست و ششم ماه بود.

من مدت‌هاست به احترام همه‌ی کسانی که از نعمت پدر یا مادر محرومند، هیچ‌گونه استوری روز مادر و روز پدر نمی‌گذارم؛ خواهرها و برادرم هم همین‌طور... ولی می‌دانم هیچ کس به ذهنش نمی‌رسد ممکن است با دیدن تبریکش به برادر، چشم‌های یک نفر خیس شود...
خودت باش
۲۷ بهمن ۰۰ , ۲۱:۲۶

منم این آدما رو نمیفهمم! حالا کاش این عشق و علاقه ها واقعی باشه!

پاسخ :

کاش...

حامد سپهر
۲۷ بهمن ۰۰ , ۱۳:۰۲

این استوری کردن همه چی نمیگم بده‌ها ولی نباید شور یه چیزی دربیارن که 

روح داداشتون ایشالا در آرامش باشه

 

پاسخ :

بله واقعا...
ممنون. خدا پدر و مادر شما رو رحمت کنه
یاسی ترین
۲۷ بهمن ۰۰ , ۱۱:۵۹

فدای چشمات ❤️

خدا مواظب آرمینه 

و مواظب تو 

 

 

پاسخ :

خدا نکنه عزیز دلم😘

قربونت برم💚
De Sire
۲۷ بهمن ۰۰ , ۱۰:۵۹

سلام عزیزم 

واقعا بعضیا به این چیزا فکر نمیکنن... از این گذشته من هیچوقت نفهمیدم چرا تبریک به کسی که کنار آدم نشسته رو باید استوری کرد؟ انقد زیاده این پدیده که من خیلی به فکر فرو میرم که نکنه من دارم اشتباه میکنم 

پاسخ :

سلام دزیره جان.

آره واقعا منم همینو می‌گم. حتی اگه کنارمون نباشن، منطقیش اینه که زنگ بزنیم بهشون نه این که استوری بذاریم.

همه‌ش چشم و هم‌چشمیه متاسفانه
رویا
۲۷ بهمن ۰۰ , ۰۹:۱۴

دقیقا منم سالهاست استوری تبریک پدر و مادر رو به این دلیل نگذاشتم ، عکس پسرک رو هم همینطور که کسی که بچه ندارم دلش نگیره و عکس و حرف مسافرت و خرید یک دلیل دیگه و کلا خاموش شدم .

می دونم زیاده روی هست ولی به نظرم آدمها باید بیشتر از اینها حواسشون به هم باشه .

من سر بارداری دکتر می رفتم صدای خانمها رو می شنیدم که مادرشوهرم کلی خوراکی آورد ، غذا درست کرد ، خواهرم فلان کار رو کرد ، مادرم نمی گذاره دست به سیاه و سفید بزنم و ...منم خیلی خیلی اذیت می شدم که یک گوشه تک و تنها موندم که حتی برای بیمارستان همراه نداشتم و دنبال  شماره پرستار می گشتم ....همه اینها رو گفتم که بگم شاید ناخواسته دل خیلی ها رو سوزوندیم و خودمون خبر نداریم و الان انقدر مواظب حرف زدنم هستم که دیگه افراطی شدم واقعا، مثلاً یکی از دوستهام چون خونه نداره و وضع مالی شون پایینه بهش نگفتم باغ داریم ....فکر کنم از افراطی هم اون ورتر شدم .

باز من درددل کردم:)) 

خدا به دل مهربونت صبر بده عزیزم .

پاسخ :

الان که می‌گی یادم افتاد من زیاد عکس خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌م رو استوری می‌کنم و شاید این درست نباشه.



شایدم کار درست رو تو می‌کنی رویا جان. یه دوستی داشتم همسرش روحانی درستی بود. هیچ وقت بیرون چیزی نمی‌خورد تا مبادا کسی هوس کنه. ولی مانع زن و بچه‌ش نمی‌شد. می‌گفت من تو این لباس وظیفه اخلاقی بیشتری دارم.


راستی رویا جون من وبت رو گم کردم. اگه اشکالی نداره برام آدرس بذار عزیزم.



ممنونم ازت😘
مامان طلا خانوم
۲۶ بهمن ۰۰ , ۲۳:۱۴

 سلام عزیزم 

من هیچ وقت علنی هیچ مناسبتی رو به عزیزانم تبریک نگفتم .فقط بخاطر اینکه چشم کسی گریون نشه میدونستم  برای کسانیکه عزیزی رو از دست میدن این پیامها و یادآوری جای خالی عزیزشون  چقدر دردناکه 

۵ ماهه برادرم پیشمون نیست . من هم  سالهای قبل این روز رو به داداشم تبریک میگفتم و قربون صدقه ش میرفتم 

اما این چندروز که همه جا  پر از عکس تبریک به برادرهاست و نوشته های  پر از محبت آبجیها به داداشا برای خوشی اونها خوشحال شدم 

اما سوختم که پس داداش خوشگل و خوب من کجاست که ببوسمش و بگم عشق آبجی قربون قد و بالات بشم 

فدای خنده هات بشم روزت مبارک باشه بمونی برامون

شارمین جان  کلمه به کلمه ی نوشته هات درمورد آرمین گل حرف دل منم هست 

فقط میتونم بگم لعنت بر بخت خراب ما

 

پاسخ :

سلام.
آخ... خدا رحمتش کنه و بهتون صبر بده😭😭😭
منم کلمه به کلمه حرفات رو می‌فهمم عزیزم. سنگینی دردت رو می‌فهمم. چون یه درد مشترکه...
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan