تنها بخش جذاب خواب دیشبم این بود که در همایشی بودیم که از طرف سپاه برگزار شده بود و آبجی کوچیکه در گروه سرودشان میخواند.🙄
ولی وقتی پخش موسیفی سرود با تاخیر نسبتاً طولانی مواجه شد، آبجی کوچیکه (به عادت دنیای خارج از خواب که همیشه در حال رقص است) شروع کرد رقصیدن! 😳
یک کلاه و پالتوی قرمز پوشیده بود و موهای بلند طلائیاش از دو طرف کلاه بیرون زده و روی شانههایش ریخته بود و با شور و هیجان میرقصید. 💃💃💃
تازه مجری هم تشویقش کرد و بقیه اعضای گروه سرود شروع به همراهی کردند و با هم میرقصیدند. 😲
من نگاهی به حاضران کردم دیدم دیگر هیچ مردی در سالن نیست جز یک پسر جوان با ریش تنک که سرش را زیر انداخته بود و نگهبانی میداد. 😌
اما باز هم نگران دوربین بودم که از گروه رقص فیلمبرداری میکرد!😐😐😐
در قسمت دیگری از خوابم دنبال آبجی کوچیکه میگشتم که با هم برویم بازار دوستانش گفتند رفته امامزاده تا کمی آرامش بگیرد!!!😶😶😶
- جمعه ۱۵ بهمن ۰۰ , ۱۵:۰۸
- ادامه مطلب