کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

نگران نباش خودت باش!😅

با دخترهای خواهرها جرات_حقیقت بازی کردیم؛ ولی نه از آن جرات_حقیقت‌هایی که با شما بازی کردم و آن‌قدر پیچاندم که ازم قطع امید کردید و مرا به خدای مهربان سپردید (یا بهتر است بگویم واگذار کردید)!


جرات_حقیقت ما آن‌قدر جدی بود که زینب فلفل سیاه خورد و کلی بال‌بال زد، نرجس با چشم بسته موهای مرا بافت، سارا بابت گاز نگرفتن دست نرجس، به پرداخت جریمه محکوم شد و من که باید زنگ می‌زدم به یکی از مخاطبین تلفنم و ۳۰ ثانیه برایش شعر می‌خواندم، زنگ زدم به خودت باش و در حالی که بقیه دور و برم از خنده غش کرده بودند و خودم هم سعی می‌کردم خنده‌ام را کنترل کنم، "بهمن خونین جاویدان" را تا هر کجا که بلد بودم خواندم!😂😂😂


خودت باش چه کار کرد؟! در کمال آرامش سکوت کرد تا من شعرم را بخوانم و قطع کنم و تا این لحظه هیچ‌گونه واکنشی نشان نداده است!😅


ولی من دارم با خودم فکر می‌کنم کاش "دختر ایرونی" را برایش خوانده بودم!!!!

خودت باش
۰۵ آذر ۰۰ , ۲۲:۰۹

منم زدم رو بلندگو و با بچه خواهرم کلی خندیدیم. ما فکر کردیم شرط‌بندی بوده و شما نخواستی کم بیاری!

پاسخ :

😂😂😂😂😂
مریم بانو
۰۵ آذر ۰۰ , ۱۹:۳۰

واکنش ندادن خودت باش برات عجیب نیس؟:)

 

حس میکنم پشت تلفن داشته دعا میکرده که خدایا اینی که بی مقدمه داره برا من شعرمیخونه شارمین باشه!

پاسخ :

اصلا یه چیز بعیدی بود!
خودت باش و سکوت؟!


شایدم 😂
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan