کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

از دفترچه خاطرات یک خاله: مهدی (۱۵)

۱. داریم به شوخی در مورد عمه و خاله بودن حرف می‌زنیم. یک دفعه مهدی می‌آید وسط و با لبخند بدجنسانه می‌زند زیر اواز که:

"نه عمه! نه خاله! فقط مامانه!"😳😂

اولش غافلگیر می‌شویم، بعد می‌خندیم، بعدتر سعی می‌کنم احساساتش را تحریک کنم! مظلومانه می‌پرسم:

"مهدییییی! یعنی منو دوس نداری خاله؟!"

می‌آید توی بغلم و در حالی که خودش را لوس می‌کند، آهسته می‌گوید:

"نه خاله! من خاله شیرین و خاله عسل رو گفتم!" 😳

و همین که متوجه می‌شود خاله شیرین دارد چپ چپ نگاهش می‌کند می‌رود به سمتش و طوری که من هم بشنوم، زمزمه می‌کند:

" خاله ناراحت نشو؛ من خاله عسل و خاله شارمین رو گفتم. ولی الکی به خاله شارمین گفتم منظورم تو نبودی که اسکلش کنم!"😳😳😳🤯🤯🤯


۲. به مهدی که برای اولین بار خانم‌معلمشان را دیده است می‌گویم "خاله! معلمتون  چه طور بود؟"

_"خیلی خوش‌اندام بود!!!!"😳

+"یعنی چه‌طوری بود؟"

_ "بدنش لاغر بود!" 😶🙄



۳. شب پیشم خوابید و گفت:

"من عادت دارم مامانم قبل خواب بغلم کنه. یه جایی‌ام خوندم اگه مامان یه فیل نتونه از بچه‌ش نگهداری کنه، خاله‌ش می‌کنه. خاله جون حالا تو به جای مامانم منو بغل کن." 

بغلش کردم و پرسیدم:

" اون وقت فیل از کجا می‌فهمه خاله‌ش کیه؟"

+" از همون‌جا که من می‌دونم تو خاله‌می."😲

 فردایش مامانش گفت من تا حالا قبل خواب بغلش نکردم!!!!

خودت باش
۱۹ آذر ۰۰ , ۲۱:۵۸

وای خیلی خوب بود، مخصوصاً آخریش!

پاسخ :

😂😘
یاسی ترین
۱۸ آذر ۰۰ , ۲۲:۳۸

خوش‌اندام 😂😂😂😂 عالی بود 

پاسخ :

طبیعتا باید می‌گفت خوش‌اخلاق 😂
گندم بانو
۱۷ آذر ۰۰ , ۱۰:۳۵

نامرد:)))) 

آخه مامانش بهم نمیچسبه که بخوام آلرژی بگیرم:)))

+ مثلا شماره مطبتو بهش بدم، زنگ بزنه بگی اصلا خوب نیست بچه به دیگران بچسبه و زیادی پر رو باشه، تو آینده‌ش اثر مخرب داره 🙄🙄🤭🤭

چرا خودم مشاوره کودک نخوندم؟؟ قشنگ میشه عقاید خودتو به عنوان نظریه‌های ثابت شده علمی قالب کنی به ملت 😂😂😂

پاسخ :

دیگه روم به دیوار 🙈😄
خب بچه که گناهی نداره. تقصیر مامانشه :)))

وای گندم🤣🤣🤣🤣

حامد سپهر
۱۷ آذر ۰۰ , ۰۸:۴۵

لایک به آقا مهدی ، کارش درسته:))

پاسخ :

زنده باشید :)
محمد حسین
۱۶ آذر ۰۰ , ۲۳:۲۰

اتفاقا میخواستم بگم هنوز نظرم عوض نشده
ولی شما فقط خوبی هاش را میگید، سختی هاش چی

:))

پاسخ :

سختی خاصی نداره. خیلی اروم و حرف‌گوش‌کنه.
فقط یه مساله هست که باید یه جوری باهاش کنار بیاین: سر سفره به گوشتای توی غذای اطرافیانش دستبرد می‌زنه. با این که لاغر و ریزه‌میزه‌س، به شدت گوشتخواره😂
محمد حسین
۱۶ آذر ۰۰ , ۲۳:۱۶

سلااام

چه خوبه مهدی

پاسخ :

سلام.
هنوز خریدارشی؟!😂
من چند وقت یه بار بهش یادآوری می‌کنم مشتری داره ولی هنوز زیر بار نرفته!🤦‍♀️🤭
x
۱۶ آذر ۰۰ , ۲۲:۳۰

به نظرم آتیش پاره بودنش و سروزبون داشتنش به خودت رفته :دی

پاسخ :

آغا من به این مظلومی و بی‌زبونی 😂
یاقوت
۱۶ آذر ۰۰ , ۲۱:۰۲

قبلاً گفتم جای من بچلونش نمی دونم چلوندیش یا نه خاله ش :)))..

پاسخ :

بله چلوندمش، بهشم گفتم از طرف دوست وبلاگیم😂
یاس ارغوانی🌱
۱۶ آذر ۰۰ , ۱۶:۱۸

😂😂😂وای خدا از دست ای پسر😂😂😂 همه خاطرات عالی بودن. خدا حفظش کنه عجب شیطون شیرین زبونیه😄

پاسخ :

😂😂😂
سلامت باشی عزیزم
گندم بانو
۱۶ آذر ۰۰ , ۱۶:۰۵

من جدیدا به هر بچه‌ای آلرژی دارم! تا اطلاع ثانوی نمیتونم به این خاطراتت واکنش مثبت بدم 🤭🤭🤭🤭🤭🤭

پاسخ :

😂😂😂 هی یادم می‌یاد به پستت نمی‌تونم جلو خنده‌م رو بگیرم. با این که خودمم از بچه به این پررویی خوشم نمیاد، ولی به مامانش آلرژی پیدا می‌کنم نه خودش😖🤭
هـیوا .
۱۶ آذر ۰۰ , ۱۳:۳۱

یاد معلمای ابتدایی خودمون افتادم :|

معلمای ما کجااا
معلمای الآن کجا ماشالله 

اگه اون موقع ما همچین معلمایی داشتیم 24 ساعته توو مدرسه بودیم :))

پاسخ :

😂
به نظرم بهتره دانش‌آموزای پسر سرشون تو کتاب باشه بیش‌تر!🤭
Reyhane R .
۱۶ آذر ۰۰ , ۱۳:۲۷

از دست این پسر 😂😂🤭

.

.

.

شارمین بچه داداشم دیشب به دنیا اومد 😍😊

الان دیگه یه عمه درست حسابی شدم😁😂😂

پاسخ :

😂😂😂



وای مبارک باشه😍😍😍😍
آخ آخ عمه شدن اوج مظلومیت یه زنه 😂
Mavi Lotus
۱۶ آذر ۰۰ , ۱۳:۰۴

خوندن این خاطرات خیلی لذت‌بخشه و اعتراف می‌کنم دلم خاله شارمین خواست.

پاسخ :

😍
پس باید از مادربزرگت بخوای یه دختر به دنیا بیارن و اسمش رو بذارن شارمین 😄
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan