کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

یک پست طولانی

۱. همیشه سورپرایز کردن در نظرم کاری "سُبُک و تُنُک و خُنُک!" بود. فاطیما با ذوق در مورد پیج محمد و پریا و سورپرایزهای لوس و خاصشان می‌گفت و من فرت و فرت توی ذوقش می‌زدم. 

جمعه دوباره حرفش پیش آمد. فاطیما به شیرین گفت: "بیا یه بار شارمین رو سورپرایز کنیم ببینیم چی کار میکنه." شیرین در اوج صداقت جواب داد: "ولش کن عامو! می‌زنه تو ذوقمون." گفتم: "راس می‌گه؛ من قیافه‌م رو این‌جوری 😕 می‌کنم و به نشانه‌ی تاسف سر تکون می‌دم." گفتند: "عی بی‌ذوق!" 

فردای همان روز، در کلینیک، همکارهایم کیک و کادو و گل خریده بودند و برایم یک جشن تولد به شدت سورپرایزانه گرفتند؛ یعنی من یک در صد هم احتمال نمی‌دادم آن‌ها چنین کاری بکنند و در کمال تعجب، به جای سر تکان دادن و لب و لوچه آویزان کردن، چنان ذوق‌زده شدم که در همه‌ی عکس‌هایمان چشم‌هایم برق می‌زند! 

برای فاطیما تعریف کردم و گفتم: "انسان جزیره ناشناخته‌هاست!" 😂 گفت: "حالا نظرت در مورد محمد و پریا چیه؟!" گفتم: "ترجیح می‌دم سکوت کنم." گفت: "حق داری والا! می‌بینم اون روزی رو که چنان پست‌هایی از سورپرایزهای خودت و یه بنده خدایی بذاری که محمد و پریا از رو برن!"


۲. روز تولدم را به درخواست رفیقان جان کامل خالی کردم و از ۱۰ صبح تا ۱۱ شب، دور همی داشتیم و کیک پختیم و کلی کادو گرفتم و خوش گذشت. روز بعدش هم خواهرها و خواهرزاده‌ها برایم کیک و کادو آوردند.

می‌دانید؟ یکی از عوامل هم‌بسته با سرسختی روان‌شناختی، حمایت اجتماعی است و من خوشبختانه از این مولفه برخوردارم. با شناختی که از خودم دارم، اگر خانواده و دوستان و همکارانم دورم را نمی‌گرفتند و مرا در چنین فضاهایی قرار نمی‌دادند، در اولین تولدی که بدون آرمین داشتم، حالم حسابی خراب می‌شد و این حال خراب تا مدت‌ها ادامه پیدا می‌کرد.


۳. ما معمولا آن چیزی نیستیم که خیال می‌کنیم. یا دست کم همیشه نیستیم. دوست عزیزی که خیلی هم مهربان و دوست‌داشتنی است و به پذیرش و گفتگو و تفاهم و عشق اعتقاد دارد، استوری‌ای گذاشته بود که ترکیبی از طنز و جدی بود. من هم پاسخی ترکیبی (جدی_شوخی) دادم. آمد توضیحی داد و بحث جدی شد. 

اختلاف نظر جدی داشتیم ولی من فکر می‌کردم داریم خیلی دوستانه و متمدنانه گفت‌وگو می‌کنیم؛ تا این که رسید به آنجا که دوستم نوشت: "باشه تو راس می‌گی!" 😳 

جا خوردم و نوشتم: "انتظار نداشتم تو یه گفتگو رو این طوری تموم کنی." آمد توضیحی نوشت که محتوای کلی آن این بود که من می‌فهمم تو چه می‌گویی و چون شرایط تو را پشت سر گذاشته‌ام می‌دانم اشتباه می کنی ولی تو چون در شرایط من نبوده‌ای نمی‌فهمی من چه می‌گویم ولی همه کسانی که شرایط مرا دارند تاییدم کردند. 

در واقع ته حرفش این بود که تو نمی‌فهمی و من می‌فهمم. در حالی که من داشتم بعد علمی قضیه را واکاوی می‌کردم و او و همه‌ی کسانی که در شرایط او بودند، از سر هیجانات مربوط به آن شرایط و خیلی جزءنگرانه حرف می‌زدند و من حتی با استناد به حرف‌های خودش، نشان داده بودم که آن روی سکه را ندیده است. 

درست مثل فردی بود که بعد از جدا شدن از یک پارتنر خسیس، تنها معیارش در انتخاب بعدی، خسیس نبودن باشد و آن‌قدر حواسش را برای این معیار جمع کند که به بداخلاقی، بچه‌ننه بودن، تعهد نداشتن و بقیه‌ی عیب و ایرادهای نفر بعدی توجه نکند و فقط شیفته سخاوتش شود و بعد بگوید تو چون هیچ‌وقت با فرد خسیسی در ارتباط نبوده‌ای نمی‌فهمی من چه می‌گویم!!!😕 

خلاصه این که در نهایت من فقط سکوت کردم؛ چون قبل‌تر هم نمونه‌ی این رفتار را دیده بودم که حرف حرف خودش است و مرا خنگ حساب می‌کند!🤦‍♀️فقط اسمش را از لیست کسانی که می‌شود در مورد چیزهای مختلف با او گفت‌وگوی دوستانه داشت یا از تفاوت دیدگاه‌ها حرف زد یا حتی وقتی نظر می‌خواهد برایش نظر داد خط زدم!


۴. کلی پشت سر رفیق مشترکمان حرف زد؛ من بعضی از حرف‌هایش را قبول داشتم و بعضی را نه. فکر کردم رابطه‌شان شکرآب شده و از دستش شاکی است. ولی چند وقت بعد دیدم پستی در وصف خوبی‌های بی‌کران آن دوست و حس خوب خودش به او گذاشته است!😳 

فقط لایک کردم و چیزی نگفتم. خودش آمد دایرکت و بدون این که من چیزی گفته باشم، توجیه کرد! من هم اعتراضی نداشتم. 

راستش را بخواهید برایم مهم نیست به آدم‌ها ثابت کنم که رفتارهایشان تناقض دارد و من این را فهمیده‌ام! فقط تعریفی را که در ذهن خودم از آن‌ها داشته‌ام تغییر می‌دهم، کیفیت و محدوده‌ی رابطه‌ام را بازنگری می‌کنم و بر اساس این دید جدید، بقیه‌ی کنش و واکنش‌هایم با او را تنظیم می‌کنم.


۵. یک بار هم فردی که همیشه به اهل گفت‌وگو بودن و حل سوءتفاهم‌ها و مشکلات بین‌فردی، بر مبنای گفت‌وگو افتخار می‌کرد و مرا به خاطر سکوت‌هایم سرزنش می‌کرد گفت: تو هیچ وقت از دلخوری‌هایت نمی‌گویی یا شاید هم من یادم نمی‌آید!!!! یعنی خودش هم اعتراف کرد که این چیزها آن‌قدر برایش بی‌اهمیت است که بگویی هم یادش می‌رود! 😂


۶. وقتی این پست مامان لیلی را خواندم، می‌خواستم برایش کامنت بگذارم ولی نشد. تصمیم گرفتم همین‌جا بنویسم. 

به نظر من اشتباه ما در دفاع از حقوق زنان این است که فکر می‌کنیم حق زن این است که دقیقا یکی مثل مردها شود! نه این که بر اساس نیازها و ویژگی‌های زنانه‌اش، زندگی کند و از امتیازات متناسب با آن برخورد شود. به خاطر همین تفاوت‌های طبیعی خودمان و مردها را انکار می‌کنیم. 

به نظر من هیچ شکی در این نیست که زن به طور کلی از نظر نیروی جسمی از مرد به طور کلی ضعیف‌تر است. اما این نقص به حساب نمی‌آید. بلکه فقط یک ویژگی است. 

در مقابل، ما نسبت به مردها، توانمندی‌هایی هم داریم که آن‌ها ندارند. احترام به زن یعنی این که در آن حیطه‌هایی که ضعیف‌تر است از او توقع نداشته باشیم و آن حیطه‌هایی را که در آن قوی‌تر است مسخره نکنیم و بگذاریم در همان‌ها پیش برود و شکوفا شود. نه برای اثبات قوی بودن زن، دنبال جنگجوی زن بگردیم تا به دخترمان معرفی کنیم، نه انیمیشن‌های پرنسس‌هایی که خوشبختی و سعادتشان در متین و موقر بودن و شوهر خوب به دست آوردن معنی می‌شود را به خورد بچه‌هایمان بدهیم.


۷. در ارتباط با بند قبل، یادم آمد یک زمانی با دوستی در مورد حقوق برابر زن و مرد در کار کردن حرف می‌زدم و او معتقد بود اگر زن‌ها دنبال حق برابر هستند، نباید انتظار داشته باشند در دوران پریودی یا بارداری، همکارها رعایت حالشان را بکنند و مثلا از ماموریت رفتن یا کار سنگین یا بلند کردن اشیا در این دوران معاف شوند و باید درست مثل مردها کار کنند! 

ولی من مخالف بودم. به نظر من حقوق برابر و منصفانه، یعنی هر کس متنلسب با ویژگی‌ها و توانمندی‌هایش فرصت و مزیت داشته باشد و برای شرایط خاص خانم‌ها هم چاره‌ای اندیشیده شود!


۸. اخرین پست آقای فلانی را به دوستم نشان دادم و گفتم اینو می‌شناسی؟ انگار خونه‌شون طرفای شماست. می‌شناختش. گفتم: "آدم خوبیه. بی‌چشمداشت کار بقیه رو (در حیطه تخصصی خودش) راه می‌ندازه و همیشه طرفدار حقوق زن‌هاست و تو پست‌هاش به خانم‌ها هشدار می‌ده که مراقب فلان رفتار پسرها باشن. کلا آدم موجه و قابل احترامیه. خیلی ازش خوشم میاد." هر دو تا دوستم لبخند معنادار زدند و سکوت کردند. گفتم: چتونه خوب؟ چیزی ازش می‌دونید؟ و بعد فهمیدم آقای روشنفکر طرفدار حقوق زن‌ها، با داشتن زن و دو بچه، مدت‌ها به یکی از دوست‌های من اصرار می‌کرده که: "تو رو خدا بیا یه بار برای ناهار با هم بریم بیرون!"

کلا در ذهنم شکست و از چشمم افتاد.دوست‌هایم معتقد بودند ۹۹ در صد مردها همین طور هستند و آن یک در صد باقیمانده هم باباهای ما هستند! گفتم اگر این طور باشد که از کجا معلوم که باباهای خودمان هم این کاره نباشند! به هر حال همسر و دختر آن مرد هم احتمالا یک در صد هم احتمال نمی‌دهند او، که نصف بیش‌تر پست‌هایش عکس خودش در کنار آن‌ها است، اهل قرار گذاشتن با یک دختر غریبه باشد! 

من فکر نمی‌کنم آمار در حد ۹۹ در صد باشد، ولی قبول دارم که هر چه باشد، حتما در صد بالایی است و حتی شامل حال بسیاری از مردهای درست و حسابی و موجه هم می‌شود! و این واقعا ترسناک است، نه به خاطر این که ممکن است روزی روزگاری مردی به من و اعتماد و احساسم خیانت کند و من بفهمم یا نفهمم! بلکه به خاطر آینده‌ی جامعه‌ای که وضعیت خانواده‌هایش این است!

  • ادامه مطلب
پری از شیراز
۲۶ تیر ۰۰ , ۰۹:۱۹

سلام شارمین جان.خوبی عزیزم؟

تولدت مبارک.

پاسخ :

سلام عزیزم. ممنون. زنده باشی
ترانه
۲۴ تیر ۰۰ , ۱۹:۲۳

سلام خانم شارمین عزیز

در رابطه با بند حقوق زنان من یک مشکلی دارم لطفا رفع شبهه کنید😊من یک خانم مجرد 

یا خانم متاهل بدون بچه مثلا در برابر خانم های متاهلی که فرت وفرت مشکلات شوهر وبچه شون رو توچشم مدیر میکنن ومدیر هم ادم فهمیده وطرفدار زن هاست و من همش جور کارهایی که اونا از زیرش به بهانع زن بودن در میرن و نه ماه مرخصی زایما و هفت ماه استعلاجی بارداری پرخطر و کاهش سافات کاری برای بچه زیر ۵ سال و هزاران امتیاز ..

پس امایازها برای زن بودن وپریود وزایمان نیست..

یرای پرورش نسل بعدیه.. به نام زن به کام بچه.. واقعا ما زنهای مجرد از همه حقوقمون میزنن میگن شما که اجاره خونه ندارید..شما که مجبور نیستی با خانواده شوهر سر وکله بزنی..شما که بچه مدرسه ای نداری. شهریه مدرسه ودانشگاه نداری..انگار خودم خیلی خوشحالم از اینهمه نداریها..باید به عالیجنابان خدمات مفتی بدم..

ببخشید خطابم شما نبود..دلم پر بود..

آخیییشششش☺☺😧😤😤😤

پاسخ :

سلام ترانه خانم.

واقعا به نظرت مرخصی زایمان و این طور چیزها بهانه و از زیر کار در رفتنه؟! دنبال خوش‌گذرونی که نمی‌رن عزیزم :) نمی‌دونم چقدر وبلاگ منو می‌خونی. اگه خونده باشی باید بدونی که من بارها و بارها از این که خانم‌های متاهل بخوان وظایفشون رو به دوش مجردها بندازن به شدت انتقاد کرده‌م و حتی گفته‌م اگه نمی‌تونید هم‌زمان هم کار کنید هم بچه داشته باشید یکیش رو بذارید کنار و البته که از طرف بعضی‌ها به بی‌فرهنگ بودن و نادیده گرفتن حقوق زنان متهم شدم! ولی همچنان نظرم همینه. پس وقتی می‌گم حقوق زن در محل کار رعایت بشه نه منظورم فقط مرخصی زایمان و مسائل مربوط به متاهل‌هاست و نه این که رعایت حقوق یک زن به ازای لگدمال کردن حقوق زن دیگه‌ای باشه! 

به نظر من چه این نداشتنها و چه اون داشتن‌ها، هر کدوم مزایا و معایب خودش رو داره. و هیچ کدوم نه ذوق کردن داره نه غصه خوردن.


😅
مریم بانو
۲۴ تیر ۰۰ , ۱۴:۱۳

تولدت مبارکا باشه شارمین جان :)

 

وقتی گندم و نیروانا سوپرایزت کردنم ذوق نکردی یعنی؟:))

 

(عضو شورای عالی دو بهم زنی)

پاسخ :

مرسی مریم جان 😘

بدجنس 😂 چرا اتفاقا خیلی هم بهم چسبید. من اون سورپرایزهایی که از حالت شخصی درمیاد رو دوست ندارم. مثلا همین فاطیما که تو پست قبل ازش حرف زدم، مامانش رو واسه تولدش برده یه رستوران گرون و بعد سپرده که تو بلندگو تولدش رو تبریک بگن! 🙄 تازه مامانش هم کلی ذوق کرده بود. ولی من می‌گفتم: خب مگه مامانت کنارت ننشسته بود؟ خودت تبریک می‌گفتی! به بقیه چه ربطی داره؟
تازه من معمولا موقع کادو خریدن هم طرف رو برمی‌دارم می‌برم مغازه می‌گم انتخاب کن برات چی کادو بگیرم! همین‌قدر یخ! 
ولی حقیقتا سورپرایزی مث تولدی که دوستام گرفتن و کادوی نیروانا خیلی دلچسب بود. چون واقعا عشق درونش قابل لمس بود. مشخص بود چه قدر صادقانه و بی‌چشمداشته. انرژی مثبت داشت. و فقط مربوط به خودمون بود بدون این که عالم و آدم رو خبر کنیم!
خودت باش
۲۴ تیر ۰۰ , ۱۳:۱۳

استغفرالله...

پاسخ :

😂
رو ناموس‌های خودمون مثال زدم که عمق فاجعه رو لمس کنی! یعنی کسایی در حد این آدم‌ها رو می‌شنوم که خیانت کردن... 
خودت باش
۲۴ تیر ۰۰ , ۰۸:۳۷

۱.شما و بی ذوقی؟

۲.این حمایت اجتماعی خیلی پدیده خوبی است.

۳. من خیلی وقته با این آدما بحث نمیکنم، چون فقط میخوان بگن که ما درست می گیم.

۸.من اصلا نمیتونم این پدیده رو تو مردا درک کنم؟آخه چرا؟اگه یه روزی همسرشون این کار رو بکنه دلم میخواد عکس العملشون رو ببینم.

پاسخ :

۱. نمی‌دونستی؟! 😅
۲. به شدت
۳. منم بحث نمی‌کنم. ولی ایشون رو جزء این آدم‌ها نمی‌دونستم. تصویری که ازش تو ذهنم بود این نبود.
۸. برای خودشون اصلا بد نمی‌دونن و هزار تا توجیه دارن. به نظرم این که آمار خیانت زن‌ها هم بالا رفته به خاطر همین بی‌تعهدی و حق‌به جانبی اوناس. 
این که مردهای به شدت موجه و آدم حسابی وارد این حیطه‌ها شده‌ن بیش‌تر به آدم زور می‌گه! مثلا فکر کن یکی از داداش‌های تو یا دایی‌های من به یه خانم پیشنهاد بدن!!! 😳 یه همچین وضعیتی شده!
x
۲۴ تیر ۰۰ , ۰۰:۵۲

حسودیم شد همکاران برات تولد گرفتن

پاسخ :

:)
یاسی ترین
۲۳ تیر ۰۰ , ۲۳:۳۳

ای جانمممممم عزیزم چه خوشحالم که انقدر تولدت خوش گذشته بهت 😍😍😍😍😍

 

مورد ۳ یکی از مشکلات همیشگی منه. آدما گاهی زیادی سورپرایزمون میکنن! 

واقعا چیزی هم ندارم اضافه کنم به حرفلت. انکار از دل من گفتی این بندو صددرصد قبول دارم...

 

پاسخ :

جانت سلامت. 😘 مرسی عزیزم...


آره واقعا
دُردانه ‌‌
۲۳ تیر ۰۰ , ۲۳:۱۸

به‌نظرم در رابطه با حقوق زن و مرد، باید به تفاوت معنیِ منصفانه و عادلانه و عدل و قسط بیشتر فکر کنیم. این دو موجود عین هم نیستن که عین هم برخورد بشه باهاشون.

پاسخ :

دقیقا همینه. ما معمولا برای احقاق حقوق زن می‌خوایم زن رو تبدیل به مرد بکنیم. در واقع پشت رفتارمون اینه که خودمونم قبول داریم مرد برتر از زنه و بنابراین برای بالا بردن زن، لازم میدونیم که مرد بشه!
ن. ..
۲۳ تیر ۰۰ , ۱۷:۰۶

باید مُرد 

کار دیگه ای نمیشه کرد 

بند6 خیلی مبهم تموم میشه، ته جمله ی بند شش من سوال می کنم،: پس چی؟ 

پاسخ :

واااا.... چرا؟! در رابطه با کدوم بند؟!


قبلش گفته‌م. توانمندی‌های خاص خانم‌ها رو بشناسیم و بها بدیم. 
نگار
۲۳ تیر ۰۰ , ۱۶:۳۹

من چیکار کنم که اینقدر روز تولدم، منتظر توجه و تبریک نباشم؟😂 یک جوری با کمترین بی‌محلی یا فراموش شدنی توی روز تولدم، غمگین میشم که دوست دارم از تقویم حذف بشه🤣🤣 یا اینکه از دوازده شب تولد تا دوازده شب بعد، غرق محبت و توجه باشم..‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چه اعتراف صادقانه‌ای..

ببینین من چه صادقم..باز شما برین آمار منو به استادم بدین

پاسخ :

من خودمم همین طورم!😂😂😂
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan