از شدت خواب و خستگی دارم منفجر میشوم و تک تک سلولهای بدنم التماس میکنند که تو را به آن کسی که میپرستی بگیر بخواب بذار ما هم کپهی... ببخشید بیخوابی به سلولهایم فشار آورده بیادب شدهاند!
خلاصه که فقط آمدهام بگویم امروز عصر، وقتی در کلینیک، وسط تدریس در یک کارگاه آموزشی حضوری بودم، ناگهان "خودت باش" را در سالن انتظار دیدم و چنان از خود بیخود شدم که کلاس را رها کردم و رفتم او را محکم بغل کردم. گفت فقط آمده مرا ببیند و برود. بعد دوباره محکم هم را بغل کردیم و رفت...
نمیدانید دیدن دوستی مثل خودت باش، بعد از مدتهای طولانی چه کیفی دارد!
شب به خیرررر😴😴😴😴
- دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ , ۲۳:۳۶
- ادامه مطلب