مثلا خواستم یک بار هم که شده، دقیقه نودی نباشم و سوالهای آزمون فردا و دو روز دیگر را امروز صبح طراحی کنم. سوال هفتم آزمون فردا را که ذخیره کردم برق رفت و تا دو ساعت و چهل و پنج دقیقه بعد هم نیامد! و دو ساعت و چهل و پنج دقیقه بعد زمانی بود که من فقط به آن اندازه فرصت داشتم که ناهار بخورم، لباس اتو بزنم و بپوشم و بروم کلینیک. تازه بین راه هم از آموزش دانشگاه زنگ زدن که شما در سامانه نوشتید 30 سوال ولی فقط 7 تا سوال طراحی کردهاید!
تا حدود ساعت 9 مراجع داشتم و بعد خسته و کوفته آمدم خانه و تا استراحتی بکنم و شامی بخورم شد الان. و الان؟! سامانه قطع است! :/ من خوابم میآید شدید! ولی سامانه نمیفهمد که! دانشجوها هم... استغفرالله...
از دو روز پیش که اعلام کردهام این تعداد سوال و این مقدار زمان، دقیقه به دقیقه در گروه و دایرکت پیام میدهند و با استدلالهای آبکی التماس میکنند که پنج دقیقه وقت را بیشتر کنم!!! :/ در حالی که من حتی یک ربع هم بیشتر از وقت استاندارد برایشان در نظر گرفتهام. همین چند دقیقه پیش رفتم در گروهشان سخنرانی غرایی در مورد ارفاقها و اسانگیریهایم برایشان کردم و و ازشان خواستم این بحث را تمام کنند. مخصوصا از این بدم میآید که عین یک جمله را 20 نفر از 30 نفر عینا و پشت سر هم تکرار میکنند! نمیدانم مرا فاقد مهارتهای ادراکی! فرض کردهاند یا فکر میکنند با تکرار یک حرف، مرا تحت تاثیر قرار میدهند.
خلاصه که در حال حاضر یک عدد شارمین محتاج خوابِ سوالطرحنکردهی سامانهقطع رو به روی سیستم نشسته و فقط منتظر است یکی بیاید غلط املایی بگیرد یا یکی دیگر بگوید جراتت این است که این متن را بفرستی در گروه دانشجوهایت یا یکی بگوید من باهات موافقم ولی دانشجوها هم حق دارند یا... تا بلایی را که نمیتوانم سر دانشجوها بیاورم، سر او بیاورم!!!!
+ چون معمولا شوخی و جدی من برای اطرافیان چندان روشن نیست، از همین تریبون اعلام میکنم که اگرچه واقعا در شرایط مساعدی نیستم و قطعی سامانه هم قوز بالا قوز شده است، ولی بند آخر صرفا شوخی است :)
- دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ , ۰۰:۰۴
- ادامه مطلب