۱. بیباک (2020-Fearless)
بدک نبود ولی خب مرا جذب نکرد. یک دلیل مهمش این بود که من هیچ علاقهای به گیم نداشته و ندارم. و حتی باید بگویم آن قسمتهایی را که پسره گیم بازی میکرد رد میکردم چون حوصلهام میرفت. دلیل دیگر این که به نظرم دیگر حملهی یک موجود عجیب و غریب و تشنهی قدرت به زمین و نجات زمین به دست یک دختر و پسر زیادی تکرار شده است. چه در فیلمهای بزرگسالان چه در انیمیشنها. یعنی همانقدر که در فیلمها و سریالهای ایرانی، دختر و پسر در پلههای دانشگاه به هم برخورد میکنند و جزوههای دختره پخش و پلا میشود و پسره در حین کمک به او برای جمع کردن جزوه، عاشقش میشود، در فیلمها و انیمیشنهای خارجی هم دختر و پسر در حین نجات زمین، عاشق هم میشوند! 😐
۲. به پیش (2020-Onward)
شروعش جذبم نکرد ولی به خاطر خلاقیتهایی که داشت خوشم آمد. انگار یک بچه که هنوز تخیلاتش رارسرکوب نکردهاند، نشسته است و هر چه به ذهنش رسیده را نوشته! یک جور عجیبی غرق داستان شده بودم که با هر اتقاق بدش بلند هیییییع میگفتم و با اتفاقهای خوبش لبخند میزدم. بعد از آن قسمتی که پسره دارد مرور میکند که دلش میخواسته چه کارهایی را با پدرش انجام دهد، دلم گرفت و در صحنهی آخر، آنجا که از دور به پدرش که برای چند لحظه به این دنیا برگشته و دارد با برادرش حرف میزند و او از دور، با اشتیاق نگاهشان میکند، به زور جلوی گریهام را گرفتم. به این فکر کردم که دلم میخواهد برای چند لحظه آرمین را بغل کنم و بعد دوباره برود؟ راستش را بخواهید نه! لحظهی از دست دادن واقعا زجر دارد، طاقتش را ندارم...
۳. خانوادهی پاگندهها (2020-Bigfoot Family)
انتظار داشتم پاگندهها چیزی بیشتر از سرعت دو و قدرت خودترمیمی داشته باشند که نداشتند! قشنگ نبود.
۴. بیلینکی بیل (2015-Blinky Bill)
گاهی کمی با نمک میشد ولی در کل هیچ نقطه قوت خاصی نداشتی و باید بگویم زیادی بچهگانه بود.
۵. ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی 2 (2013-Cloudy with a Chance of Meatballs)
وای چهقدر دوستش داشتم 😍 خلاقیتش محشر بود. من کلا از انیمیشنهایی که مرزهای خلاقیت و ابتکار را درمینوردد! خیلی خوشم میآید. چی است آن انیمیشنهای تکراری نجات دنیا!😕 البته بماند که تماشای این انیمیشن پر از خوراکی، در نزدیکی اذان مغرب ماه رمضان، چهقدر سخت است!😉
۶. نقاب میوتارو (2020-A Whisker Away)
یا خدا! این دیگر چه بود؟!!! 😰 انگار از روی کابوسهای من ساخته بودند! من نمیدانم بعد از دیدن این انیمه دیگر چه طور میتوانم با گربهها مواجه شوم. 😅 حتی دیگر دلم نمیخواهد به گربهها فکر کنم. تمام فکرهای ترسناکی را که در پسزمینهی ذهنم راجع به گربهها داشتم، به طور ملموس و شاخوبرگدادهشده تحویلم داد. حالا درست است که انیمه پر از مفاهیم بلند روانشناسی بود؛ ولی آخر گربه؟؟؟؟!!!
+ البته از حق نگذریم اگر اینها را فاکتور بگیریم، انیمهی تیتیجری فوقالعادهای بود. تصمیم گرفتم بیشتر انیمه ببینم.
۷. ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی (۱) (2009-Cloudy with a Chance of Meatballs)
خب باید بگویم از آنجایی که اسم این دو تا را جا به جا ذخیره کرده بودم، اول ۲ را دیدم بعد ۱ و تازه فهمیدم چرا فیلم انیمیشنی در شمارههای بعدی خود، به اندازه ۱ موفق نیست! دقیقا به دلیل تازگی! الان برای من "ابری با..." ۲ قشنگتر به نظر آمد با این که ۱ هیجانانگیزتر بود!
+ با دیدن این انیمیشن، به کودکان دچار سوءتغذیه فکر کردم. و به این که غذا چه له اندازهی کافی نباشد چه بیش از حد باشد، دردسر است!
۸. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (2010-How to Train Your Dragon)
به خودم گفتم من که حوصلهی این طور چیزها را ندارم. انیمیشن خشنی باید باشد. ولی خب حالا که دارمش بهتر است ببینمش. دیدمش و چهقدر لطیف و دوستداشتنی بود! دقیقاً همسو با نگاه من به دنیا: بیشتر وقتها راهی بهتر از خشونت وجود دارد و با آرامش و مهربانی دنیا جای قشنگتری خواهد شد. باید شمارههای بعدیاش را هم دانلود کنم و ببینم.
۹. اسمورفها در دهکده گمشده (2017- Smurfs: The Lost Village)
خود انیمیشن آنقدرها هم جذاب نبود. ولی تماشای آن در کنار یک دخترک خیالپرداز احساساتی که مدام ذوق طبیعت زیبای دهکدهی اسمورفها، مدل مو و شیطنتهای دخترها و همهی جزئیاتی که به چشم من عادی میآمد را میکرد و در خیالات خودش «گلنمک» قهرمان داستان میشد، واقعا چسبید. سارا را میگویم.
10. اسمورفها (2011- Smurfs: The Lost Village)
این یکی، انیمیشن را با دنیای واقعی مخلوط کرده بود که خب به نظر من این چیزی است که یک فیلم را قشنگتر میکند. ولی خب شخصیتهای شرور داستان را در قالب انیمیشن بیشتر میپسندیدم؛ مخصوصا آن گربه را!
- يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۰ , ۱۹:۲۰
- ادامه مطلب