دختر برو از خدااا بترررس .. یه نگاهی به آخرین پستم مجدد بنداز ببین اون خوشگل مامانی چطوری خزیده زیر گردن مهردخت .. بعد عکس پایینی رو نگاهی مجدد بینداز ببین چطوری رفته رو کمر مهردخت که خواب تشریف داره نشسته داره از مامان مهربانو قبل از رفتن سر کار ، دلبری میکنه بعد بیا همچین پست های آبرو بری بنویس
همین که کلی ترسیدی بستته ننه :)
بذار اعتراف کنم من اون عکس اولی رو که دیدم جیغ خفیفی کشیدم! =/ البته خب حقیقتا دارسی شما قیافه خیلی بانمکی داره. ولی این کارها چیه می کنه آخه! =))))
اره نمیترسم اما دست بهش نمیزنم، از یه حدی هم نزدیکتر نباید بهم بشه اما اگه هم برحسب اتفاق شد جیغ بنفش نمیشم شاید یه جیغ زرد یا نارنجی!
=) خوش به حالت ترنج. حداقل آبروریزی راه نمیندازی.
آخه گربه هم ترس داره؟
فکر کنم تو کامنترای این پست اولین کسی هستی که از گربه نمی ترسی😁
من ی خاطره مشابه با عنکبوت دارم
دقیقا همین شکلی جیغ زدم و پریدم بالا
ولی اون بدبخت فکر کنم سکته ناقص کرد
در حد 30 ثانیه همونطور منگ میخکوب شد سر جاش :دی
ادم تازه عذاب وجدان میگیره برا اون حیوون بدبختی که از جیغ ما می ترسه. 😂
سلام
منظورتون از آن اتفاق چی هست؟ خدای نکرده کسی رو از دست دادین؟
سلام مینا جان.
خداوکیلی اون سیب زمینی رو ازکجا اوردی به این بامزگی به کار بردی :))))))))))))) تازه میخواستم بپرسم مگه سیب زمینی خاصیت داره برا چشم :-"" :)))))))))
خودمم موندم =))))
نصفه شبی کلی خندیدم😅
گربه ی چایی خور آخه؟؟؟😂😂😂
😂😂😂😂
به به میبینم که گربه ندوست ها (نه دوست😁) جمعشون جمعه اینجا.منم هستم .حالا ترس که نمیشه گفت.احساس خوبی ندارم.ولی از این سگ های خیابونی بزرگ به شدت میترسم ها.نمیدونم ریشه اش کجاست.تو بچگی یادم نمیاد اتفاق بدی افتاده باشه ولی منم مثل تو تا چند سال پیش یکی از کابوس های پر تکرارم حمله سگ و گربه بهم بوده.😐 اول خط و نشون میکشیدند و بعد حمله میکردن تو خواب😁
+به سختی تایپ کردم اینا رو.چرا ویرایشگر بیان بعضی وقتا این شکلی میشه؟
من فقط چشمم به دره مهربانو که بیاد در برم😂
گربه ها خیلی بدن خیلی...
برای ما که دوسشون نداریم آره. اونام متقابلا ما رو دوس ندارن. ^_^
سلام
گربه دیگه تا عمر داره اون ورا پیداش نمیشه ! :))
کاش این جور بود. تا آخر شام ولمون نکرد! منم همه ش رو ویبره بودم! 🤦♀️😁
دختر گنده :-))))))
منم میترسم ولی جیغ به این بلندی نمی زنم :-))))
بشین فکر کن ببین کجا سر به سر من گذاشتی؟!
منو که دیدی بیشتر دبیرستانی به نظد میرسم 😁
یکی از بزرگ ترین ترس های زندگی منم گربه است ..اگه از یک طرفه خیابان بخواهد رد شه ..من میرم اون طرف خیابان ..
واقعا نمی تونم نترسم ...
این یه مورد حق داری ..هرچقدر خواستی جیع بزن ؛)
دقیقا منم همین کار رو می کنم! 😁
این دیگه از سیب زمینی گذشته. دریاچه نمکه خانم، دریاچه نمک!
+البته معتقدم ایرادی نداره این واکنش ها. شاید تو فطرت خانم هاست. ولی آخه بعضیا گربه رو بغل میکنن، گربه ناز میکنه. گربه دیگه چرا؟ :)
یه کدبانو، شوری دریاچه نمک رو هم تعدیل می کنه! 😂
بله...
قصه ترس از زمانی شروع شد که ۶سالم بود.
خوش ووخرم خواستم برم داخل حیاط بازی کنم، همین حین یه گربه خاکستری سیاه(کاملا رنگ گربه یادمه) خیلی بزرگ که انتهای حیاط واسه خودش خواب بوده ،با صدای در که من وارد حیاط میشم بیدار میشه و درست از روی پای من با سرعت ماورای نور رد شد.
اونقدر جیغ زدم و مامانم صدا زدم که مامان اومد اون روز روز تلخی بود واسه من ،ترسیده بودم و فقط اشک می ریختم ،ازاون به بعد من ترس از گربه دارم.
وای چه وحشتناک. حق داری واقعا.
بله...
قصه ترس از زمانی شروع شد که ۶سالم بود.
خوش ووخرم خواستم برم داخل حیاط بازی کنم، همین حین یه گربه خاکستری سیاه(کاملا رنگ گربه یادمه) خیلی بزرگ که انتهای حیاط واسه خودش خواب بوده ،با صدای در که من وارد حیاط میشم بیدار میشه و درست از روی پای من با سرعت ماورای نور رد شد.
اونقدر جیغ زدم و مامانم صدا زدم که مامان اومد اون روز روز تلخی بود واسه من ،ترسیده بودم و فقط اشک می ریختم ،ازاون به بعد من ترس از گربه دارم.
🌹🌹🌹
منم فوبیای گربه دارم و وحشتناک از گربه می ترسم.
من بودم شاید گریه هم می کردم از ترس همراه جیغ بنفش😉
من الان مثلا خوب شدم. قبلا حتی به عکس گربه هم نمیتونستم نگا کنم. از وقتی ام یادم میاد کابوسهام در مورد حمله گربه ها، چشم غره رفتنشون به من، اومدنشون تو اتاقم به عنوان مهمون، چایی خوردنشون، حرف زدنشون، توطئه کردنشون و.... بوده =/
چندشناک.. چه واژه ی جالبی..
خداییش من نمیدونم این جیغ های بنفشمون یهویی در کسری از ثانیه چطور حاصل میشه.. بی تصمیم و به سرعت
^_^