کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

لطفاً مهربانو و نیروانا این پست رو نخونن!!! 🤦‍♀️😅

سلام 😊

گفته بودم هر وقت کابوس می‌بینم، نقش اول کابوس‌هایم گربه‌های بدجنسی هستند که مثل آدم‌ها رفتار می‌کنند؟ 

مثلاً یک بار آن قدر به جان گربه‌ای که لب ایوان نشسته بود و چای می‌خورد غر زدم که چایی ته استکانش را پاشید توی صورتم یا گربه‌هایی که می‌خواستند به اتاقم بیایند و من برای مانع شدن، سعی کردم در اتاقم را ببندم، اما آن‌ها با دست در را هل می‌دادند و نمی‌گذاشتند! 

شاید حالا که تعریف می‌کنم خنده‌دار باشد. ولی برای منی که فوبیای خفیف! گربه دارم واقعاً ترسناک بود.

دیشب خواب دیدم نصف شب با صدای حرف زدن دو تا گربه که بالای سرم بودند از خواب پریدم. می‌خواستم جیغ بکشم و فرار کنم ولی خوابم می‌آمد! گربه‌ها هم گیر داده بودند که کلید اتاقت رو بده ما بریم! 😐

من اصلاً نمی‌توانستم چشم‌هایم را باز کنم، ولی حس می‌کردم یکی‌شان هی دارد بهم نزدیک‌تر می‌شود تا مرا تحت تاثیر قرار دهد! من ولی جیغ می‌زدم که: به من نزدیک نشیا! وای به حالت اگه به من بخوری. وایسا عقب! من کلید دست شماها نمی‌دم. حالشم ندارم بلند شم.🙄😶

در نهایت بهشان گفتم عقب بایستند من یک لحظه در را باز می‌کنم سریع بدوند بیرون. در را برایشان باز کردم. چند لحظه ایستادند و حیاط خانه‌مان را که بی‌اندازه بزرگ شده بود بررسی کردند. من هم هی غر می‌زدم که برید دیگه!

بالاخره کلاه‌های بافتنی‌شان را کشیدند روی صورتشان و دویدند توی حیاط و آن‌جا شروع کردند دنبال هم بدوند. من هم تصمیم گرفتم به اتاق‌های آن طرف خانه بروم که همه‌ی خانواده آن‌جا زندگی می‌کردند و تازه مهمان هم داشتیم! (اتاق‌هایی که در واقعیت وجود ندارند!) ولی همه‌ی درها یا قفل بود یا کسی توی اتاق نبود؛ در حالی که صدای مهمان‌ها می‌آمد! 😐

  • ادامه مطلب
نیــ روانا
۲۷ فروردين ۰۰ , ۰۹:۳۳

سلام

پست باحالی بود که چرا برای من ممنوعش کردی؟ :))

گربه گوگولی با کلاه بافتنی

فکرشوووو بکن

اونا اومدن خوابت دلبری کننند ترست بریزه :)))

 

ببین من وقتی یکی میگه از گربه یا سگ یا هر چیز دیگری میترسم کاملا درکش می کنم همونطور که مثلا خودم از اسم قورباغه هم وحشت دارم :))

ولی این که بگی از ی حیوونی هررررر حیوونی متنفرم واقعا برام قایل درک نیست

احساس تنفر باید یک ریشه خیلی قوی داشته باشه

مثلا ما از ی آدمی خوشمون نمیاد ولی این که بگیم ازش متنفرم باید خیلی آدم وحشتناکی باشه یا کار فجیعی کرده باشه که این حس رو داشته باشیم

نمی فهمم یک حیوون چه آزاری میتونه بهت برسونه که بگی ازش متنفرم!

منظورم تو نیستیا

تو کامنتا دیدم بعضیا از این کلمه استفاده کردن و برام عجیب بود

پاسخ :

سلام عزیزم 😍
دیگه به خاطر همین کلمات "گوگولی" و "دلبری" که گفتی! 😏

رفتم محض احتیاط یه بار دیگه پست و جواب کامنت‌ها رو نگا کردم دیدم من نگفتم متنفرم :) یعنی واقعا هم متنفر نیستم. فقط می‌ترسم. و واقعا هیچ وقت تا حالا نه گربه‌ای رو اذیت کردم نه (تا جاییکه در توانم بوده) گذاشتم کسی اذیتشون کنه. دیگه نهایت آزارم این بوده که وقتی وامیستن زل می‌زنن بهم وانمود می‌کنم سنگ دستمه می‌خوام بزنمشون تا برن که اونم معمولا ازم حساب نمی‌برن و فقط یه سری به نشونه تاسف تکون می‌دن!😅
خودت باش
۱۹ فروردين ۰۰ , ۲۲:۵۸

من از 🐈 به شدت متنفرم و البته میترسم...از عکسش هم میترسم،با کسی هم که  🐈 داره دوست نمیشم!!!

من هر وقت یه چیزی رو خیلی دوست دارم، یا برا به دست آوردن یه چیز کلی زحمت کشیدم؛تا چنوقت تو خواب میبینم یه خانواده 🐈 دارن نقشه میکشند از من بگیرند یا گرفتنش!

پاسخ :

طاهرا اینم یه ژنه که تو فامیل، به من و تو رسیده 😂
یاقوت
۱۹ فروردين ۰۰ , ۱۲:۳۱

اینو  یادم رفت که هر چقدر از گربه واقعی خوشم نمیاد (بچه گربه ها اوکی ن) ولی همون قدر از گربه های کارتونی خوشم میاد .. عاشق مخمل بودم و دوست داشتم اون دوتا جوجه رو بخوره و تام جری ام که  نگم آرزو داشتم تام آخرش جریو شکار کنه .. شارمین میگم  این اختلال روانی نیست که ایشالله

پاسخ :

😂😂😂
نه اختلال روانی نیست. فقط اعتراض به مظلومیت همیشگی گربه‌های کارتونیه! 😉
گندم بانو
۱۹ فروردين ۰۰ , ۱۱:۵۲

من جدیدا همش خوابای ترسناک میبینم.خوابایی که گاهی یادم هم نمیمونن،اما کل روزمو خراب میکنن:(

پاسخ :

خیلی بده واقعا 😟
x
۱۹ فروردين ۰۰ , ۰۱:۰۰

عاشقت شدم اصن :)) 

 

کلی خندیدم با جزییات خواب هات و چه جذاب حرف میزدن و جوابشون هم می‌دادی :))

 

من عاشق گربه هام:)) 

 

خیلی وقت ها یه ذره صبحانه میبرم سرکار نصفش هم میدم به گریه های که می بینم :))

پاسخ :

🤭😁


من هر وقت هم بخوام به گربه‌ها غذا بدم می‌دم دست یه نفر می‌گم برو یه جای خیلی دور از من بذار که بره بخوره🤦‍♀️😂
یاسی ترین
۱۹ فروردين ۰۰ , ۰۰:۱۶

خیلییی دور 😂😂😂

من اگر توی خونه سگ بدوئه همش دلهره دارم 

جاهایی رفتم که سگ داشتن بالای مبل نشستم و همش تپش قلب داشتم 

از همه بدتر اونجایی که تازه وارد خونه میشی و سگ طفلی هیجان‌زده‌س میخواد بپره رو سر و کولت نمیخوام حتی بهش فکر کنم 

خداروشکر آلما مثل من نیس 

داداشم برده بودش خونه دوستش یه هاسکی داره گنده :| فیلمشو دیدم که سگه دستاشو میزاره رو شونه‌ی آلما 😁😁😁

 

چه ژنتیک بامزه ‌ای 😂😂😂

میگما 

همه‌ی این خواب‌ها رو یادداشت کنید یه سریال تخیلی جذاب از توش در میاد 😂😂😂

پاسخ :

من جایی که سگ و گربه داشته باشن، کلا نمی‌رم، جونم راحت! 😁 فقط یه بار دوستم که چند تا گربه داره خیلی اصرار کرد برم خونه‌شون و گفت کاری می‌کنم که اصلاً رنگ گربه‌ها رو نبینی. پسر کوچولوش هم پشت تلفن می‌گفت خاله نگران نباش من نمی‌ذارم مامانم زیر حرفش بزنه. بعد همین که رسیدم خونه‌شون پسرش لبخند شیطانی تحویلم داد گفت: خاله من دارم می‌رم گربه‌ها رو بیارم😱🤭

وای آره منم نمی‌تونم تحمل کنم یه حیوون از سر و کولم بالا بره. همون خیییییلی دووووور بهتره.😂


یاسی بچه‌ها خیلی ترس‌ها رو یاد می‌گیرن. حتما چون همسرت و داداشت نمی‌ترسن الما جون هم نمی‌ترسه. 😊


مردم ژن اشرافی و آقازادگی دارن ما ژن خواب غیرنرمال! 😂

اکثرش رو تو گروه خواهرا نوشته‌م باید گردآوریشون کنم. 😎😁
یاسی ترین
۱۸ فروردين ۰۰ , ۲۳:۴۲

وای چه تفاهمی! منم میترسم سگ و گربه نزدیکم بشن

ولی از دور دوست دارم😁

یا مثلا عکسش رو ببینم 

دوست داشتم بچه‌هام با سگ بزرگ بشن که امکانش رو ندارم! هر نوع امکانی، از همه مهم‌تر اینکه خودم میترسم 😂

چه‌خوابای عجیبیییییی 

چی میزنی قبل خواب؟؟؟ 😁 چه جنس نابیه😂😂😂

پاسخ :

من گربه رو از دور هم دوست ندارم! البته هیچ وقت هم راضی به آزار و اذیتشون نیستم. فقط دلم می‌خواد از من دور باشن. خییییییییلی دوووووووور!


خیلی باحال گفتی "از همه مهم‌تر این که خودم می‌ترسم". 
تو فامیل ما بچه‌‌های زیادی هستن که هیییییچ ترسی از سگ ندارن و از سر و کول سگ بالا می‌برن. از جمله نرجس و زینب خودمون🤦‍♀️


😂😂😂 بذار اعتراف کنم که این خواب‌ها ژنتیکیه! مامان‌بزرگ من و خواهر آخریش، از وقتی من یادم می‌آد همیشه خواب‌های عجیب غریب و خنده‌دار می‌دیدن که البته مال اونا معمولا طولانی و با جزئیات زیاده، همه رو هم یادشون می‌مونه.
من قبلا این جور خوابهام رو تو گروه خواهرام می‌گفتم دیگه براشون عادی شده بود یکی‌شون می‌گفت شام سنگین نخور اون یکی می‌گفت می‌خواستی پاشی سرت رو بذاری جای پات و بخوابی! 😐😂 خواب آدم رو کور می‌کردن! 😂
یاقوت
۱۸ فروردين ۰۰ , ۲۳:۴۱

منم از گربه خوشم نمیاد قبلنا شاید بخاطر بچگی که گربه ها جوجه هارو می خوردن یا این ذهنیت که همیشه می شنیدم که گربه بی چشم و روئه و بی وفاست و البته الان بخاطر یه گربه ی بی تربیته که هی میومد حیاطمون .. هر سری با یه گربه دیگه می پرید بی حیای بی وفا(ماجراها داشت در این مقال نمی گنجه) ..  وقت زایمانش میومد خونه ما .. یه بار که تازه فارغ شده بود بابام زنگ زد به داداشم که نیم کیلو گوشت از قصابی سر راهت بگیر بیار برا گربه حالا اگه من هوس  می کردم عمرا :))))

پاسخ :

کلا هر جوری حساب کنی یه دلیلی واسه تنفر از گربه پیدا می‌کنی 😉

ماجراهاشم یه ذره ذره رو کن برامون 🙄🤭

والا حق داشته خونه شما رو به عنوان زایشگاه انتخاب کنه! 🤦‍♀️😂
حامد سپهر
۱۸ فروردين ۰۰ , ۲۲:۲۲

گربه به این ملوسی مگه ترس داره

یه بچه گربه رو بیار نگه دار بزرگش کن ترست میریزه:)

پاسخ :

وای! حتی فکرش هم بهم استرس می‌ده. 😶
-Narges -
۱۸ فروردين ۰۰ , ۲۰:۱۹

چه خوابای عجیبی ! واقعا تو دنیای خواب چی میگذره>؟

گربه هایی که بزور ازت کلید میخوان! میدونی من احساس میکنم خواب سرزمین عجایب مخصوص هرکسیه. یکی گربه هارو با کلاه بافت و سخنگو میبینه یکی هم مثل من همه چیز رو وارونه:)

راستی بابت اینکه جواب سوالم رو دادین و که راهنماییم کردین ممنونم موفق باشید🌹😊💚💐

پاسخ :

دنیای خواب واقعا عجیبه. :)

خواهش می‌کنم عزیزم. برات آرزوی موفقیت زیاد دارم. 🌺🌼🌸😘
سما نویس
۱۸ فروردين ۰۰ , ۱۵:۵۸

من انقدر از گربه می‌ترسم و متنفرم که خدا میدونه.حتی از عکس گربه هم واهمه دارم و حالم بد میشه.

پاسخ :

می‌فهمم چی می‌گی 🙄
Reyhane R .
۱۸ فروردين ۰۰ , ۱۳:۵۹

منم فوبیای سگ و گربه دارم.مخصوصا ترس از اینکه یه حرکت ناگهانی داشته باشن و یهو بپرن به سمت آدم.

فک کنم قبلا هم بهت گفته بودم که تو این مورد اشتراک داریم و منم تو اکثر خوابهای ترسناکم گربه حضور داره (: البته الان دیگه کمتر شده.کلا علاقه ای به برقراری ارتباط با حیوانات عزیز رو نداارم.

یکی دیگه از ترسای بزرگم اینه که تو کوچه و خیابونی که خلوت باشه سگ بیافته دنبالم (:

پاسخ :

آره گفته بودی از این تفاهم جذابمون 😁
من یه سری حیوونا رو و بخصوص پرنده‌ها دوست دارم ولی از دور. دیگه فوقش اینه که وقتی دست یکی باشن من نوازششون کنم.
سین دال
۱۸ فروردين ۰۰ , ۱۰:۳۹

امان از گربه...

بچه بودنی یه روز تو خونه تنها بودم. دیدم هی پرده‌امون تکون می‌خوره. ترسیدم. چند لحظه بعد دیدم یه گربه از پنجره پرید داخل (تنها راهی که تونسته باشه اون کار رو کرده باشه پروازه :/ ) 

جیییییییغ کشیدم و بیشتر از شدت جیغ خودم ترسیدم :/

گربه اومد داخل و پرید روی اپن

دوباره جیییییغ کشیدم که رفت توی راه‌پله امون نشست :/

کلا اطراف خونه قبلیه گربه زیاد داشت :/

مدام هم رو پشت‌بوم ما جفت‌گیری می‌کردن صدای ناله و پنجول کشیدن و... وحشتناکی داشتن که من همیشه تو کابوس‌هام می‌دیدم...

پاسخ :

تو از مایی سین دال! 😎


وای اون صحنه پرواز گربه چه ترسناک بوده. 😯
منم از این خاطرات گربه‌ای زیاد دارم متاسفانه! 🤦‍♀️
محمد حسین
۱۸ فروردين ۰۰ , ۱۰:۰۶

سلااام

خیلی جالبه

جل الخالق

حال گربه ها آدمند یا آدمها گربه اند؟

اون قسمتش که درا قفله هم جالبه، و اونجا که کلید را میخوان، کلا در زیاد شد، به قول فامیل دور: که با این در اگر در بند در مانند در مانند. این درمانند را دو جور میشه خوند: مانند در یا درمانده شدن. و به قول حافظ: که با این درد ...  این از معر های جدید خیلی خوبه، فقط با حذف یه د 

پاسخ :

سلام.
گربه‌ن ولی رفتارهای انسانی دارن.

ترس زیاد من از گربه از اون‌جایی شروع شد که تو یه کتابی خوندم که ساختار مغز گربه‌ها خیلی شبیه ساختار مغز آدم‌هاست.حالا نه یادم می‌آد اون کتابه چی بود نه دیگه جایی چنین چیزی خوندم. ولی از اون روز همه‌ش فکر می‌کنم گربه‌ها رفتارهای انسانی دارن و می‌ترسم. مثلا یه وقتا به آدم چشم‌غره می‌رن یا با نگاهشون حرف می‌زنن! واسه همین تو خوابمم همین طورن.
بانوچـه ⠀
۱۸ فروردين ۰۰ , ۰۹:۳۶

شاید آخرش قراره با گربه‌ها رفیق شی :دی

پاسخ :

خیییییلی بعیده🤦‍♀️
البته تو حیاط خونه‌مون گفت‌وگوهای مسالمت‌آمیز زیاد دارم باهاشون! 🙄😉
نرگس بیانستان
۱۸ فروردين ۰۰ , ۰۸:۳۳

شارمین:| :)))

ی فکری ب حال خودت بکن خواهر :)))

پاسخ :

😂😂😂
معلوم الحال
۱۸ فروردين ۰۰ , ۰۶:۳۸

منم فوبیای حیوون دارم. فرق نمیکنه درنده باشه یا چرنده و پرنده و خزنده 😂 کلا میترسم و نمیخوام نزدیکم بشن. حیوون فقط ماهی! 

پاسخ :

😂
من از اونا نیستم که حیوونا رو بغل کنم و... ولی خیلی هم نمی‌ترسم. حتی سوسک می‌کشم! 😎 ولی از گربه و مارمولک خییییلی می‌ترسم. مخصوصا گربه.
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan