کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

اعتماد

یک داستانی هست که نمیدانم در کدام یک از آثار ادبی کهن خواندم. خلاصه اش این است که مردی که در تاریکی قبل از صبح، بیرون بوده، دزدی را که به قصد زدن جیبش او را تعقیب میکرده، با دوست خودش اشتباه میگیرد و همه دار و ندارش را دو دستی تقدیم او میکند و از او میخواهد منتظر بازگشتش بماند و دزد هم میماند! وقتی مرد برمیگردد با دیدن دزد تعجب میکند و دزد به او میگوید با این که با هدف دزدی از او تعقیبش میکرده است، وقتی اعتمادش را دیده، خودش را موظف دانسته که طبق همین اعتماد عمل کند.

وقتی یک دزد در برابر اعتماد یک غریبه چنین رفتاری انجام میدهد، به نظرتان شرم آور نیست که ما از اعتماد کسانی که ادعا میکنیم دوستمان هستند و دوستشان داریم، سوء استفاده کنیم؟ بیایید به اعتماد یکدیگر احترام بگذاریم. لطفا!



خودت باش
۰۱ اسفند ۹۹ , ۱۱:۴۳

والا تو خونه ما هر وقت همه با ایما و اشاره حرف میزنن من نمیفهمم. بعد یهو شبش پیام میدن با شما بودیم که به روی خودتم نیاوردی!!!

پاسخ :

🤣🤣🤣
نه من هر وقت مخاطب خاص داشته باشم مستقیم به خودش میگم؛ پست و استوری و... نمیذارم. 😉
خودت باش
۲۷ بهمن ۹۹ , ۱۴:۱۸

آقا نکنه منظورت منم؟

پاسخ :

😐
دلم میخواد یه دمپایی بردارم بیفتم دنبال اونایی که هر چی من مینویسم به خود برمیدارن 🤪
محمد حسین
۲۵ بهمن ۹۹ , ۲۲:۴۸

- همین دیگه، نمیفهمه

- برای چشم برتری اون کار را انجام دادم، باید چی بشه؟  این فکر کنم شبیه همون کاریه که برای تیر اندازی باید بکنیم، من نمیتونستم با دست چپ بگیرم و توی اون دایره اش را نگاه کنم.

- خوب و بد برای نتایج اون کاره، ولی برای خود آدما نیست. این که اشکال از کجاست را نمیشه گفت. من همیشه دنبال این بودم که دروغگویی و بزهکاری و خشونت ریشه اش چیه و آیا بیماری روانیه یا نه و چطور بیماری ایه، بعد فهمیدم اینا نشونه های حالات درونی و تنگناها و ارزش های جامعه است یکی دروغ میگه یکی میدزده و یکی هم نه. یه سؤالی یه بار درباره مجرم و بیمار و گناهکار پرسیدم، الآن نتیجه ای که رسیدم بهش اینه که مجرم از نظر جامعه است بیمار از نظرخ ود فردبرای همین ممکنه یه چیزی جرم باشه بیماری نباشه و برعکس. اما گناه به نظرم هر دو تاشه، گاهی جرم گاهی بیماری گاهی هم میگه دنب گاهی عصیان و ... و چیزی غیر این نیست . البته اراده داره آدم ولی تا یه حدی و از نظر مسئولیتش شاید یه بیماری مسئولیت بوجود نیاره یکی بیاره ولی هر دوتاش بیماریه مثلا کسی که مشکل پارانویید داره و به خاطر اون خشونت و تهمت و غیبت انجام میده و درمانش نمیکنه اون بیماره و به خاطر این که میتونسته و نرفته دنبال حلش قابل مؤاخذه هم هست. اما اگر دنبال حلش باشه و بدونه مشکلش را قابل مؤاخذه نیست البته اگر در این حین جرمی بکنه بازم قانون مجرم میدونتش، اگر که کلا نتونه حلش هم بکنه اون جرمش هم مسئولیت براش نمیاره

- ریشه اش یکیه اما فرق داره، شرم که باشه از اول آدم خودش را نمیپذیره ولی اجساس گناه برای بعد انجام یه کاره میتونه هم موردی باشه هم مفرط باشه، وجدان سالم بعد از اشتباه احساس گناه میکنه و دفعات دیگه قبل از اون کار هشدار میده

- بله همین

پاسخ :

_ به خودتون توهین نکنید 
_ کاغذ رو جلوی کدوم چشمت گرفتی؟ همون برتره.
_ به نظرم خوب و بد، در مورد خود کاره، صرفه نظر از نتایجش. در مورد اون آدم هم وقتی با کار غیراخلاقی به کسی ضربه ای زد، دیگه مهم نیس خودش خوبه یا بد! مهم آسیبیه که وارد کرده و اون آسیب معمولا فراتر از کاریه کا انجام داده. مثلایه دروغ گفته، ولی اعتماد یه نفر رو هم برای همیشه ازش گرفته!

اتفاقا بیماری هم از نظر جامعه س. چون معمولا رفتاری بیمارگونه تلقی میشه که مطابق عرف/ اکثریت جامعه نباشه یا مانع از زندگی معموای فرد بشه.

گناه رو در اصل دین مشخص میکنه و گاهی هم آدم به طور فردی احساس گناه میکنه.

ولی این که لزوما بیماری جرم نیست و جرم بیماری نیست رو قبول دارم.

اونی که پارانوییده معمولا هیچ نیازی به درمان احساس نمیکنه. قابل مواخذه نیست.

اگه انسانی وجدان نداشته باشه چه قبل کار نادرست چه بعدش احساس شرم نمیکنه. من این دو تا رو جدا از هم نمیدونم.
غ ز ل
۲۵ بهمن ۹۹ , ۲۲:۴۷

واقعا عین زیر پا گذاشتن انسانیت هست خیانت به اعتماد دیگران

و چقدر ناراحت کنندست وقتی در حقت چنین چیزی اتفاق بیفته

البته که باید لبخندی زد و گذشت اینقدر که بی ارزشند این آدمها

پاسخ :

عه... دوباره همون کامنته چرا؟ 🤔
Reyhane R .
۲۵ بهمن ۹۹ , ۲۱:۴۱

ای بابا.

چی شده؟ 

بلا به دور.

پاسخ :

😘
محمد حسین
۲۵ بهمن ۹۹ , ۲۰:۵۲

سلااام

من نبودم؟

من چرا همیشه وقتی یه اتفاق میوفته حتی اونور دنیا میترسم مقصرش باشم؟ زنده میموننم؟ هر روز امید به زنده موندن کمتر میشه. درباره هماهنگی تو پست قبل گفتید چی؟ اگر یکی چشمش و دستش هماهنگ نباشه دیونه میشه مثل من؟ من حتی نمیتونم درست چشمم را ببندم که ببینم کدومش غالبه ولی انگار راست بود. ولی پا یادمه چپ بود.

 

اصلا چرا این داستان را اخلاقی ش میکنید. من یه زمانی به اخلاق علاقه مند بودم و اصلا برای همین مسیرم کج و کوله شد ولی دیدگاهم هی تغییر کرد بهش و دنبال اون اهداف بودم و این که جایگاهش کجاست تا اینکه الآن به نظرم باید هر رفتاری را بر اساس موقعیت درونی و محیطی آدما بررسی کنیم و اخلاق فقط برچسب میزنه

این ماجرا به نظرم به همون وجدان طرف مربوط میشه البته نه شرم

فکر میکنم به اعتماد اینجا باید کمتر توجه کنیم، یعنی چرا مسئله را برمیگردونید به خودتون

و اون که اعتماد کرده دیگه تصمیم گرفته و ملاکهایی داشته شاید ملاکهاش دفعه بعد تغییر کنه ولی این تصمیمش را اگر بخواد به عنوان صفت بهش نگاه کنه یعنی این ضربه که خورده داره را به صفت خودش نسبتش میده و نتیجه همین میشه که احساس نا امیدی میکنه و دفعه بعد سخت تر تصمیم میگیره و به قول شما شکستن اعتماد این طبیعی هست ولی خوبه سعی کنیم ازش جلوگیری کنیم

پاسخ :

سلام.
نه 😐 آخه اصلا تا حالا شرایطی بین ما پیش اومده که بحث اعتماد داشتن یا نداشتن باشه که شما بخواید اعتماده رو بشکنید؟! 🙂

برای این که ببینید کدوم چشمتون غالبه، همین الان یه کاغذ لوله کنید از توش به صفحه گوشیتون نگاه کنید!

من با حرفتون در مورد اخلاق موافق نیستم. بعضی چیزها واقعا ربطی به موقعیت درونی و محیطی نداره. شما هر چی درونتون بگذره و تو هر محیطی باشید، حق ندارید از اعتماد دیگران سو استفاده کنید. حق ندارید کسی رو کتک بزنید. حق ندارید به کسی توهین کنید... گذشته از اخلاق و دین، اینها احکام انسانیه به نظرم.
شرم هم مربوط به وجدانه. در واقع وجدان آدمه که باعث احساس شرمندگی میشه.

نه اتفاقا من بی اخلاقی آدمها رو به خود برنمیدارم! یعنی وقتی کسی از اعتمادم سوء استفاده میکنه، نمیگم وای من چقدر ساده بودم بهش اعتماد کردم و دیگه نباید به کسی اعتماد کنم. بلکه اون فرد، به عنوان یه آدم بی شخصیت، از چشمم می افته و همچنان به آدمهای دیگه ای که بر اساس ملاکهای من قابل اعتمادند، اعتماد میکنم.

غ ز ل
۲۵ بهمن ۹۹ , ۲۰:۱۱

واقعا عین زیر پا گذاشتن انسانیت هست خیانت به اعتماد دیگران

و چقدر ناراحت کنندست وقتی در حقت چنین چیزی اتفاق بیفته

البته که باید لبخندی زد و گذشت اینقدر که بی ارزشند این آدمها

پاسخ :

بله همین طوره.

میدونی غزل جون! آدمی که اعتمادم رو بشکنه، از چشمم می افته؛ ولی مهم اون آدم نیست؛ مهم اینه که آدمیت یا به قول تو انسانیت داره به قهقرا میده. این بیشتر ناراحتم میکنه.
معلوم الحال
۲۵ بهمن ۹۹ , ۱۹:۵۰

کاش زندگی به قشنگی قصه‌ها بود. کاش همه یاد میگرفتن اعتماد دیگرانو خدشه‌دار نکنن. 

پاسخ :

کاش...
نیــ روانا
۲۵ بهمن ۹۹ , ۱۹:۱۳

یا علی کی خیانت کرده

عکس بده جنازه تحویل بگیر

پاسخ :

 والا چه عرض کنم!
تو خون خودت  رو کثیف نکن عزیزم 😉
یاسی ترین
۲۵ بهمن ۹۹ , ۱۷:۰۰

چه دزد باوجدانی!

از اعتماد آدم سواستفاده کردن خیلی درد داره :/

پاسخ :

خب متاسفانه مال قرنها پیشه ☹
خیلی زیاد... مخصوصا برای کسی مثل من که نسبتا دیر اعتماد میکنه...
N ـــــــ
۲۵ بهمن ۹۹ , ۱۵:۳۹

متاسفانه مسئله ی اصلی کمرنگ شدن شرم در جامعه است...

که نتیجه اش می شود شکستن اعتماد

پاسخ :

بله همین طوره... متاسفانه...
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan