کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

تحمل غم تو منو دیوونه کرده...

۱. اگه خود خدا منو برداره ببره اونجایی که تو هستی و بگه: "خودت ببین چقدر خوشحاله... ببین چقدر بهش خوش میگذره... ببین از همه چی راضیه... ببین اصلا ناراحتی نداره... ببین چه جوری هواشو دارم..." من جواب میدم: " مرسی که انقد خدایانه مهربونی! حالا میشه بِدی ببرمش؟!"


۲. کاشکی خدا از همون اول آفرینش، یه قانونی گذاشته بود که طبق اون هر کسی دیگه تو این دنیا نیست، میتونست هفته ای یه بار، با همون شکل دنیاییش، در حدی دو سه ساعت بیاد خونه ش، خونواده ش رو ببینه و دوباره برگرده.

یا یه مکانی بود تو هر شهری (مثلا یه مکانی به جای قبرستون) که خود فرشته های الهی توش کار میکردن! بعد هر هفته میرفتیم اونجا میگفتیم میخوام فلانی رو ببینم. فرشته هه میرفت برزخ، صداش میزد می آوردش میرفتیم همونجا مینشستیم کلی حرف میزدیم بعد خداحافظی میکردیم میرفتیم تا هفته بعد.

یا حتی کاش یه آینه یه طرفه بود به سمت برزخ. میشد بری وایسی اون طرف رو نگا کنی دلت آروم بگیره که دیدیش😭

مهربانو
۰۷ بهمن ۹۹ , ۰۹:۰۴

بشددددت بشدددت با این پست موافقم شارمین جان . 

با همه ش :(

نیرواناااا مرردم برااات 

پاسخ :

😘🖤
هوپ ...
۰۷ بهمن ۹۹ , ۰۰:۴۱

دلم واسه این حجم از دلتنگی توی پستت لرزید. چقدر سخته. وقتی داشتم عکس های البوم مامانم رو درست میکردم چشمم هی به عکسای بابابزرگم میوفتاد و همین حس دلتنگی رو داشتم...

پاسخ :

عزیزم 🖤
نیــ روانا
۰۶ بهمن ۹۹ , ۱۶:۵۲

اونجوری هیچوقت دلتنگی کمتر نمیشد و تا ابد همون اندازه از غم رو تحمل میکردیم

من آدم سنگدلی نیستم شارمین

به قول خودت خیلی هم احساساتی ام

ولی اون اوایل که مادرم رو از دست دادم تا حدود دو سال بعدش اسمش رو که می آوردم بی اختیار اشکام میریخت

فرقی نمیکرد کجا هستم محل کار حتی تو کلاس و ...

دست خودم نبود اصلا

الان هم اسمش رو که میگم و مینویسم بغض دارم و ممکنه مثل الان چشام پر اشک بشه

ولی دیگه اونقدر بی طاقت نیستم

باهاش کنار اومدم

دلم به اندازه همه دنیا براش تنگه

حاضرم بقیه عمرم رو بدم ولی اندازه پنج دقیقه ببینمش و بوش کنم

ولی با نبودنش کنار اومدم

 

+ ببخشید من زر زیادی زدم (دورباره اشکام داره میاد)

کاش میشد

کاش میشد حتی ماهی یک بار و به اندازه چند دقیقه هم که شده  ببینیمشون....

 

پاسخ :

ولی کنار نیومدی نیروانا. نمیشه کنار اومد. همین که الان اشک میریزی یعنی کنار نیومدی. کنار نمیایم. فقط یاد میگیریم بیشتر و بیشتر پنهانش کنیم و درد و غممون تو دلمون بمونه و با وجود اون درد و غم، به زندگی عادیمون ادامه بدیم
یاسی ترین
۰۶ بهمن ۹۹ , ۱۶:۰۱

😔😔😔😔😔

چه غم بزرگی 

یه خانمی هست که خیلی اتفاقی توی اینستاگرام دیدمش دختر کوچولوشو توی تصادف از دست داده. از حس و حالش مینویسه از غمش از دلتنگیاش میدونم هرگز لحظه‌ای اونجوری که اون حس میکنه درکش نمیکنم اما میتونم تصور کنم چقدر بزرگه این دلتنگیای تموم نشدنی 

و چقدر آدم‌هایی مثل شما صبور و قوی هستید. چجوری میشه این بارو به دوش کشید... 

پاسخ :

امیدوارم هیچ وقت درک نکنی یاسی. 
مرسی عزیزم🖤
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan