کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

امروز...

۱. صاحبخانه ام (در واقع صاحبکلینیکم!🙄) حدود دو ماه پیش کرونا گرفت. پیرمرد نازنینی است و مبتلا شدنش مرا خیلی ناراحت کرد. امروز که از حالش خبر گرفتم، گفت خیلی بهتر است و چند روزی است که از بیمارستان مرخص شده و در منزل استراحت میکند. خیلی خوشحال شدم؛ اما کمی بعدتر، یکی از مشاورهایم خبر داد که ناخوش احوال است و تست کرونا داده! دوباره نگران و ناراحتم.


۲. داشتم چتهای دوستان دوران دبیرستان را در گروهمان میخواندم. اولین چیزی که نظرم را جلب کرد، ویسهای دخترک ۸ ساله یکی از بچه ها بود. یک دفعه وسط چت آمده بود به ما "خاله ها" سلام کرده و با زبان بچگانه و شیرینش گفته بود که خانم همسایه آمده دم در و مامانش الان برمیگردد و البته مامانش همیشه به او میگوید در گروههای مامان ویس نگذارد ولی میگذارد! به یکی از خاله ها هم گفت: "مامانم برام تعریف کرده که تو مدرسه چقد با هم شیطونی میکردید". در نهایت هم ولوم صدایش را پایین آورده و به سرعت گفته است: "وای خالا مامانم اومد. من برم. خدافظ". نمیدانید چقدر شیرین و دلچسب بود 😍


۳. در گروه بچه های دبیرستان، دومین چیزی که نظرم را جلب کرد، عکسی با قیافه خنده دار دوران تینیجری از من و اکیپمان بود که بعد از مراسم پفک خوران در باغچه مدرسه، وسط پوسته پفکها نشسته ایم و همه جانمان پفکی شده است. زیرش هم نوشته بودند: شارمین ببین قبلا چی بودی و حالا شدی خانوم دکتر و کلاس میذاری ما را تحویل نمیگیری! 😂 کلی هم استیکر خنده گذاشته بودند. البته که به قول مامان، اگر واقعا از نظرشان اهل کلاس گذاشتن بودم، هرگز چنین شوخی یی باهام نمیکردند. به هر حال من هم در جواب یک استیکر "نیاهونا" و کلی خنده گذاشتم.

+ اگر گفتید نیاهونا یعنی چه؟!


۴. من چهار تا دایی دارم و دایی میم (که فوت کرده است) دایی دومم است. چهار تا دایی ام آن قدر به هم شبیه هستند که هر کس یکی از آنها را دیده باشد، با دیدن عکس دایی میم، فکر میکند همان دایی است که او دیده و میشناسد (دورراز جانشان). پیش از این هم بارها اتفاق افتاده بود که کسانی که مامان یا خاله هایم را میشناسد و داییهایم را نه، از روی چهره بفهمند که اینها با هم نسبتی دارند. یا دوستان خاله ها با دیدن ما خواهرزاده ها بپرسند خواهر فلانی هستی؟ تازه اینها که چیزی نیست! زمانی که من دبیرستانی بودم، دوستانم پسر عمه ام را در کوچه دیده بودند و از روی چشمهایش فهمیده بودند فامیل ما است! میگفتند خدا دو جفت چشم عین هم خلق کرده یک جفت را گذاشته توی صورت تو و یک جفت را توی صورت پسرعمه ات! شاید علت این همه شباهت در فامیل ما این باشد که آن قدر ازدواجهای فامیلی تو در تو داریم که اگر فقط بخواهم نسبتهای فامیلی مختلفم با همین یک پسر عمه را برایتان بگویم سرتان گیج میرود! چه رسد به بقیه نسبتها!


۵. برخلاف چیزی که ظاهر پست نشان میدهد، آن قدر حالم بد است که برای اولین بار در زندگی ام، مرگ را دوست دارم و به بعد از آن فکر نمیکنم!

  • ادامه مطلب
خودت باش
۲۲ مرداد ۹۹ , ۲۱:۱۹

چقدر این بچه جذابه.

تو خانواده ما هم همه شکل هم هستند.

پاسخ :

حالا تو واتساپ بهت میگم بچه کیه. فک کنم مامانش رو بشناسی.

اصلا من یه وقتا شک میکنم خودت رو دیدم یا آجیت😉
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۶ مرداد ۹۹ , ۱۷:۲۲

پاراگراف دو رو خوندم یادم افتاد دیشب می‌خواستم به دوست دوران دبیرستانم پیام بدم:/ مرسی از یادآوریت:-))

 

نمیشه جلوی آینه بشینی با خودت حرف بزنی و حالت رو خوب کنی؟

پاسخ :

خب خدا رو شکر پستم مفید واقع شد! :)

من این جور وقتا جلوی آینه واسه خودم به نشانه تاسف سر تکون میدم فقط! :/
پا ییز
۱۵ مرداد ۹۹ , ۱۴:۲۳

عزیزم خیره بهش نگاه کن و بگو لطفا ماسک بزنید

اگه گفت خفگیم می کنه بگو عذرخواهم منم نمی تونم مشاوره بدم بهتون :)

اگه هم دلت نمیاد دیدی کسی اومد بی ماسک بگو صندلی و ببر بیرون اتاق بذار 🤪

نه یه ماسک فیلتر دار برای این آدما داشته باش اونو بزن خودت و دو متر هم فاصله بین صندلی تا صندلیش باشه اوکی هست (به شرط عدم سرفه) 

پاسخ :

ببین تو اتاق مشاوره نمیشه زیاد در رابطه با این مسائل کل کل کرد. 
مبلها رو یه جوری چیدیم که به اندازه کافی فاصله داشته باشیم.
پا ییز
۱۵ مرداد ۹۹ , ۱۳:۵۶

عزیزم شما مگه منشی نداری؟

رک بهش بگو و خودت را درگیر نکن

بگو اگر مراجعی ماسک نزد کلا پذیرش نکندش

پاسخ :

والا از هر ترفندی برای ماسک نزدن استفاده میکنن. با ماسک میاد تو پذیرش وقتی اومد اتاق مشاوره برمیداره میذاره تو کیفش! نمیشه هم بگی نه ماسکت رو برداشتی پاشو برو بیرون
Reyhane R .
۱۵ مرداد ۹۹ , ۱۱:۳۴

هرچی فک کردم نفهمیدم نیاهونا چه جوری میشه نگاه کن ها!!!

خیلی لهجه تون پیچیده است خانوم!

 

بهتر و بهتر باشی عزیزم.

پاسخ :

🤭
جوابم به کامنت آقای فلاحتی گویا نبود؟
سیر تغییراتش اینه:

نگاه کن ها
نگاه کنا
نگا کنا
نیگا کونا
نیا کونا
نیا هونا



والا ما یه فامیل داریم هم استانی شماست، یکی دو ماه بعد این که با فامیل ما وصلت کرد، شروع کرد یه کلمات اصفانی بگه که ما خودمونم نمیگیم 😂



مرسی عزیزم
پا ییز
۱۵ مرداد ۹۹ , ۰۹:۳۲

خودتو به یه روانشناس عدلی نشون بده (عدل= درست و حسابی🤭) 😜

خوب خوب باشی رفیق

ماسک بزن و به همه مراجعین بگو ماسک بزنن و دست احتیاط یک بسته ماسک تو کشو واسه کسایی که ماسک ندارن بذار و با همکارا هم هستی ماسک بزن، ان شاءاللَّه چیزی نمیشه

پاسخ :

🤭 اتفاقا پریروز به مامانم گفتم میخوام برم پیش روانپزشک برام داروی ضدافسردگی بنویسه. بعد از دیروز نشونه های کاهش افسردگی شروع به ظهور کردن! کلا ذهن من این طوریه که یه مدت سکوت میکنه و بر و بر به تخریب روح و روانم نگاه میکنه بعد یهو شروع به ترمیم میکنه! 🙄

مرسی رفیق جان. تو هم خوب خوب باشی.

این کارها رو میکنم. ولی بعضیا واقعا شعور ماسک زدن نه دارن و نه کسب میکنن! دیروز به مراجعم میگن خانم لطفا ماسک بزنید. میگه نفسم میگیره. میگم اگه خدایی نکرده کرونا بگیرید که بیشتر نفستون میگیره. میگه نمیگیرم. آدم ذهنش رو درگیر نکنه نمیگیره!!! 😳 
بلاگردون بلاگرونه
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۶:۱۱

مدل بند بند نوشتن پست خیلی جالب بود، این نوع نوشتن انگار همیشه همراه وبلاگ نویسها بوده و هست. :)

شارمین عزیز یک دنیا حس خوب پستت از دختر دوستتون تا کلاس گذاشتن خاکی شما دلیل حتی اندک برای زندگی را زندگی کردنه.

از بچه‌های بلاگردون هم یکی هست وقتی دوستاش عکس خونواده اش رو میبینن، میگن: یک نفر رو با نرم افزار تغییر دادی در این حد شبیه. :)

شاد باشی خانم دکتر عزیز...

پاسخ :

یه خوبیش اینه که هر بند مخاطب خودش رو جذب میکنه. من کلا این سبک رو دوست دارم.
زندگی را زندگی کردن، گاهی دلایل محکمتری نیاز داره 😊


چه جالب :)

ممنون شما هم شاد باشید و موفق در بِلاگردونی!
رحیم فلاحتی
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۵۸

:))

 

ممنونم ! بسیار عالی 

پاسخ :

:)

🌻🌻🌻
بنده خدا
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۵۸

چی بگم ... آخه کی به مشاور مشاوره میده که من بدم ...

 

خیره انشالله ، خدابزرگه

پاسخ :

😊
نه منم یه وقتا پیش مشاور میرم. 


سلامت باشید. ممنون
بنده خدا
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۴۷

درست میشه ...

پاسخ :

ان شالله
بانوچـه ⠀
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۲۱

برای صاحب‌خونه دعای سلامتی می‌کنم.

چقدر بچه‌ها شیرین و دوست‌داشتنی هستن، غبطه می‌خورم به دنیای قشنگشون.

پاسخ :

ان شالله همه مردم روی زمین از شر این ویروس خلاص بشن.


خیلی دنیای قشنگی دارن. 😍😍😍
حامد سپهر
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۰۳

نیاهونا فکر کردم یه کلمه ژاپنیه:))

پاسخ :

نیاهونا😂
حامد سپهر
۱۴ مرداد ۹۹ , ۱۰:۰۲

خوشبختانه کسی از بستگان نزدیکمون کرونا نداشتن ولی یه جوریه اونقدر تو دور و اطراف هست که آدم احساس میکنه از رگ گردن هم نزدیکتره:))

ما هم یه گروه تلگرامی داریم با بچه های دبیرستانمون گاها دوستان عکس میذارن آدم عکس خودشو تشخیص نمیده ولی بعضیا انگار قالی کرمونن فقط سایزشون فرق کرده:)

یه همکاری داشتیم فوت شدن داداش ایشون اونقدر شبیهش بود که تو مجلس ترحیمشون هرکی یهو اونو میدید فکر میکرد روح اون مرحوم تو مجلسه:))

خدا رحمت کنه دایی رو

پاسخ :

ما هم خوشبختانه نداشتیم. ولی خب اگه اینجوری پیش بره هر اتفاقی ممکنه بیفته. ان شالله زودتر تموم شه.
خیلی خوبه این تجدید خاطرات 👌 البته خب منم از نظر چهره و اینا تغییر چشمگیری نکردم؛ فقط از بی کلاسی در اومدم! 😂😂😂
:)) یه بارم من سه تا خواهر چشم رنگی رو تو خیابون دیدم که به شدت شبیه هم بودن فقط سنهاشون معلوم بود فرق داره. به مامانم گفتم اینا خجالت نمیکشن اینقدر به هم شبیهن و همین جوری میان تو خیابون؟! 😐🙄 مامان هم جواب داد که خودت و خواهرات کم میرید تو خیابون؟! 😅


سلامت باشید. خدا عزیزانتون رو نگه داره براتون
محسن رحمانی
۱۴ مرداد ۹۹ , ۰۹:۳۰

سلام

ان شاالله که حالتون خوب بشه .

 

 

پاسخ :

سلام.
ممنون.
شما هم خوب باشید همیشه
هوپ ...
۱۴ مرداد ۹۹ , ۰۰:۳۴

نبینم حال دلت خراب باشه رفیق!

پاشم بیام دو تا پفک بگیرم با رعایت فاصله اجتماعی بخوریم غمت بره؟!

پاسخ :

عزیز دلمی❤
مساله اینجاست که پفک برای گلوم بده خودش میشه یه غم 🤭
اریانه
۱۳ مرداد ۹۹ , ۲۳:۵۷

:((

من امروز مثل خل و چلا سه تا پست نوشتم،همش چرت و پرت...همشونم پاک کردم...

یعنی بیست و چهار ساعت روزم انگار شده چهل و هشت ساعت...هی برنامه میچینم،بازم اونقدر طولانیه که هی فکر های ناخوب!به سرم میزنه...

کسایی که میگیرن و میمیرن رو میشناسم دیگه...دایره اش هی داره نزدیک تر میشه:((

من چرا بچه ها رو اینجوری دوست ندارم...خیلی حس سیب زمینی بودن میکنم وقتی میخونم اینقدر ذوق میکنید://

عکسای دوره دبیرستانم خیلی باحالن...قشنگ شیطنت و جهالت از تمام شکل و قیافم معلوم بود...مسئولین مدرسه بهم میگفتن شانس اوردیم پسر نشدی،مدرسه رو اتیش میزدی:دی

شما کلاس میذارید؟؟...شاید منظور این بوده خانوم شدید...خانوما باکلاس میشن:دی

ما ازدواج فامیلی نداشتیم،ولی اینقدر من و یکی دونفر دیگه،تا قبل از سیزده سالگی شبیه هم بودیم که عکس ها رو فقط از روی محیط و لباس ها میشه تشخیص داد کی به کیه...یعنی مو نمیزدیم باهم...ولی هرچی بزرگتر شدیم،بیشتر فرق کرد قیافه هامون...البته بازم معلوم میشه نسبت داریم...ژن های یه طرف خیلی زورگو هستن،ژن های اون طرف دیگه تو سری خور و مظلوم،نتیجش میشه این://

ایشالا دایی تون در ارامش باشه استاد...خدا رحمتشون کنه.

امیدوارم حالتون بهتر شه...زندگی بازم به نظرتون اونقدر جذاب بیاد که بشه تحملش کرد:-))

پاسخ :

دور از جونت. 
منم وقتی سرحال نیستم پستهام رو هی پاک میکنم یا یهو نظرات رو غیرفعال میکنم!
من کسی رو نمیشناسم. البته میشنوم که فلانی از کرونا فوت کرده ولی کسایی نبودن که بشناسم. ان شالله زودتر ریشه کن بشه.

دیگه هر کسی یه جوریه آریانه. ما فامیلی عشق بچه ایم. کوچیک و بزرگ و پیر و جوون هم نداره. هممون همین طوریم.
بر عکس تو من همیشه مظلوم و معصوم بودم! شاید زیززیرکی یه شیطنتهای ریزی میکردم ولی اونقدر بچه مثبت بودم که کسی ذهنش سمت من نمیرفت.
کلاس گذاشتن رو که در کل شوخی میکرد. من خیلی کم پیش میاد کلتس بذارم 🙄
ما از بس ازدواجامون فامیلیه، ژنهای دو طرف فرق خاصی با هم ندارن اصلا معلوم نمیشه کدوم زورگو بوده کدوم تو سری خور. 😂

مرسی عزیزم. خدا عزیزانت رو نگه داره.

الهی آمین. امیدوارم زندگی برای همه جذلب بشه
رحیم فلاحتی
۱۳ مرداد ۹۹ , ۲۳:۴۵

خدایا خانم دکتر را از دوست داشتن مرگ منصرف بدار !

 

نیاهونا به سن من قد نمی ده ! باید زبان پهلوی باشه :)

پاسخ :

باید زندگی رو یه کم جذابتر کنه 😊


:) اصفهانیه؛ یعنی نگاه کن ها! 
ها که از ادات تعجبه! نگاه کن (نیاهون) به لهجه اصفانی میشه "نیگا کون"  که در تلفظ سریع و لهجه دارتر گ نیگا حذف میشه و ک میشه ه!🙄
کلا میشه گفت در معنی "نه بابا!"، "چی میگی؟!" و سایر عبارات نشانگر تعجب به کار میره
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan