کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

یک پست دیگر =/

۱. پسرخاله ام استوری گذاشته است که دلم دنیای بچگی را میخواهد که در آن نه استرسی بود نه غصه ای نه دردی... به نظرتان برایش بنویسم تو باید هم دلت بچگی را بخواهد! این ما بودیم که همیشه استرس خراب شدن بازیمان به دست تو را داشتیم و غصه بازیهایی که تو با جرزنی برنده می شدی را می خوردیم و فقط همین را کم داشتیم که کتکمان هم بزنی تا درد هم داشته باشیم؟! 😂 وگرنه تو که با آن همه مسخره بازی که سر ما و بازیهایمان در میآوردی و غش غش میخندیدی و کیف می کردی، باید هم بهت خوش گذشته باشد!

۲. به نظرم یکی از مصادیق تبعیض علیه زنان این است که اگر مردی به زنی بگوید دلم میخواهد دستپخت تو را بخورم، ابراز محبت محسوب می شود ولی اگر زنی به مردی بگوید دلم میخواهد پولهای تو را خرج کنم، دندان گردی و چاله کندن برای پول مرد طفل معصوم به حساب می آید!🤨😂

۳. من در حالت کلی آدمی هستم که نمی توانم دیگران را دوست نداشته باشم! به خاطر همین معمولا نسبت به دیگران، حتی غریبه ها، حس خوبی، شبیه دوست داشتن یا شاید خود دوست داشتن، دارم و برایم مهم است که باعث ناراحتی کسی نشوم، تا می توانم باری از دوش دیگران بردارم، کمکشان کنم و باعث شوم از زندگی لذت ببرند یا دست کم از غمها و تنهاییهایشان کم کنم. و البته سعی می کنم اینها به قیمت از خودم گذشتن و آزار دیدن خودم نباشد. با این حال گاهی شک می کنم که آیا مسیر درستی را انتخاب کرده ام؟ و در نهایت به این فکر می کنم که در بعد زمینی، ما آدمها موجودات تنها و بی کسی هستیم که فقط خودمان باید به داد هم برسیم وگرنه جهان اطراف، مغرورتر و بی تفاوت تر از آن است که خیرخواهمان باشد و در بعد آسمانی، قلبم به من میگوید خدا با هر کس همان طوری رفتار می کند که او با بقیه بندگان خدا رفتار می کند!

۴. جوانهای فامیل (همسن و سالهای خودم) دارند در مورد یک سفر گروهی با هم قرار و مدار می گذارند و بچه هایشان اصرار دارند که الا و بلا ما هم می آییم و قول می دهیم از درس و مشقمان نمانیم و... دایی کوچیکه به من میگوید: "شارمین تو میای؟" به شوخی جواب می دهم: "نه. بچه ها رو بذارید پیش من شما با خیال رااااحت برید." یک دفعه ورق برمی گردد، بچه ها با خوشحالی به پدر و مادرهایشان می گویند: "آخ جون! ما نمیایم. شما برید!"😉 (هشتگ محبوبیت خود را به رخ کشیدن!)😂

۵. در پست قبلی، خطاب به شارمین دوران راهنمایی نوشتم که رقبای درسی اش هیچ کدام بیشتر از کارشناسی نمیخوانند و همه شوهر میکنند اما او (شارمین) آینده درخشانی دارد. با توجه به کامنت گندم بانوی عزیزم، باید روشن سازی کنم که منظورم این نیست که ازدواج کردن به معنی آینده ای تیره و تار است و درس خواندن و دکتری گرفتن به معنی آینده ای روشن و درخشان! البته اعتراف می کنم که (رویم به دیوار) من شاید تا اواسط دهه سوم زندگی ام، خودم را به خاطر تحصیلاتم، موفق تر از دختران همسن و سالم که متاهل بودند می دانستم و نظرم این بود که آنها زندگی را باخته اند!😶 اما کم کم سر عقل آمدم و معتقد شدم درس خواندن یا ازدواج کردن، هیچ کدام به خودی خود، حُسن و مایه ی برتری محسوب نمی شود بلکه مهم کیفیت تحصیلکردگی یا تاهل است. چه خانم دکتر و استاد دانشگاه باشی و چه متاهل و خانه دار، مهم این است که نقش خودت را به خوبی انجام دهی و از آنچه هستی لذت ببری. ولی خب این حرفها را اگر میخواستم به شارمین دوران راهنمایی بزنم، قطعا همان وسط خودم و نامه ام را با هم آتش می زد و بقیه اش را نمیخواند! مجبور بودم از دید خودش به قضیه نگاه کنم و دلداری اش بدهم!😂
ادمین
۱۶ آبان ۹۸ , ۲۳:۳۹

چقدر خوب مینویسید .

شک ندارم اون شعرهایی که گفتید نوشتید هم به قشنگی و سادگی و روانی تمام پست هاتون هست .

امیدوارم که بتونید ادرس اون وبلاگ شعرتون و پیدا کنید 😔😔

پاسخ :

چشماتون خوب می بینه. 
اگه شد همین جا میذارم چند تاش رو.
خودت باش
۰۱ آبان ۹۸ , ۱۴:۴۹
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

1.جر زنی تو ذات پسراس.منظورت **** هست?

2. خیلی حکیمانه بود.

3.منم آدمها رو دوست دارم و سعی می کنم که یه باری از رو دوششون بردارم و... اما یه وقتا چشم وا می کنم می بینم از خودم گذشتم و...واقعا هم نمیدونم بایست چیکار کنم.

4.خوش ب حال بچه ها که همچین آدم خوبی رو دارن.

5. کاش فک و فامیلت که فقط شوهر داشتنو  معیار خوشبختی میدونستن اینا می خوندن!

پاسخ :

۱. 🤣. نه داداشش. پیج اونو دنبال نمی کنم!
۲. 😎
۳. باید همیشه چشممون باز باشه که در عین کمک و محبت، نذاریم ازمون سو استفاده کنند. ولی خداییش خیلی سخته.
۴. خوش به حال بچه های خودتون که یه آدم خوبتر دارن. :)
۵. دیگه هم من از اونا قطع امید کردم هم اونا از من 😁
رضا
۲۴ مهر ۹۸ , ۱۴:۴۱

 

1.کلا نمی‌شه منکر این واقعیت تاریخی شد که ما پسرا در دوران بچگی آدمای تخس و سِرتِقی بودیم!

 

2. حالا اگه وقتی آقاهه اون جمله رو می‌گه نمی‌شه خانمه برگرده و بگه:

از تو به یک اشاره    از من به سر دویدن به آشپزخانه !!

بعدشم آقاهه داره پولاش رو جمع می‌کنه که برای خانمش سرویس طلا بخره! اینقدر با عینک بدبینی به مردا نگاه نکنید!!

 

3.قبلا هم گفتم خوش‌قلبی شما غبطه‌برانگیزه از طرفی در فضایی که در جامعۀ امروز ما و آدماش حاکمه ممکنه زمینه سوءاستفاده دیگران هم بشه(البته می‌دونم خودتون به این موضوع آگاهید).

شما که حتی غریبه‌ها رو هم دوست دارید چطور به اون یه نفر خاص فقط حس مثبت دارید!!؟

 

4.بچه‌ها هم می‌دونن که خاله شارمین، علیرغم ظاهر آدم بزرگا، یکی از خودشونه!

 

 

پاسخ :

۱. از خوبیاتون بگید 😕😂

۲. خانمها که بدون اشاره، دائم الآشپزخونه ن. سرویس طلا گرفتن از مرد یه جور ابراز عشق زن به مَرده، خرج کردن پولاش برای خرید چیزهای دیگه هم یه جور! دیگه خلاصه خانمها وجودشون لبریز از عشقه کاریشم نمیشه کرد!

۳. شما لطف دارید. درسته، گاهی هم زمینه سوء استفاده س.
بستگی داره تعریف هر کس از دوست داشتن و حس مثبت داشتن چی باشه! 😶 اون یه نفر رو که شما بهتر از من میشناسید میدونید که بی ابر می باره😖😉

۴. با من بهشون خوش میگذره و کلی با هم میخندیم.😊
غ ز ل
۲۱ مهر ۹۸ , ۱۸:۱۱

عاقا پس منم ماه اک رو بزارم پیش تو و برم :))))

 

چه خوبه که به همه حس خوب داری

اما خوبی کردن اندازه داره از حد که بگذره میشه وظیفه و بعدن هم چنان دستمزدهایی دریافت میشه ناباورانه

 

تو روح اون بچه اذیت کنا

بچه های فامیل بابا منو خیلی اذیت میکردن 

ازشون بدم میاد چون یادگرفته بودن مسخره کنند

منتپل بودم بهم میگفتن شکم گنده :(((

و همیشه اسباب بازیامو خراب میکردن

و به عوضیشون کل بچگیمو با بدترین کار دنیا نابود کرد

 

نامه اتو هنوز نخوندم 

شارمین چی میشد میتونستیم قرار بزاریم و من به دل سیر با خرفام مغزتو میخوردم

بعدم احتمالا تو میگفتی غ ز ل چاره دردات شاید یک خرمالو باشه :))))

و برای اون مرض لاعلاج هم چند روز آفتاب بشین بلکه بخار شه :)))

پاسخ :

ای جاااان😍 بیا بذارش و با خیال راحت برو. تو فامیل ما همه بچه دوستند، حتی خود بچه هامون😊 خلاصه که اگه وقتی برگشتی به ماه اون قدر خوش گذشته بود که گفت مامان غزل برو من می مونم جا نخوری😉

آره اینو تجربه کردم و اندازه نگه داشتن رو تا حد زیادی یاد گرفتم. 

ای بابا! چی کار کرد مگه؟! پسرخاله های من در حد فاجعه نبودن. فقط هر وقت راهشون نمیدادیم تو بازی،بازی رو به هم میزدن. مثلا توپمون رو میگرفتن یا یه حشره ای چیزی می گرفتن باهاش ما رو می ترسوندن و از این جور کارها😕

نامه م طولانیه. هر موقع فرصت داری بخون.

آره واقعا، چی میشد اگه می شد😍
اون خرمالو و آفتاب و اینا رو نفهمیدم یعنی چی🙈
گندم بانو
۱۹ مهر ۹۸ , ۰۹:۵۳

:)))

دقیقا مساله کیفیته، و اینکه خودت نسبت به جایگاهت چه حسی داشته باشی. اگه همین لحظه حالت خوبه و بدونی که اگه ده سال برگردی عقب باز همین راهو میری، خب بردی. ولی اگه فک کنی باید فلان جا فلان دو راهی رو این بار از یه راه دیگه برم، باختی.

یه دختره بود تو دبیرستان ما، به شدت دانش‌آموز سخت‌کوشی بود. مکانیک دانشگاه شیراز قبول شد. ولی ترم دو بود که یهو ازدواج کرد و انصراف داد و رفت اتریش! که دانشگاه‌های اونجام گویا مهندسی‌هاش بدون کنکوره! یعنی این همه تلاش زمان دبیرستانش دود شد رفت هوا! ولی راضیه از شوهرش و حالش خوبه.

یه دختر دیگه بود که دیپلم داشت و خواستگار پزشک براش اومد. اون روزا به شدت خوشحال بود. تمام شرط و شروطای پزشکه رو قبول کرد و چشم رو همه تفاوتا بست. اوایل هم همه جا پز میداد که زنِ دکتر باید فلان تفاوتا رو با بقیه زنا داشته باشه و... حالا به قول خودش فقط به خاطر بچه‌هاشه که طلاق نمیگیره و حالش واقعا بده!

پاسخ :

یه لایک گنده به حرفات👌😉
دلم برا دختر دومیه سوخت. گول دکتر بودنش رو خورده و البته از طرف دیگه، وقتی ازدواج رو بیش از حد بزرگ می کنند و فکر می کنند شوهر کردن باید هدف و همّ و غم هر دختری باشه وگرنه نه خوشبخته نه آرامش داره، نتیجه ش همین ازدواجهای ناموفقه. 
حمیده
۱۹ مهر ۹۸ , ۰۹:۱۷

هشتگ بچه‌ها پدرتو درمیارن، تامام :)))))

پاسخ :

نمیذارنشون پیشم که... ولی من اگه وقت داشته باشم خودم پایه ی شیطنتهاشونم البته تا جایی که همدیگه رو اذیت نکنن. واسه همین پیش من موندن رو به سفر رفتن ترجیح میدن😊
*AZRA* gh
۱۸ مهر ۹۸ , ۲۱:۵۴

سلام :)))))

یه نوجون سرحال و سرزنده می بینم تو این پست ؛ ))))))که باهاش تو موارد 1 تا 3 خیلی موافقم :))))

پاسخ :

سلام😚
فکر کنم بعد از اون نامه به گذشته، نوجوان درونم شکوفا شد 😉 
نوجوان درونم تشکر میکنه😘😊
لبخند ماه
۱۸ مهر ۹۸ , ۲۰:۳۲

در خدمتیم تمام قد😁

پاسخ :

خدمت از ماست 😉
آبان ...
۱۸ مهر ۹۸ , ۱۸:۰۲

مورد دو ..راستش را بخواهی خیلی وقت ها دلم خواست کسی به غیراز پدرم با جان و دل برایم پول خرج کند ...می فهمی ...انگار ادم نیاز داره گاهی زنی باشد که کسی حمایتش کند ...حالا این خمایت از مسائل عاطفی و مادی و...در برمیگیره 

مورد اخر ..راستش باید بپذیری که زن هایی زیادی تنها موفقیت را ازدواج می دانند و خب اگر تو  این مورد شکست خوردی از نظرشان ادم بدبختی هستی که تا اخر عمر حق دارند نمک به زخم تو بزنند ...

پاسخ :

می فهمم چی میگی عزیزم. و خب به نظرم اون "با جان و دل بودن" هست که حمایت مادی و عاطفی رو دلچسب می کنه. وقتی با منت و توقع همراه باشه همون بهتر که اصلا نباشه.

میدونم باور خیلیها اینه. ولی باور من نیست. و خوشبختانه این هم یکی از زمینه هایی هست که نظر بقیه برام اهمیتی نداره و راه خودم رو میرم.
لبخند ماه
۱۸ مهر ۹۸ , ۱۵:۵۹

سلام خانم

در مورد پسرخاله به نظرم تو هم استوری کن و بنویس که دلت نمیخواهد به اون دوران استرسی پسرخاله ای برگردی😄

 

مورد حس دوست داشتن همگان رو در مورد خودم درک کردم مهربانو جان😍

اجازه خانم ما هم بیاییم پیشتون با بر و بچه های فامیل؟😉

 

پاسخ :

سلام عزیزم.
باید همین کار رو بکنم 😉
حس خوبیه 😍
تشریف بیارید. این جوری مطمئنم بچه ها درس و مشقشون رو هم انجام میدن😂
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan