کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

پست طولانی =/

1-1- یک دنیا سپاس بابت تبریکهای قشنگتان در پست تولدم. ان شالله تولدتان جبران کنم! =)


2-1- دلم می خواست آن خبر خوب را، که در لیست آرزوهای خیلی شدیدم، رتبه ی 2 را دارد (یعنی فقط یک چیز هست که بیشتر از آن می خواهمش!) روز تولدم بشنوم. اما اتفاقی که افتاد این بود که یک روز قبل از تولدم فهمیدم همه حساب و کتابهایم غلط از آب در آمده و آن خبر، به صورت یک خبر بد به من رسید! چیزی که می خواستم به سرانجام نرسیده بود. خیلی سعی کردم محکم باشم و اصلا خودم را نبازم. در جواب اظهار تاسف آقای نون گفتم ناراحتم ولی حتما مصلحتی در کار است و فرصتهای بهتری پیش خواهد آمد. اما کم کم فهمیدم خیلی بیشتر از یک «ناراحتم» معمولی ناراحتم! بغض نکرده بودم اما دلم یک گریه حسابی می خواست که البته نمی آمد! فکرش را بکن! روز قبل از تولدت! این همه دلت گرفته باشد =/ هی با خودم کلنجار رفتم که دختر! خودت را جمع کن! دنیا که به آخر نرسیده. ولی... شما که غریبه نیستید... هیچ جوره جمع نمی شدم! تا این که سری به فضای مجازی زدم و سیل تبریکها و استوریها و استاتوسها و پستهای اینستاگرامی پر شور و احساس بود که به طرفم سرازیر می شد. دوستان صمیمی و خواهرها و همسر برادر حسابی سنگ تمام گذاشتند و بعد ناگهان وسط همه این تولدبازیها، هوا هم بارانی شد! من مردم از خوشی! از وقتی یادم می آید عاشق باران بوده ام و همیشه باران حالم را خوب کرده است. رفتم در حیاط، وسط دو باغچه سرسبزمان، روی زمین خیس، نشستم و با یک گوشی خیس بارانی، تا نیمه های شب، به ذوق دوستانم برای اولین باران تابستانی، که درست در شب تولد من باریده بود و استوری هایی که برایم می گذاشتند، پاسخ ذوقناک دادم. آن قدر انرژی مثبت گرفتم که صبح وقتی از خواب بیدار شدم، حس می کردم دیشب وسط یک جشن تولد خیلی خاص بوده ام! راستش را بخواهید من اصلا اهل این قرتی بازی ها نیستم و از جشن تولد و کیک و شمع و برف شادی و بادکنک و حتی هدیه خوشم نمی آید! ولی تبریکها برایم خیلی مهم هستند و عزیزانم که این را می دانستند با تبریکهای قشنگشان حسابی سر حالم آوردند و باید بگویم طعم گس آن ناکامی هم به کل دود شد و رفت هوا و دیگر اثری از آن نمانده است. 


2. مامان می گوید نمی خواهی با بهار بروی بیرون؟ با تعجب می گویم چه طور؟ با لحن معنادار جواب می دهد: هیچی. سه روز است با هم بیرون نرفته اید! به نظرتان تکه انداخت؟؟؟!!! =)))


3. می خواستم بنویسم لعنتی ها! شما باید تکیه گاه بودن را بلد باشید وگرنه پول را که خودمان هم بلدیم به دست بیاوریم؛ ولی ترسیدم جواب بدهند لعنتی خودتان هستید! شما هم باید منبع آرامش بودن را بلد باشید وگرنه آشپزی را که یا خودمان بلدیم یا سرآشپز رستوران سر کوچه مان! =/


4. یکی از این دخترهای بیانی هم هست که آن قدر چهره زیبا و دلنشینی دارد که من اگر پسر بودم هر طور بود می گرفتمش؛ حتی اگر قبل از دیدنش به کل قصد ازدواج نداشتم! همین منی که یک عیب بزرگ پسرها را این می دانم که خیلی هایشان موقع انتخاب همسر، زیبایی را به عنوان معیار اول و دارای حق وتو در نظر می گیرند! (خود این دختر می داند منظورم او است؛ اگر خواست خودش را لو بدهد!) =))


5. در گوگل سرچ کنید: animal smiles. روحتان شاد می شود! =)


6. کانالی که مربوط به اخبار تخصصی رشته ما است از اول تابستان برنامه ای گذاشته با عنوانی شبیه ۹۰ روز ۹۰ کتاب و قرار شده هر روز یک کتاب خوب مرتبط به رشته را که ارزش خواندن داردمعرفی کند و تا اینجا، تقریبا هر کدام از اساتید رشته آمده اند کتابی را که خودشان تالیف یا ترجمه کرده اند را معرفی کرده اند! البته اشکالی هم نداردها! فقط به نظرم هشتگهایی مثل #کس_نگوید_دوغ_من_ترش_است و #ما_اینها_را نوشته_ایم و #من_و_کتابهایم_همین_الان_یهویی و... هم تهش اضافه کنند دیگر حل است!


7. پسر کوچولویش را برای آزمون یکی از این مراکز پیش دبستانی معروف شهر برده بود. بگذریم که آزمونشان ویژگیها و مهارتهایی را سنجیده بود که هیچ تناسبی با پنج سالگی نداشت و تقریبا تا 6-7 سالگی به وجود نمی آمد؛ گفته بودند در هماهنگی حرکتی- دیداری ضعیف است. مامان پسر کوچولو پرسیده بود هماهنگی دیداری- حرکتی چیست؟ خانم مربی، عاقل اندر سفیه نگاهش کرده بود و پرسیده بود: «تحصیلاتتون چیه؟» مامان پسر کوچولو گفته بود: «لیسانس حقوق» خانم مربی گفته بود: «خب من چی بگم که شما متوجه بشید؟ اینا بحثای تخصصیه!» و حالا من به شما می گویم کافی بود بگوید کسی که در مهارت هماهنگی حرکتی- دیداری ضعیف است در انجام کارهایی مثل نشانه گیری، پرتاب توپ برای دیگران یا گرفتن توپی که برایش پرتاب کرده اند و... مشکل دارد. حالا بماند که همان موقع که مامان پسر کوچولو داشت اینها را برایم تعریف می کرد، پسر کوچولو با پدرش و پسر کوچولوی دوست دیگرمان غرق توپ بازی بود و به خوبی توپ را پرتاب می کرد و می گرفت.


8. من که آدم استاتوس گذاشتن نبودم! فقط یک روز دلم خواست چند تا عکس را استوری کنم و چون کمی خودمانی و همراه با شوخی بود، با خودم گفتم استاتوس می گذارم. کی می آید واتساپ چک کند؟ آخر خودم تا حالا فقط دو سه بار استاتوس بقیه را چک کرده ام. خلاصه ۴ تا تصویر گذاشتم و رفتم. شب که چک کردم می بینم هرررررر کسی که باهاش رودرواسی دارم و روابطمان کاملا رسمی است و اصلا «این» روی مرا ندیده استاتوس مرا چک کرده. کلی خجلت زده شدم! 

نفس
۰۵ مرداد ۹۸ , ۱۶:۵۵
تولدتون باتاخیر مبااااااارک .
زنده وپاینده.
خواننده امسال و خاموش😂😂😂😂

پاسخ :

مررررررسی.
سلامت باشید.
خواننده های خاموش خیلی رازآلودند! با این حال مرسی که میخونید.
Reyhane R
۳۰ تیر ۹۸ , ۰۰:۵۷
یعنی به منم داده بودی رمز رو؟🙁🤔

پاسخ :

آره دیگه. دوباره می فرستم ^_^
مینا
۲۹ تیر ۹۸ , ۲۲:۰۳
ما هم می توانیم رمز پست شما رو داشته باشیم یا جز نامحرمانیم؟

پاسخ :

مینا جان رمز رو فقط یه تعداد انگشت شمار از بلاگرهایی که چند ساله با هم دوستیم و مرتب در ارتباطیم دارن.
غ ز ل
۲۸ تیر ۹۸ , ۰۱:۲۶
میگن قدیما من اینجا یه نظری یبت کرده بودم؟! میگن ها من نمیدونم :)))

پاسخ :

من از بیان پرسیدم. گفت: بوده ها! ولی گشنم بود، نظرش هم خوشمزه... خوردمش! =)))
میگه لطفا دوباره بنویس قول میدم بهش دست نزنم! =)
Reyhane R
۲۶ تیر ۹۸ , ۱۹:۳۳
1.ولی من اینکه بقیه یادشون باشه و تبریک بگن رو دوست ندارم.نمیدونم چرا.مخصوصا اگه بده بستونی باشه و انتظار تبریک متقابل رو هم داشته باشن.فقط همین که میم یادش بمونه وکادو یا یه شاخه گل یا یه سوپرایز کوچیک بگیره برام کافیه.😊
1-2 من الان اینجوری ام که به خودم میگم: خودت رو ناراحت نکن.اینم میگذره و فراموش میکنی.عادت میکنی.هیچ چیز این دنیا ارزش غصه خوردن رو نداره.قبلا تو بحران و شکست های زندگی خیلی خودم رو عذاب میدادم.ولی الان احساس میکنم دارم کم کم بزرگ میشم.
چه خوب که همه چیز دست به دست هم داد و بهترین حال رو داشتی شب تولدت.

3.آخ آخ! تکیه گاه بودن و منبع آرامش بودن! کاش ما بتونیم اینا رو خیلی بیشتر و بهتر از پدر و مادرهامون به بچه هامون یاد بدیم و منتقل کنیم.

4. این خانوم دکتر زیبا که گفتی بلاگر مورد علاقه منم هست.طرفدار زیاد داره خانوم دنتیست.

5.ای جااااان.فقط یه سوال حیوانا واقعا میخندن یا نه؟ یا دست آدم ها تو کار بوده؟

7.شما هم برای رو کم کنی کتاب های خودت رو بزار و معرفی کن😁😅

8.منم اهل استاتوس نیستم چند بارم که خواستم استاتوس منظور دار بزارم ترسیدم مخاطب هام فکر بد بکنن😅😅.مخصوصا که جاری های عزیز وخواهرشوهرها و فک و فامیل جناب میم سریع میبینن و ممکنه سوء برداشت بشه.دیدی بعضیا تو استاتوس کنایه و گله و شکایت میکنن غیر مستقیم؟بابا مشکل داری برو مستقیم و رو در رو به یارو بگو😐

[ازساعت دو شروع کردم به نوشتن کامنت.الان تموم شد(ساعت۷ونیم).وسطش کلی کار دیگه هم کردم.خداییش باید به ماها سختی کار (کامنت گذاشتن) و حقوق و مزایای بیشتر بدی خانوم دکتر😅😅]

پاسخ :

1. خوشبختانه برای من بده بستونی نیست. اونایی که بهم تبریک میگن اکثرا چون واقعا براشون مهمم و البته چون می دونن این تبریکها خوشحالم می کنه این کار رو می کنن. البته من خودمم چون تولد رو روز خاصی می دونم معمولا تولد بقیه یادم نمیره و تبریک میگم و حتی چند نفری هستن که بهم میگن غیر از بانکها، فقط تو تولد ما رو یادت هست! =/ شاید اینم تاثیر داره تو تبریک گفتنهاشون. ولی باز اگه یه سال هم من یادم بره تبریک بگم، تبریکهای اونها سر جاشه.

2-1-می دونی ریحانه جون به نظر من آدم باید برای هر چیز ناراحت کننده ای به خودش فرصت ناراحتی و حتی سوگواری بده (ولی کولی بازی درنیاره و مدتش رو هم طولانی نکنه). من اگه این کار رو نکنم، شاید هیچ وقت طعم گس اون از دست دادن یا به دست نیاوردنه از دهنم نمیره. ولی وقتی یه مدت زمان مشخص (به تناسب سختی غم) سوگواری کنم خوب میشم. تو این مورد، اصلا به خودم فرصت سوگواری نمی دادم و شاید همین، غمش رو بیشتر می کرد. خدا رو شکر که این جوری برطرف شد.

3. ان شالله همین طور میشه.

4. اوهوم. چون علاوه بر چهره ش، اخلاقش هم عالیه. =)

5. خنده تو حیوونا یه واکنش غریزیه گویا. با خنده های ما فرق داره. ولی به هر حال خیلی بامزه میشن. =)

7. خخخ... باید همین کار رو بکنم. =)

8. وای منم خیلی از این کار بدم میاد. یه مدت یه دوستام هی پروفایل سوزناک میذاشت، بهش گفتم کمکی از دست من برمیاد بگو. گفت نه مخاطبم خودش می دونه با اون دارم. همین کافیه! =/ خب این عکسها رو برای مخاطبت که همین الان ور دلته با شریت بفرست دیگه! (شوهرش مخاطبش بود!) =/


عزیز دلم. یه دنیا مرسی =)  تازه اولین فردی هم هستی که تقریبا در مورد همه بندها نظر گذاشتی.  عائله مندیت رو هم باید در نظر بگیرم! =))) حتما اینها رو آخر ماه لحاظ می کنم. =)
ربولی حسن کور
۲۶ تیر ۹۸ , ۰۷:۰۹
سلام
تولدتون با تاخیر مبارک باشه 
سابقه تجربه مشابه مورد ۱-۲ را دارم 😔

پاسخ :

سلام.
مرسی آقای دکتر.
امیدوارم در نهایت تجربه خوبی بوده باشه.
مینا
۲۵ تیر ۹۸ , ۲۰:۴۱
حالا ما که اسم واقعی شما رو نمیدونیم ولی اگه ارزوی واقعی تون رو می دونستیم می تونستیم از همین جاواست انرژی مثبت بفرسیتم تا انشالله برآورده ببشه

پاسخ :

ممنون عزیزم.
بدون دونستن اسم و آرزوی واقعی انرژی مثبتت رو بفرست ^_^
مهدی
۲۵ تیر ۹۸ , ۱۸:۱۶
1. :-)
3. حرف حساب جواب نداره
4. انشالله یکی مثل تو گیرش بیاد و خوشبختش کنه ;-)

پاسخ :

۱. =)
۳. والا =)
۴. ان شالله همیشه خوشبخت و خوشحال باشه و باشید. ^_^
هوپ ...
۲۴ تیر ۹۸ , ۲۳:۴۶
گرفتی ما رو؟ :-)))))
مرسی عزیزم از لطفت به من، چشای قشنگ ناز میبینن! :-**

پاسخ :

نه... ولی قصد دارم بگیرمت 😂😂😂 از همون اولین باری که عکست رو دیدم بهت گفتم چشمم رو گرفتی😄

من به شدت عاشق چشم عسلی ام. البته تو جز رنگ چشمات کلا ناز و تو دل برویی. بی تعارف میگم.
مشتاقٌ الیه
۲۴ تیر ۹۸ , ۲۱:۵۴
مرد که نباید بوی پول بده. زن که نباید بوی بادمجان سرخ کرده بده :)
اصلا اعتراض داریم
+شماره 3 که در این مورد بود را خیلی پسندیدم :)

پاسخ :

والا =)
ما هم اعتراض داریم!

امیر رضا
۲۴ تیر ۹۸ , ۲۱:۲۰
به هر حال ممنون

پاسخ :

زنده باشید.
﴿﴿مریــــــــــــــــــــدا ﴾﴾
۲۴ تیر ۹۸ , ۲۰:۳۹
من الان فقط میخوام بدونم اون دختر خوشگل کیه :/ :|
یعنی چی اصلا یکی باشه از من خوشگل تر باشه تو بیان :| :)))

پاسخ :

اصلا باید یه مراسم برگزار کنیم دختر شایسته ی بیان رو انتخاب کنیم! =)))

اون دختر خوشگل، کامنتر کامنت قبل از توئه. 

من تو رو ندیدم ولی با توصیفاتی که از خودت تو وبت کردی قطعا خوشگلی. =)
هوپ ...
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۹:۵۲
پستت در اون حدی که من فکر میکردم طولانی نبود که! پست طولانی میخوای شباهنگ و من!

١-من هم واقعا تبریک گفتن رو از طرف کسانی که انتظارشو نداشتم خیلی خیلی بیشتر دوست دارم. البته کادو هرچند کوچیک هم خوشحالم میکنه به شدت!
٤- اممم، میشناسیمش؟ معرفی کن شاید من خودم گرفتمش!
٨- حالا برعکس من با منظور توی واتساپ استوری گذاشتم و هی رفتم چک کردم دیدم هیششش کی سین نکرده، بعد اخر شب فهمیدم کلا بسته بودم واسه همین که کسی نتونه ببینه :-//

پاسخ :

یه قسمتهایی رو قبل انتشار حذف کردم آخه.

1. من کلا خراب تبریکم! اصلا انگار کمبود تبریک دارم! البته هدیه رو هم نه که بدم بیاد. ولی اون قدرها هم خوشحالم نمی کنه. در واقع برای تبریک ذوق می کنم برای کادو خوشحال میشم برای کیک و شمع و برف شادی اینجوری میشم: =/

4. آره بابا! یه خانم دکتر چشم عسلی نازه (قاعدتا ادامه ش باید بگم صبح میره مطب عصر برمی گرده!!! خخخ). تو که نمی تونی خودتو بگیری آخه! =)

8. =))) منم یه بار در مورد استوری اینستا همین کار رو کردم. فقط برای دوستان صمیمی به اشتراک گذاشته بودم ولی هیشکی تو لیست دوستان صمیمی نبود! بعد هی می گفتم چرا کسی واکنشی نشون نمیده! =/
میرزا مهدی
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۹:۴۲
من وقتی که مطلبتو میخونم




پاسخ :

=)))))))

دور از جون
آبان ...
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۹:۱۲
تولدت مبارک ..خیلی هم مبارک ...:)
من  وضعبت واتساپ که گذاشتم متوجه شدم ..دشمنانم و افرادی می خواهن سر به تنم نباشد هنوز دارند چک می کنند من را ! 
فکر کنم اطلاع نداشتند مشخصی می شود ..!

پاسخ :

ممنونم آبان جان.

ای بابا! =/ شایدم می خوان بهت بگن که حواست باشه حواسمون بهت هست! =)
معلمی از جنس اینده
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۸:۲۲
در گوگل سرچ کردم واقعا روحم شاد شد.

پاسخ :

=)))
دیدی چه بامزه بودن؟ من همین که صفحه باز شد بلند زدم زیر خنده.
شنگول العلما
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۷:۱۰
حرف های ما در فضای مجازی و استاتوس ها و.... تا کجاها می رود نمی دانیم. 
صف رسیدگی به فضای مجازی در قیامت احتمالا از همه طولانی تر است ^_^ 

پاسخ :

همین طوره.

+ شما از پستهای من به چه نکات عرفانی عمیقی می رسید! 
امیر رضا
۲۴ تیر ۹۸ , ۱۶:۵۴

خیلی وبلاگ قشنگی دارین

لطفا اگه وقت کردید به وبلاگ منم سر بزنید

پاسخ :

ممنون.
سر زدم. من برای برنامه نویسی ساخته نشدم!
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan