بین شرکتکنندهها نشسته و منتظر بودم کمی شلوغ شود تا سخنرانیام را شروع کنم.
حالا واکنش آدمها:
بغلدستیام (دم گوش بغلدستیاش): حالا همیشه ادما منتظر سخنران میشن یه بارم سخنران منتظر بمونه.
خانمی که دوستش (بغلدستی من) بهش زنگ زده بود که بیا شروع شد:
_پس تو گفتی شروع شد.
+ سخنران اومده
_ آره یقین خرزو خانه!
+ هیییییس... همین خانومهس!
خانمی که ۳:۲۰ رسیده (با حالت طلبکار):
پس شوما گفتین ۳ شروع میشه.
- چهارشنبه ۶ بهمن ۰۰ , ۰۹:۲۵
- ادامه مطلب