There Is No End To My Childhood
این رو هم تا یادم نرفته بنویسم؛
هفته پیش مامان بچه‌ای که دو جلسه‌س پیشم میاد گفت که روند درمان بچه‌ش خیلی خوب داره پیش میره.
خوشحال شدم.
گفت همه چیز خیلی بهتر شده.
خوشحال شدم.
گفت پسرم دیگه از اون گریه‌زاریای الکی راه نمی‌ندازه.
خوشحال شدم.
گفت شما و مرکزتون خیلی انرژی مثبت دارید.
خوشحال شدم.
گفت انرژی مثبتتون تو زندگی ما جریان پیدا کرده.
خوشحال شُ...
تا بیام خوشحال بشم اضافه کرد:
من اصلا هیچ‌کدوم از راهکاراتونم انجام ندادما....🤪🤧🤕
باشه خانم منطقی، به من بگوبرای اون بچه تو حامعه ی ما چه جایگاهی برای کمک کردن وجود داره؟ کی متولی کمک کردن بهشه؟
سلام
اگه صرف نوبت گرفتن مشکلاتو حل میکنه تا چندتا نوبت ازتون بگیریم و نیائیم!
می تونی دنیا پر از «اینطور آدمها است که قدمی برنمیدارن» را درباه ی اون بچه هم بگی؟
یه وقتایی آدم میره مطب اون روز دکتر هم غیبت داره از شانسش ولی خوب میشه!
مهم اون حرکته که جواب داده یعنی بلند شده شال و کلاه کرده و اومده پیش شما و ایمان داشته که خوب میشه:)
آقا یه چیزی
بچه‌ها توی یه دوره‌ای فکر کنم خیلی قشقرق دارن
یه خاطراتی از آلما دارم که .... 😭😭😭
حالا همسایه بغلیمون بچه‌ش تو این سنه
هر روز با جیغ میرن بیرون و میان خونه.
فکر کنم از اوناس خانمه، که هر روز میره خونه مامانش.
نمی‌فهمم مشکل بچه چیه با عبور از در 🤣🤣🤣
تا می‌خوان برن داخل یا بیان بیرون شروع میکنه.
منم تو دلم میگم ای طفلک مادر تحمل کن میگذره 😁😁😁
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
یاد اون آقاهه هست لیوان چای دستشه به مانیتور نگاه میکنه
عکس بالا می‌خنده
عکس پایین پوکره
یاد اون افتادم
😁😁😁
فکر کردم مامان بچه ی اون دوپای مذهبی اینو گفته خواستم خوشحال شم
اگه اونه که خدا را شکر
