کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

این دفعه نمی‌خواد ایمان بیارید!

نوشین گفت بیا خودمون سر راه پذیرایی رو هم بگیریم ببریم که منشی‌ت نخواد تا این‌جا بیاد. قبول کردم. خرید رو انجام دادیم و رفتیم کلینیک. کارگاه شروع شد. یهو متوجه شدم گوشیم نیست. تو مغازه، روی کیک‌های داخل قفسه جا گذاشته بودم! منشی‌م رفت "تا اون‌جا" گوشیم رو گرفت آورد🙄

خودت باش
۲۸ آبان ۰۰ , ۲۰:۲۴

ببون کاردا!!!!

پاسخ :

🙈
x
۲۸ آبان ۰۰ , ۱۸:۴۸

یادته قبلاً ها ازین گوشی نوکیا دکمه ای ها بود ؟! 

یه سری بند مخصوص گردن هم بود که میشد به گوشه ی گوشی متصل کرد

 

باید از همون مدل گوشی های دکمه دار بگیری با بند گردنی که دیگه جا نذاری و منشی رو به زحمت نندازی :دی

پاسخ :

من وقتی بیرونم حتماً باید گوشیم همه‌ش دستم باشه.
یاسی ترین
۲۷ آبان ۰۰ , ۲۲:۵۷

😂😂😂😂😂 

چقدر گوشی جا میزاری آخه 

پاسخ :

اصلا کارمه... این منشی بنده خدا باید دنبال من راه بره گوشی برام پیدا کنه فقط😂 گذشته‌م رو هم که خبر داری🤪🤣
یاس ارغوانی🌱
۲۷ آبان ۰۰ , ۲۲:۵۱

قسمت بوده اون راهو بره بنده خدا😂😂😂

پاسخ :

با سرتوشت نمی‌شه جنگید 😂
مریم بانو
۲۷ آبان ۰۰ , ۲۱:۵۰

پسر همسایمون اسمش ایمانه 

هربار عنوان میزاری ایمان بیارین ،ایمان نیارین

 

من همش به این فکر میکنم ایمان چجوری برات بیارم:))))

 

یه گولاخیه نگو!

پاسخ :

وای خوب شد این دفعه گفتم نیارید 😂
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan