کودکانه هایم تمامی ندارد

There Is No End To My Childhood

کنکور بی‌گناهه!

من هم کنکور داده‌ام. کم‌تر از یک ربع قرن پیش! اولین کنکور عمرم بود. قبول شدم. با رتبه‌ی ۱۱۱۱. هیچ سهمیه‌ای نداشتم. فقط و فقط درس خوانده بودم. همین! در تمام طول دوران دبیرستان، یک کرم کتاب واقعی بودم!


به جز حقوق، علوم سیاسی و جغرافیا، همه‌ی رشته‌های علوم انسانی روزانه‌ی دانشگاه اصفهان را انتخاب کردم و تمام! یعتی فقط ۷ گزینه در برگه‌ام نوشتم. اولی روان‌شناسی بود، دومی مشاوره و سومی علوم تربیتی. فقط اولی و دومی را نیاوردم و باید بگویم بعدها در کلاسمان با دخترهایی آشنا شدم که رتبه ۳۰۰ و ۸۰۰ بودند و آن‌ها هم روان‌شناسی و مشاوره را نیاورده بودند؛ اما کم‌تر از ده سال بعد، وقتی من دانشجوی دکتری همان دانشگاه بودم، بچه‌ها با رتبه‌ی ۳۰۰۰ هم روان‌شناسی روزانه قبول می‌شدند! بگذریم!


من هیچ وقت کلاس کنکور ثبت نام نکردم. اصلاً نمی‌دانم آن زمان‌ها چیزی به اسم گاج و قلم‌چی و... بود یا نه. حتی یک کتاب تست هم نخریدم و در کتابخانه‌ی کوچک دبیرستان دولتی و کاملاً معمولی ما، ۹۹ در صد کتاب‌های تست و کمک‌درسی، متعلق به بچه‌های ریاضی و تجربی بود که گویا مهم‌تر از علوم انسانی به نظر می‌رسیدند! حالا بماند که آن سال، حتی یک نفر از رشته‌های آن‌ها، دانشگاه دولتی قبول نشد و اکثر بچه‌های انسانی، با رتبه‌های خیلی خول (حتی دو رقمی) قبول شدند. باز هم بگذریم!


تنها کاری که کردم ثبت‌نام در کنکور آزمایشی بود که از طرف آموزش و پرورش استان اصفهان و با هزینه‌ی مناسب، در سه مرحله برگزار می‌شد و در هر مرحله، یک سوم کتاب‌ها، به محتوای قبلی اضافه می‌شد. هیچ وقت برای این کنکورها درس نخواندم اما همیشه جزء ده نفر اول استان بودم.


از ۴ خرداد همان سالی که کنکور داشتم، شروع به درس خواندن برای کنکور کردم. درست فردای روزی که خواهر دومم هم عقد کرد و حالا دو جفت کبوتر عاشق داشتیم و یک فاخته‌ی کنکوری و جوجه گنجشکی به اسم آرمین که از من جدا نمی‌شد و فقط یک اتاق مجزای درست و حسابی که هر کدام از دامادها زودتر می‌رسیدند، ان را اشغال می‌کردند و آن دیگری در ایوان می‌نشست و من بی‌جا و مکان می‌شدم!


تمام آن یک ماه را از اتاق آن طرف خانه‌ی بزرگ مادربزرگ استفاده کردم. آرمین روزی چند بار بهم سر می‌زد. یک روز در میان به خانه می‌رفتم و دوباره برمی‌گشتم. خاله که خرداد همان سال، مرا به جشن فارغ‌التحصیلی‌اش در دانشگاه اصفهان (که آن زمان آرزوی بزرگ من بود) برده بود، کتاب‌های تستش را بهم داد. سه هفته وقت گذاشتم و تمام کتاب‌های درسی‌ام را روزنامه‌وار خواندم. یک هفته‌ی آخر تست زدم. و بالاخره روز کنکور از راه رسید...


استرس داشتم؟! اصلاً. عین خیالم هم نبود. انگار نه انگار که جلسه‌ی کنکور است. در تمام روزهایی که پیش‌دانشگاهی بودم، آن‌قدر به این فکر کرده بودم که اگر کنکور قبول نشدم چه کنم و آن قدر برای زندگی بدون دانشگاه برنامه چیده بودم که با وجود همه‌ی عشقی که به درس خواندن داشتم، حس نمی‌کردم با قبول نشدن چیز خاصی را از دست بدهم.


۱۵ شهریور نتیجه‌ها آمد؛ درست فردای جشن عروسی خواهر دومی! آن موقع‌ها، سوسول‌بازی‌های امروز نبود و ذوق پیدا کردن اسممان در روزنامه، به همه‌ی دنیا می‌ارزید. یادم هست با این که دوستم اسمم را در روزنامه دیده بود، خودم هم رفتم روزنامه گرفتم تا اسم خودم را ببینم!


چند سال بعد، کنکور ارشد را با شرایط مشابه قبول شدم و این بار رتبه‌ی ۶ کشوری! بدون سهمیه، بدون کلاس کنکور. فقط از دو کتاب تستی که دوستم داشت استفاده کردم.روزی یکی دو ساعت درس می‌خواندم و تمام!


برای دکتری از طریق مصاحبه استعداد درخشان وارد شدم ولی نمره مصاحبه‌ام از همه بالاتر بود و بعدها هم رتبه‌ی یک ورودی‌هایمان شدم و نمره‌ی آزمون جامعم، بالاترین نمره در طول تاریخ دانشکده‌مان شد؛ بی‌آن‌که نور چشمی باشم، پارتی داشته باشم یا استادی هوایم را داشته باشد. حتی منفور یکی از اساتید هم بودم!


حالا چرا این‌ها را می‌نویسم؟! می‌خواهم کلاس بگذارم؟! ابداً. به قول مامان، هر کاری کرده‌ام برای خودم کرده‌ام و هر چه به دست آورده‌ام خودم فایده‌اش را برده‌ام و گفتن ندارد!


این‌ها را نوشتم برای آنهایی که کنکور را غول کرده‌اند و سرنوشت و زندگی‌شان را به آن گره زده‌اند. برای آن‌هایی که فکر می‌کنند برای قبولی در دانشگاه خوب حتما باید سهمیه‌ای چیزی داشته باشند. برای آن‌هایی که فکر می‌کنند کنکور، عامل اضطراب است! نیست! باور کنید که نیست. عامل نه! بهانه یا دستاویز است. تو وقتی شخصیت مضطربی داشته باشی، کنکور هم که نباشد بابت چیز دیگری اضطراب می‌گیری.تو اگر کمال‌طلب و رقابت‌جو باشی، کنکور هم که نباشد یک جای دیگر می‌گردی تا این نیازهایت را ارضا کنی! کنکور بهانه است. 


در کشوری که درهای دانشگاه به این راحتی به روی همه باز شده و حتی گاهی عرضه بیش از تقاضا است، در کشوری که عمده‌ی فارغ‌التحصیلان رشته‌ها و دانشگاه‌های خوب و مقاطع بالا هم کار درست و درمانی ندارند و پول و پارتی و چاپلوسی، در اغلب موارد، حرف اول را می‌زند، چرا کنکور باید این همه مهم باشد؟


نسل من که در شرایطی کنکور داد که ورود به دانشگاه چند برابر سخت‌تر از حالا بود و امکانات، چند برابر کم‌تر، و انتخاب‌ها به شدت محدودتر، این همه استرس را تجربه نکرد. کنکور غول نیست! غول، هیجانات کنترل‌نشده، زیاده‌خواهی، کمال‌طلبی، رقابت‌جویی‌های تنگ‌نظرانه‌ و آرزوهای برآورده نشده‌ای است که دلمان می‌خواهد تحقق آن‌ها را در بچه‌هایمان ببینیم‌.


کنکور تنها مسیر خوشبختی نیست. فقط یکی از آن‌ها است و حتی گاهی می‌تواند مسیر شوربختی باشد...



کنکوری جان! نفس عمیق بکش، دلت را به خدا بده و برو تا نتیجه‌ی تلاشت را ببینی. اگر شد که چه خوب! اگر نشد، دنیا به آخر نمی‌رسد. شاید جاده‌ی خوشبختی تو از مسیر دیگری می‌گذرد...

نگار
۱۳ تیر ۰۰ , ۰۱:۳۸

مرسی مرسی، چه ذوقی کردم😍

آرررره، مثل اینکه از سال پیش، همچین قانونی اومده.

پاسخ :

عزیزم 😍
خودت باش
۱۳ تیر ۰۰ , ۰۰:۱۶

اما جذاب میشه. حالا از من گفتن بود...

پاسخ :

شایدم تو چون می‌خوایَم برات جذاب باشه :)))
خودت باش
۱۳ تیر ۰۰ , ۰۰:۰۱

آقا یه بار بشین زندگینامه ات رو بنویس!چیز باحالی میشه...

پاسخ :

خیلی طولانی می‌شه :)
نگار
۱۲ تیر ۰۰ , ۱۵:۲۵

توی این دو ترمی که دانشجوی مشاوره ام، کارگاه تفسیر نقاشی شرکت کردم، آموزش احساسات با بازی( داشتم تایپ میکردم بازی با احساسات) و مربیگری مونته سوری. که این آخری رو باید دوران کارورزیش رو از چند روز دیگه شروع کنم. کار کودک هم انجام میدم. اینا رو گفتم مثلا خودشیرینی کنم بگم خیلی بچه حرف گوش کنی ام😂

چون سری  پیش بهم گفتید کار کردن خیلی آموزنده ست و اینکه کارگاه شرکت کنم... حالا من فکر میکردم با لیسانس مشاوره، میشه بالینی کودک نوجوان شرکت کرد که فهمیدم نه.. دیگه نمیشه و حالا دارم در مورد روانشناسی تربیتی تحقیق میکنم. و ممنون بابت خیالی که راحت کردید.

آهااا، یه دوره آشنایی با رویکردهای درمانی هست، اونم شرکت میکنم.

پاسخ :

چه فعال! آفرین واقعا. عالیه. مطمئنم نتیجه‌ش رو می‌بینی.

منم نمی‌دونستم نمی‌شه. قانون جدیده؟

ان شالله موفق باشی نگار جون.
آتنه
۱۲ تیر ۰۰ , ۰۲:۴۴

سلام،من میخواستم زودتر کامنت بدم،گفتم صبر کنم دوستان کنکوری ازمونشون رو بدن بعد،به امید موفقیت تک تکشون:-)

میدونید،من به قانون پایستگی مشکلات اعتقاد دارم،یعنی فکر میکنم ادم هرجا و تو هر موقعیتی باشه،بالاخره مشکلاتی داره که باید باهاشون دست و پنجه نرم کنه...کنکور یکی از ده ها مسئله‌ای هستش که باید باهاش دست و پنجه نرم کنیم،درنتیجه با کلیت حرفاتون موافقم...ولی دو تا مسئله هست...یکی اینکه اغلب کسایی که کنکور فقط ۱۸ سالشونه،هنوز شناخت انچنانی نسبت به زندگی،به مشکلات،به جامعه،و به خودشون ندارن...شاید الان من،ایکس،ایگرگ به مشکلی بر بخوریم،بدونیم چه جوری خودمون رو کنترل کنیم،شاید الان بدونیم اگر من فلان هدف رو دارم،دلیل و انگیزه‌ی پشتش چی هست،چون نسبت به خودمون و...یه آگاهی نسبی داریم...ولی فکر میکنم جوونای  ۱۸ ساله‌ی کمی هستن که از بین اون سوپ احساسات و افکار بتونه با دید باز به مسائل نگاه کنن و تصمیمات درست بگیرن...

مورد دوم،شاید به قول شما کنکور واقعا بی گناهه،صرفا یه ازمونه مثل هزاران ازمونی که ادم تو طول عمر تحصیلش میده،ولی من فکر میکنم جو کنکور به کمتر ازمونی شباهت داره...الان بعضی از مراکز ازمون های ازمایشی تو دور افتاده ترین نقاط ایران شعبه دارن،صدها کتاب تست،هزاران نکته،ده ها دبیر و استاد کارکشته،مشاور ها و مسائل متعدد دیگه...و در نهایت سطح سوالاتی که به تبع بالاتر میره هر سال...شاید ده پونزده سال پیش با سه ماه درس خوندن به یه رشته‌ی درخور تو یه دانشگاه خوب میشد رسید،ولی الان بچه ها از سه سال قبل شروع میکنن تا فقط بتونن تو رقابت حرفی واسه گفتن داشته باشن...

در نهایت فکر میکنم شاید ماها بتونیم بگیم کنکور بی گناهه،ولی فکر نکنم واسه یه نوجوون با حال و هوای اون دوران و جوی که گفتم،کنکور بی گناه باشه:-)

پاسخ :

سلام عزیزم.
قانون پایستگی رو خوب اومدی.

مساله این‌جاست که مامان و بابای اون جوون ۱۸ ساله بیش‌تر از خودش شورش رو درمیارن و کنکور رو بزرگش می‌کنن الکی!

و نکته‌ی دوم این که به این جو هم خودمون دامن زدیم. یعنی قشنگ داریم پول تو جیب موسسات کنکور که خیلی‌هاشون بی‌سواد هم هستن می‌کنیم که چی؟! هیچی!
اتفاقا همون ده پونزده سال پیش برای قبولی تو دانشگاه خوب و رشته خوب چند برابر الان باید تلاش می‌کزدیم. این که یکی مث من یا نیروانا با حداکثر یک ماه مطالعه تو رشته و دانشگاه خوب قبول شدیم به خاطر اینه که تموم ۴ سال دبیرستان رو خوب خونده بودیم (خودمون خوب خونده بودیم نه با ضرب و زور موسسات و معلم‌های خصوصی و اون همه اضطراب الکی) و خب دیگه نیازی نبود زمان بیش‌تری براش بذاریم. در واقع ما هم از سه سال قبل شروع کرده بودیم؛ ولی چون کنکور رو غول نمی‌دونستیم خودمون آهسته و پیوسته و بی‌سروصدا درس خوندیم و موفق شدیم؛ اونم زمانی که ظرفیت دانشگاه‌ها واقعا خیلی خیلی محدود بود.

نوجوون ۱۸ ساله اگه کنکور رو بی‌گناه ندونه تقصیری نداره. ولی بازم واقعیت اینه که خودش و واطرافیانش و جو جامعه و یه عده سودجو کنکور رو غول کردن. 
نیــ روانا
۱۱ تیر ۰۰ , ۲۱:۵۹

سلام مجدد

نه واقعا این مورد اندازه مدرسه تیزهوشان برام ملموس نیس

دور و برم بچه کنکوری ندارم

ی پسردایی و ی دختردایی همسر تو ۳-۴ سال گذشته کنکور دادن که جفتشونم رشته و دانشگاه دولتی خوب قبول شدن و تا جایی که خبر دارم خیلی هم بابت کلاس و اینا هزینه نکردند (مطمئن نیستم)

ولی خودم دانشجو داشتم که با کلاس کنکور هم سراسری قبول نشده بودند و میگفتند کلاس کنکور به درد نمیخوره و استاداش به جای درس دادن درباره تیپ و قیافه و لاک دخترها نظر میدن!!

من همه تجربه م در این حده

و برداشتم از اون میزان استرس و ... هم بیشتر برمیگرده به چیزایی که تو فضای مجازی می بینم

و بنابراین تو این مورد به گرد پات هم نمیرسم چه برسه بخوام نظر مخالف بدم استاد ❤️🌸

پاسخ :

سلام عزیزم.
من به نظرم تو فضای مجازی خیلی وقت‌ها الکی شلوغش می‌کنن.

استاد خودتی😁😘😘😘
Nαrgєѕ 🌱
۱۱ تیر ۰۰ , ۲۱:۴۹

اتفاقا :)))

برای همین یه استیکر لبخند گذاشتم

همون استیکره مشان از داغ دلمه :))))

پاسخ :

موفق باشی 😍
نیــ روانا
۱۱ تیر ۰۰ , ۱۸:۵۰

سلام

خوب من چند سال قبل از تو کنکور دادم و شرایط تقریبا مشابهی داشتم

خرخوان نبودم ولی به اندازه را میخواندم و از سال دوم که انتخاب رشته کردیم تا پیش دانشگاهی شاگرد اول کلاس بودم

تو کنکور آزمایشی یک بار شرکت کردم که اصلا ثبت نام هم نکرده بودم که بخوام بخونم ی روز تو مدرسه گفتند اطلاع بدین به خانواده ها که دو ساعت قراره بیشتر بمونید برای کنکور آزمایشی

یعنی دقیقا تو روز خود کنکور آزمایشی که حتی من و دوستم مداد هم نداشتیم

رفتیم بیرون مداد خریدیم از تلفن همگانی زنگ زدیم خونه خبر دادیم و برگشتیم کنکور دادیم به شکلی بسیار مسخره

و من نفر اول شدم :)))))))))))))

برای کنکور هم صد بار و صد جا گفتم که 19 روز درس خوندم بدون حتی یک دونه کتاب تست و فقط معلم تاریخمون ی سری تست بهمون داده بود اونا رو زدم و بدون حتی یک دقیقه کلاس کنکور و سهمیه و ...

تازه اینو کسی نمیدونه که من به خاطر برادر بیشعوری که داشتم دود چراغ هم خوردم موقع مطالعه برای کنکور چون نور لامپ چشمان ایشون رو می آزرد عوووووووووققق

و رتبه م شد 902

و رشته اولی که زده بودم زبان بود که قبول نشدم و انتخاب دومم رو قبول شدم

ولی من بعدش کلی هم جغرافیا زده بودم عاشق جغرافیا شهری و اقتصادی سیاسی اینا بودم :))))

هنوزم دلم بابت زبان میسوزه

من کل زبان های سه سال رو تو نصف روز خونده بودم و 86 درصد زده بودم و تو دانشگاهمون کسی بود که با 48 درصد و سهمیه قبول شده بود زبان :(((

و دقیقا من هم یک ذره هم استرس نداشتم

و اتفاقا خودم می گفتم من امسال زورم رو میزنم اگر قبول شدم هیچی اگر نه میرم سراغ ی کار دیگه و دیگه کنکور نمیدم

 

و بنابرین کاملا درک میکنم چی میگی

ولی الان واقعا شرایط خییییییییییلی بد شده

سوالات هم مثل زمان ما نیست

و واقعا بچه ای که کلاس کنکور نرفته باشه باید نابغه باشه تا قبول بشه تو رشته خوب

که البته نابغه هم داریم که با کمترین امکانات رتبه هم میشه

ولی واقعا تبدیل به استرس بزرگی شده برای بچه ها

زمان ما هم بودن بچه هایی که استرس داشتند ولی فکر کنم خیلی درصدشون کم بود

همه تقریبا شرایط یکسانی داشتیم

ولی الان واقعا نابرابری آموزشی بیداد میکنه

پاسخ :

سلام.
می‌بینم که تو هم مث من کلاس می‌ذاری؛ حتی بیشتر از من! :) بدو برو تو اتاقت به کار زشتت فکر کن :)))

من همیشه از جغرافیا بدم می‌اومده. از علوم سیاسی و حقوق بیشترتر! :))


من با بخش دوم کامنتت خیلی موافق نیستم. تو زمان حال هم دیدم بچه‌های معمولی و غیرنابغه که بدون کلاس کنکور و این برنامه‌ها هم قبول شدن. 
من به نظرم استرس بزرگیش کردم.
باز این بحث مث همون بحث مدرسه تیزهوشان و ایناس که من و تو در موردش به توافق نمی‌رسیم. :)))
ربولی حسن کور
۱۱ تیر ۰۰ , ۱۸:۳۰

سلام

دقیقا

بخصوص دنبال اسمهای دخترونه باکلاس بودم :دی

پاسخ :

سلام.

:)))


Nαrgєѕ 🌱
۱۱ تیر ۰۰ , ۱۸:۲۱

:))))

پاسخ :

:)))
کنکوری که نیستی؟! :)
هانی هستم
۱۱ تیر ۰۰ , ۱۵:۱۹

بسیار به موقع و به جا. منم امسال دو تا خواهرزاده‌ی کنکوری دارم...

پاسخ :

ممنون.
خدا حفظشون کنه. امیدوارم هر دو نفرشون یه جور خیلی خوب موفق باشن :)
نگار
۱۱ تیر ۰۰ , ۰۲:۰۸

در واقع به عنوان مشاور کودک و‌ بازی درمانگر؟

پاسخ :

بله می‌شه. البته زیاد نباید به کتاب‌های دانشگاه اکتفا کرد. هم کارگاه زیاد برو هم در کنار کتاب‌های تئوری، کتاب‌های کاربردی خوب بخون 
نگار
۱۱ تیر ۰۰ , ۰۲:۰۸

سلام شارمین خانوم.

یه سوالی داشتم. با ارشدِ روانشناسی تربیتی، میشه در حوزه کودک، کار کرد؟

پاسخ :

سلام عزیزم. بله
x
۱۰ تیر ۰۰ , ۲۲:۴۴

حسودیم شد به بی حاشیه بودنت ....

سال هاست تلاش می کنم به جای در حاشیه بودن ٫ صرفا تمرکزم رو بذارم روی هدف

پاسخ :

مطمئنم موفق می‌شی
** سیلاک **
۱۰ تیر ۰۰ , ۲۰:۰۳

من رو پرت کردین به همون سالها نه 25 سال قبل چند سال جلوتر ولی شرایطمان دقیقا همینی بود که نوشتید من هم از پاورقی کتابهایم نمی گذشتم و تمام کتابخانه های شهر عضو بودم یک روز در میان بین کتابخانه امیرالمومنین و کتابخانه وسط سبزه میدان در جابجایی بودیم برای خواندن همان چیزهایی که توی کتابهای درسی مان احیانا اثری ازش نبود .. من هم کلا شاید 4 یا 5 کتاب از نمونه تست های کنکورهای قبل داشتم رتبه من هم بد نبود ولی آن رشته ای که دوست داشتم در شهرمان قبول نشدم و بعدها سه هزار که خوبه 18 هزار همون رشته ای که ما دوست داشتیم رو تو زیرگروه ریاضی قبول میشد و نمک روی زخم ما می پاشید .. من بعد از گرفتن مدرک دکترا فهمیدم ما دهه شصتی های بدبخت چه آرزوهایی را که به باد نسپرده ایم و چه سالهایی را که برای هیچ تلف نکرده ایم !!!

پاسخ :

مال منم کمتر از ۲۵ سال قبله.
من بابت سال‌هایی که گذروندم، با همه محدودیت‌هاش، حسرتی ندارم. فکر می‌کنم به نسبت اون زمان و شرایط، هر کاری می‌تونستم کردم و هر چیزی که می‌تونستم رو عوض کردم. بابت چیزهایی که در کنترل ما نبوده غصه نمی‌خورم.

امیدوارم بهترین‌ها برات اتفاق بیفته
محمد حسین
۱۰ تیر ۰۰ , ۱۹:۵۲

سلااام

حالا شما که کلاس را گذاشتید

خیلی خوب میفرماین

من از طرف کنکوری ها تشکر میکنم

البته من یه مخالفتی دارم که با نا دیده گرفتن تفاوت های شخصی. در کل نسل امروز (یعنی از بعد من) زیاده خواهی کمتری دارن و دنبال واقعیت های زندگی اند نه آرمان هایی که الکی باید براش تلاش کنند و بعد ببینند هیچی به هیچی (هرچند ممکنه واقعیتی که فکر میکنن اشتباه باشه)

اما همین مقدار هم تقصیر شماست، بچه ها و خانواده ها را روشن نمیکنید که زندگی را هدر مدر ندن.

و کنکور هم اینقدرا بی گناه نیست، خودش علت نیست اما علامت هست، داره با زبون بی زبونی میگه ما برای کار و حرفه اهمیت قائل نیستیم. میگه ما توی مملکتمون حمال و کارگر و اوسا کار نمیخوایم. میگه برای هر کار باید مراحلی را پشت سر بذاری که اصلا به دردت نمیخوره.

اگر کنکور بی گناه باشه پایان نامه که دیگه بی گناه نیست :)))
پایان نامه که یه تمرینه که تموم میشه. اما این ماجرای پژوهش گفتنی داره، میگه ما نصف دانشگاهی هامون (یعنی اعضای هیئت علمی و دانشجو های مقاطع تکمیلی و بیکارا) درگیر چیزی اند که نه بلدند درست انجامش بدن و نه توی کشورمون هیچ جایگاه مفیدی براش تعریف شده

پاسخ :

سلام.
اصلا حالا که فکر می‌کنم می‌بینم واقعا کار خوبی کردم کلاس گذاشتم🤭😅

زیاده‌خواهی و توقعات این نسل اتفاقا بیش‌تره. البته نه همه‌شون، ولی جو غالب اینه.

من همه تلاشم رو می‌کنم که روشن بشن، ولی خب این یه طرف قضیه‌س. بعضی تفکرات تغییر نمی‌کنن. چیه اون ضرب‌المثله! چشمه باید خودش آب داشته باشه!؟ 🤦‍♀️ یه همچین چیزی!

کنکور که دیگه تبرئه شد رفت. من پایان‌نامه و... رو هم تبرئه می‌کنم.مقصر بی‌سوادی اساتید و بی‌همتی دانشجوها و جو غیرعلمی جامعه‌س.
آبان ...
۱۰ تیر ۰۰ , ۱۸:۵۳

خب شارمین من یکی خیلی افتخار می کنم که اینجا هستی و می خونمت

و دمت  گرم :)))))))))

ولی خب کنکور واقعا غوله 

کنکور برای من یاداور یکی از بدترین سالهای زندگی ام بود تنها امیدم تو اون سال درس خوندن بود و جواب داد ...

امیدوارم واسه همه جواب بده که واقعا مسیر زندگی را می تونه تغییر بده ...

یادش بخیر تا چند سال پیش مراقب کنکور می رفتم خیلی خوش می گذشت ....:)

پاسخ :

لطف داری عزیزم. ممنون. منم به داشتن دوست‌های خوبی مث تو افتخار می‌کنم.


می‌تونه مسیر زندگی رو تغییر بده ولی لزوما این طور نیست. و خب به نظرم ارزش این همه استرس رو نداره.

به خاطر کنکور حالت بد بود یا مسائل دیگه؟
سین دال
۱۰ تیر ۰۰ , ۱۷:۵۰

می‌دونید 

مشکل خود کنکور نیست که

مشکل اینه که کنکور تبدیل شده به یه سد و تمام چیزهای خوب دنیا افتادن اون طرف سد

برای مثال حرفای رایج تو خانواده‌ی دوستان و اطرافیان رو بگم؟ 

کنکور بدی می‌تونی گوشی/لبتاپ بخری. کنکور بدی می‌تونی بری کلاس هنری که از بچگی آرزوش رو داشتی. کنکور بدی می‌تونی گواهینامه بگیری. کنکورت رو بدی ماشین/موتپر می‌گیریم برات. کنکور بدی می‌تونی دماغت رو عمل کنی. کنکور بدی میریم دندون‌هات رو ارتودنسی کنی. کنکپر بدی می‌تونی با دوستات قرار بذاری بری بیرون. کنکور بدی/ دانشگاه بری می‌تونی خودت بری مسافرت. کنکور بدی می‌تونی ساز بزنی. کنکور بدی می‌تونی رمان‌هایی که دوست داری رو بخونی. کنکور بدی می‌تونی عکاسی/نویسندگی/نقاشی رو ادامه بدی. کنکور بدی...

 

شاید خیلی از مثال هایی که گفتم و نگفتم فی نفسه ربطی به کنکور نداشته باشن اما همه‌چیز وصل شده به کنکور. همینه که غولش کرده. 

 

پاسخ :

بله باهات موافقم. فقط می‌گم خود کنکور سد نشده، اطرافیانت اون رو سد کرده‌ن. در حالی که واقعا به قول خودت خیلی از این‌ها فی نفسه ربطی به کنکور نداره
گندم بانو
۱۰ تیر ۰۰ , ۱۰:۲۷

ولی خدایی کلاس گذاشتیاااا *__^

 

من واسه کنکور یا برای هیچ کدوم از امتحاناتم هیچ وقت استرس نداشتم. اما بعد از دانشگاه، برای هر اتفاق کوچیکی هم به شدت استرس داشتم و دارم. و کلا جدیدا روحم ناآرومه و دندون قروچه دارم!  و نمیدونم چه مرگمه:/

پاسخ :

مهم اینه که نیتم کلاس گذاشتن نبود 😂


منم البته دیگه اون موجود بی‌خیال و آروم گذشته نیستم.
ربولی حسن کور
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۹:۰۱

سلام

من که همون کنکور آزمایشی را هم ندادم!

یه بخشیش مراعات وضعیت اقتصادی خانواده بود و یه بخشیش هم این که واقعا اون زمان این حرفها بیشتر سوسول بازی بود.

من روزنامه را گیر نیاوردم. یکی از همکلاسی ها که خریده بود و قبول نشده بود اونو بخشید به من و من هم کل روزنامه را گشتم و اسم همه همکلاسی هامو درآوردم!

اون دوستم هم سال بعد لیسانس شیمی قبول شد و بعد تا دکترا جلو رفت و الان سوئد زندگی میکنه!

فقط من نفهمیدم رتبه خیلی خول انسانی های دبیرستان شما یعنی چه؟!

پاسخ :

سلام.
خب شما هم یه شاهد دیگه برای ادعای من! نه کنکور آزمایشی دادید نه هیچ سوسول‌بازی دیگه انجام دادید؛ ولی دکتر شدید :)


تو محل ما یه دونه کیوسک بود و یه روزنامه. نفری ۵۰ تومن می‌دادیم اسممون رو می‌دیدیم 😂

وای چه کارتون با حال بوده اسم همکلاسی‌هاتون رو درآوردید‌. شرط می‌بندم حساب کردید چند تا دختر تو کلاستونه! 😂😂😂





ای بابا! دوباره اشتباه تایپی!😂😂😂

𝐀𝐲𝐥𝐢𝐧 𝐔𝐍𝐈𝐕𝐄𝐑𝐒𝐄--
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۸:۵۹

من میخواستم یه سوالی ازتون بپرسم..خیلی وقتم بود ولی هربار یادم میرفت

الان که این پستو گذاشتین یادم اومد، اگه هم خصوصیه میتونین جواب ندینTT

من چون خودمم میخوام روانشناس بشم میپرسم..

شما توی دانشگاه چه رشته ای خوندین؟*-*

پاسخ :

من علوم تربیتی خوندم عزیزم. با این مدرک تو حیطه کودک و تحصیلی می‌شه کار کرد :)
یاسی ترین
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۲:۵۴

احسنت 😊😍

بسیار موافقم 👌

پاسخ :

قربونت 😘
محمد
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۲:۰۳

آدم به چیزی علاقه مند باشه واقعاً تلاش کردن آدمو آزار نمیده :D

پاسخ :

درسته
Lady Loki
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۱:۰۸

مرسی ممنونم:)

اره موافقم و گرنه کنکور فقط یک آزمون برای به چالش کشیدن دانشی هست که کل دبیرستان یاد گرفتی نه چیز دیگه:)

امیدوارم شما هم موفق باشی در هر زمینه ای

پاسخ :

🌸🌸🌸
فدات
Lady Loki
۱۰ تیر ۰۰ , ۰۰:۵۹

سلام:) از نظر من کنکور مشکل نیست اما خوب یکی مثل من وقتی مجبور میشه رشته تحصیلی انتخاب کنه که علاقه ای نداره و استعداد چندانی هم داخلش اون وقت کنکور میشه غول

بعد مجبوری به خاطر حرفهای خانواده و بقیه چون مدرسه تیزهوشان درس خوندی و باهوشی باید پشت کنکور همین طور هعی بمونی تا پزشکی قبول بشی یا رشته های شبیهش و بقیه رشته ها هم اهمیتی ندارند چون درامد زا نیستند(از نظر اونها)

هر چند که دیگه امسال نمی تونند نگهم دارند تا رشته و شهر مورد نظرشون رو واسشون بیارم

پاسخ :

عزیزم... ان‌شاا... تو بهترین زمان ممکن، تو اون رشته و شهری که دوست داری قبول بشی...


ببین من می‌گم این کنکور نیست که غوله؛ یه چیزای دیگه، مث همین حرف‌ها و توقعات نابه‌جای خونواده‌هاس که غوله و به شما کنکوری‌ها استرس می‌ده و اذیتتون می‌کنه...


بازم امیدوارم بهترین‌ها برات اتفاق بیفته.🌸
برای گرفتن آدرس کانال تلگرامم، کامنت خصوصی همراه با آدرس وبلاگتون بذارید
Designed By Erfan Powered by Bayan