کودکانه هایم تمامی ندارد

سلام مجدد

چه چالش باحالی

ممنون از دعوت..

لبخندهایت جاودانه و الهی که در پایانسال ۹۹ با ۸۰ لبخند مهمان این صفحه باشیم.

منم مینویسم

اوووو!! عجب! الان دیدم!
دستش درد نکنه هرکی گفته! خیلی هم ممنون ^_^

من یادم رفت بگم!! -_-
الان بعد از چند روز متوجه شدم باید به شما میگفتم... -_-

خیلی ضدحاله -_-

چالش

1.گذر نسبی از بحران شدید کاری در همین روزهای آخر سال که فکرش رو هم نمیکردم.

2. خرید ماشین مورد علاقه برادرم.

3. تغییر و تحول های جذاب در رفتار و اخلاقِ پسرک.

4. کنار گذاشتنِ یک کار (نسبتا بد)

5.  رسوندن پس انداز با سختی بسیاااااار زیاد به اون حدی که خیالم راحت باشه, پس از یک سالِ که هزینه های ناخواسته زیادی بهم تحمیل شده بود.

6.یه حرکتِ کاری اقتصادیِ دوستم انجام داده که من نتونستم و خیلییییی خوشحال شدم که اون انجامش داد و امیداوارم خیلی توش موفق باشه.

*دیگه چیزی یادم نمیاد شارمین. بدهاش هم که گفتی ننویسیم دیگه ;-)

راستی سال نو خیلی خیلی مبارک و پر اتفاقاتِ خوب واست باشه خانم دکتر عزیز:-)

1. پیاده روی اربعین و سفر به شهرهای جادویی عراق

2. امدن یه نشونه خیلی خاص از طرف خدا که بهم نشون داد، خدا هوامو داره.

3. به دنیا آمدن سیدعلی

4.یه سوءتفاهم که یجور خیلی خاص رفع شد و من حتی میتونم بر آن آدما دعا کنم و دوستشون داشته باشم...

5. آشنایی با آدمایی که یه دریچه نو تو زندگی من باز کردند.

6. برگزاری جشن تکلیف برا بچه های کل شهرستان.

7. مبارزه با چندتا ویژگی بد. تا حد زیادی هم تونستم کنارشون بذارم.

8.معلوم شدن یه واقعیتی که دو سال پیش من خودمو براش جِر دادم(گرچه الان خیلی دیر بود و ارزشش رو برام از دست داده بود، ولی حتما یه حکمتی داشته و داره.)

**البته از نظر من همون سفر جادویی و پیاده روی و اتفاقاتی که آنجا رخ داد، برا من کافی بود که بگم سال 98 بهترین سال عمرم بود.

ببخشید من الان این پست رو دیدم. سال 98 که تموم شد. فکر کنم وقت انجام چالش هم تموم شد. عذر می‌خوام.

منم نوشتم

http://iamfati.blog.ir/post/هشت-لبخند-نودوهشتی

http://atria00.blog.ir/1399/01/02/286.atria00

پست چالش من 

مرسی از چالش خوبت 🍃

سلام ^_^

اولین باره میام اینجا :)

متاسفانه مدتی میشه ک بیان اینطوریه...

نمیدونم چرا :(

ب هرحال... امیدوارم مث اولین تابستونی ک اومدم اینجا، دوباره شور و اشتیاق نوشتن برگرده به قلم بلاگرا ^_^

چالش قشنگیه... اونم توو این شرایط ک همه محتاج یاد آوردی لبخندامون و شریک شدن توو لبخندای همدیگه ایم :)

پریسا سادات عزیزم دعوتم کرده و انشاالله ب زودی شرکت میکنم :))

سلام شارمین جانم

خوبی استاد مهربون؟؟

عیدت مبارک عزیزم

امیدوارم برسی به هدفایی که واسه 99 داری

ببخشید که یه تایم طولانی هستش که به وبلاگت سر نمیزنم و نوشته هات رو نمیخونم

تابستون جبران میکنم استاد مهربون

سلام.

خاکستری منو دعوت کرد به این چالش.

ایده ی جالبی بود. ممنون.

سال پربرکتی داشته باشی.

این هم لینک من

http://mychaoticmind.blog.ir/post/700

سال نوتون مبارک ^_^

اینم لینک لبخندای منه

http://daily3s.blog.ir/1399/01/01/29-esf-98

سلام :) منم نوشتم.

http://insideme.blog.ir/post/121

سلام شارمین جان :)

تاحالا نظرات من برای تو فکر نکنم حتی به پنج تا هم رسیده باشه :))) نمیدونم چرا همیشه خاموش خوندمت

منم توی چالش شرکت کردم

اعتراف میکنم که اول اولش که پست چالشت رو خوندم توی دلم گفتم بابا لبخند کجا بود چه دل خوشی داره

و یک روز تمام اتفاقات تلخ توی ذهنم تداعی شد

اما یکم سعی کردم که اون خوشی ها رو از دلِ سختی ها بیرون بکشم

خلاصه اینکه اینم لینک مطلب من

graylife.blog.ir/1399/01/01/تو-همانی-که-دلم-لک-زده-لبخندش-را

سلام عزیزم

لینک لبخندهای کلوچه 

https://colooche.blogsky.com/1398/12/29/post-603/%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4%d9%90-%db%b8%d9%84%d8%a8%d8%ae%d9%86%d8%af%d9%90%db%b9%db%b8-

پیشاپیش سال نو مبارک

http://a-g80.blog.ir/1398/12/29/هشت-لبخند-نود-و-هشتی

سلام. ببخشید بابت دیرکرد :)

جانت سلامت :***

اره هناسگم(واژه کوردیه).. یعنی نفسم 

http://sokooot.blog.ir/post/655

سال نو پیشاپیش مبارک

عه کامنت من کو  پَ؟

ایشالا اولین پست ۹۹ من خواهد بود

ما که ولاگ نداریم، دعوت نیستیم؟؟

عزیزم مدتهاست بیان نیومدم ، ولی قصد داشتم پست بذارم و حتما در چالش شما شرکت خواهم کرد به زودی؛ )

اما هشت لبحند نود و هشتی :

1. در زمینه کاری پیشرفت خوبی داشتم

2. روی یکی از ترسهام پا گذاشتم و اتفاقا رشد خوبی هم در اون زمینه کردم و انگیزه ای شد که برای بقیه ترسهامم فکری کنم گرجه هنوز عملی نکردم

3.یک مشکل جسمی که باهاش درگیر بودم تا حد خیلی زیادی بهبود پیدا کرد و بار روانی زیادی روی دوشم برداشت

4. امسال خیلی در مورد خودم به شناخت بهتری رسیدم

5.برای اولین بار روز تولدم سوپرایز شدم و حسابی چسبید

6.سال 98 با یک سفر خیلی خوب شروع کردم

7. به یکی از اهداف خوبم دارم نزدیک و نزدیکتر میشم و دلم روشنه که سال 99 انجام میشه

8.از نظر مالی سال بدی نداشتم

9. روزهای شاد بیشتری نسبت به روزهای ناراحت کننده داشتم و آرامشم خیلی بهتر از سال قبل بود

شد نه تا که ! یکیشم اشانتیون خخخ

سلام .اونقدر سال بدی گذشت که اگر بخوایم انشای سال قبل بنویسیم باید یک ادامه دارد بنویسیم زیرش بعدم یک جعبه دستمال کاغذی بیاریم بشینیم پای خوندنش .ذکر مصیبتی میشه دیدنی

وی امیدوارم خدا حداقل دلش بسوزه امسال از بلایا دور نگهمون داره و پاش از روی تخته گاز برداره

دلت شاد و قلبت پر از عشق عزیزم

شرکت کردیم ، ممنون بابت ایده قشنگت:)

سلام*-*

عیدتون پیشاپیش مبارک*-*

منم نوشتم با اجازه =)

نوروز مبارک:)

شرکت کردم منم 

http://mybestfriend.blog.ir/post/%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D9%84%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C

ممنون که خاطراتو زنده کردین:)

سلام مجدد.

منم نوشتم.سه سوته😁

http://injabedoneman.blog.ir/1398/12/29/%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1

D:

ای جانم .. ایشالله این مدت باقی مونده تبدیل شدن عمه ی بالقوه به بالفعل به سلامتی و خوبی طی بشه(هم برا نی نی و مامانش و هم شما )  ..

اصن عمه ی خوبی نمی شی جانم ..عمه ست و ابهت و جذبه ش .. خواهر شوهرو به توان دو کن ;)))..

بریم سراغ لبخند ام

1- خوب شدن تقریبی مامان و بر خاستن از بستر بیماری بعد چند ماه و رهایی خانواده از پخت و پز من و یه آبیم زیر پوستشون رفت بنده خداها

2- رد شدن تشخیص فاجعه ی دکترم

3- رفتن سفر مشهد با عمه اینا (دو تا عمه ی ماه دارم )

4- دیدن یه خواب خیلی خوب

5- عمه س گفتن هناسگم(آخه بابا و مانممانش بهش میگن این عمه س )

6- دیدن شکوفه های درخت گوجه سبز حیاط  تو اینا روزای قرنطینه 

7-دیدن چندین باره ی برف

8- سوپر ایز کردن خواهر کوچیکه واسه تولدش

سلام.

اول باز هم مثل همه با دیدن اسمتون فک کردم پسرین 🙄

و دوم تو چالشتون شرکت کردم :)

من فکر کردم دوتا لبخند دیگه یادم اومد :) :)

و این که اون لبخند ها هر کدوم مجموعه لبخنده

ورژن جدید لبخند با اصلاحات:

1.مثلا بچه جان که هر روزش یه لبخند میافرید

2.دوستان هم که خیلی خوب بودن و تعجب چرا میکنید؟ درسته ما یخ هستیم ولی گفتم که، توی کارای هدفمند خیلی با هم هستیم. توی همین ماجرا چند تا لبخند بود: یکیش این که بعضی وقت ها که  برعکس دوران قبل که درس خوندن فشار میاورد بهمون اینبار از فشار درس نخوندن دیوونه میشدیم و عذاب وجدان که ما داریم الکی وقتمون را تلف میکنیم و خیلی به بطالت میگذرونیم، بعد به هم دلداری میدادیم که اینا خاطره میشه همش و الآن خیلی زود خاطره شد همه چایی ها و شیرینی و شکلات ها و حرف ها. یه مورد دیگه اش برنامه های محیرالعقول من برای بهبود کار بود، یه کاغذ زدم به دیوار که هر کس میخواد حرف بزنه باید بره یه علامت جلو اسمش بزنه و بعد حرفش را بزنه این طوری هم سختشه هم بعد شرمنده میشه، اینا اثرات روانشناسی خوندن بود. البته برای این بچه های بزرگ اثر نداشت و بعد طرح بعدیم رسم نمودار ساعات درس خوندن توی یک روز و تحلیل اون بود که جواب داد

3.فارغ شدن هم که هیچی

4.یه بار بچه ها توی کارگاه داشتن شلوغ میکردن چون نمیفهمیدن چی دارم میگم، در یک اقدام با جذبانه داد زدم سرشون و صدام خروسی شد، خیلی خنده دار بود.

5.خب این خرید هم چند نوبت بود یه نوبت فیزیک یه بار شیمی و ... و واقعا کاری با اخلاق استان ما نداره توی این وضعیت گرونی، این قیمت واقعا آدم را متحیر میکنه البته کتاباش قدیمیه ولی منابع اصلی و خوب و کامله، شما دوستان هم برید یه سری به سایت iup.ir  بزنید.

6. هم که هیچی

اینا همه مال نیمه اول سال بود

7.امتحاناتم با موفقیت سپری شد و درسته خیلی خوب نبود اما چند بار چشمم به جمال یه نمره هایی باز شد که چند سال بود فقط تو درس معارف میدیدمشون:)) 

یکی دیگه این که هیچ وقت فکر نمیکردم برای توضیح دادن مفهوم تابع نزولی تشویق بشم! البته نشد درست بخندم.

و اون دفع دیگه که به قدرت ارائه خودم بیش ازپیش پی بردم! :)

8. توی چله وبلاگی که داشتیم با کار هایی ساده و جالب شبیه همین بازی وبلاگی میتونستیم حتی توی شرایط سخت بفهمیم زندگی شیرینه و به آرامش برسیم :)

قشنگ بود. منم نوشتم :)

نمیدونم هشت تا شد یا نه

http://fiish.blog.ir/post/1188

آخ جون منم دعوتم

چقدر نیاز داشتم به یادآوری این لبخندها

مرسی عزیزم

حتما می نویسم :)

بوس بهت

سلام

من نوشتم :)

http://tolooeman.blog.ir/1398/12/29/بازی-وبلاگی-هشت-و-اندی-لبخند-نود-و-هشتی

تبریک و تهنیت، پس عمه شدی .. به جمع فحش خورا خوش اومدی ;)))

پیشاپیشم سال نو مبارک .. انشالله تعالی امسال کمتر دهنمون سرویس بشه.

چه بازی قشنگ و پر لبخندی :)

خب چون پستت خوندم، دلم خواست بازی کنم.

الهی برای هممون، 99 پر از لبخند و حال خوب و سلامتی باشه.

نوشتم خانم دکتر :) 

چشم.مینویسم انشاءالله.

+الان که فک کردم دیدم مال من خیلی بیشتر از این حرفاست.یعنی خیلی الکی خوشم من؟😅

نه واقعا لبخند هم سخت پیدا میشه

حالا من همین جا میگم با اجازه:

1.دیدن خنده ها و عشوه ها و تاتی های یه پسر دوست داشتنی :))

2. جمع شدن با دوستان و درس خوندن و با هم بودن :))

3. فارغ شدن :))

4.مربی گری ساخت برای بچه ها :))

5.خریدن کتاب های علوم پایه با یک دهم قیمت :))))

6.قبول شدن توی رشته مورد علاقم  :)

دیگه نمیدونم، میشه راهنمایی کنید استاد؟

جالبه ، می نویسمش و به آخرین پستم اضافه اش میکنم:)

سلام 

ممنون از دعوت

همین جا لبخندامو می ذارم^_^ 

اولیش اینه که مسجد ما بازه  خیلی بهم گیر نمی دن^_^. 

 ابراهیم هادی و صدرزاده رو آشنا شدم . 

من نکته معرفتی جدید بفهمم خیلی خوشحال می شم نکته ی توحیدی جالبی بهم رسید خیلی خوشحال شدم. 

مقداری پول عرق جبین بود گیر کرده بود گیرش رفع شد. 

یک نفر در داخل خانواده کوتاه آمد و عدالت برقرار شد و آرامش برقرار شد^_^ 

تبسمک فى وجه اخیک صدقة تبسم در صورت برادر مومن صدقه است برای همین کلا سعی می کنم لبخند باشه^_^ 

ان شاءالله همه و مخصوصا وبلاگی ها خوشبخت باشند که خوشبختیشون لبخند بر لب ما می نشونه^_^ 

شارمین جان ناراحت نشیا ولی با خوندن مورد 5 نتونستم جلوی خندیدنم بگیرم:))))

مخصوصا قسمت توضیحات داخل پرانتز:)

 پیشاپیش سال نو تبریک میگم بهت  خانوم روانشناس دوست داشتنی:)

اومدم بگم هیچ خاطره خوبی ندارم از این سال، چون خیلی اذیت شدم تو نیمه اولش و توی نیمه بعدیش کشوری اذیت شدیم ولی با خوندن بندهای پستت واقعا لبخند زدم مخصوصا با بند مخصوصت! با اینکه اسم منو اخر نوشتی :-)))) ولی چشم حتما می نویسم.

به به :)

با خوندن هر لبخندتون چشام قلبی شد :) 😍

کاش قبل از اینکه مطلب اخیرم رو می‌نوشتم، این چالش شمارو می‌خوندم تا این لبخندهارو هم بهش اضافه می‌کردم. ولی خب بهم الهام شده بود انگار و به صورت کلی اشاره کردم. اینجوری نمرشو میدین استاد؟ 😉

سلام

شروع کردم به خوندن پست که یاد یکی از دوستان همکار افتادم و بهش زنگ زدم

ینی یه چیزی گفت که رفتم توو کما کلا :| 

بنده خدا چند ماهی میشد یه ماشین صفر خریده بود ، میگفت چند روز پیش توو اتوبان یه ماشین از لاین مخالف میپره روو ماشین این بنده خدا و خدا بهش رحم کرده چیزیش نشده :|

امسال برایم منم اتفاقا خوب زیادی افتاد خداروشکر اما این اتفاقای بد مثل چای بعد از غذا همه رو شست و برد :| :(

سلام

چه خوب انشالله امسال براتون سالی بهتر تر هم باشه

من هر چقدر تلاش میکنم 8 تا پیدا نمیشه